راهاندازی دوباره واحدهای صنعتی و چند نکته
جواد رنجبر
در خبرها میشنویم که هر ماه تعدادی کارخانه یا کارگاه تولیدی تعطیل شده در این سالها دوباره راه میافتند و پس از مدتها به چرخه تولید کشور باز میگردند. این خبرها بسیار خوشحالکننده است، اما به نظر میرسد به چند نکته در راهاندازی دوباره واحدها باید توجه شود:
۱- تمام کارخانهها و کارگاههای تولیدی ثروت ملی به حساب میآیند و بنابراین باید به دقت و با احتیاط درباره آنها فکر و عمل شود. گاه این واحدها به دلیل عدم موفقیت در تولید و عدم سودآوری تحقیر میشوند و از آنها بهعنوان یک سوله یا چند دستگاه نام برده میشود.
جواد رنجبر
در خبرها میشنویم که هر ماه تعدادی کارخانه یا کارگاه تولیدی تعطیل شده در این سالها دوباره راه میافتند و پس از مدتها به چرخه تولید کشور باز میگردند. این خبرها بسیار خوشحالکننده است، اما به نظر میرسد به چند نکته در راهاندازی دوباره واحدها باید توجه شود:
۱- تمام کارخانهها و کارگاههای تولیدی ثروت ملی به حساب میآیند و بنابراین باید به دقت و با احتیاط درباره آنها فکر و عمل شود. گاه این واحدها به دلیل عدم موفقیت در تولید و عدم سودآوری تحقیر میشوند و از آنها بهعنوان یک سوله یا چند دستگاه نام برده میشود. در حالی که این سولهها و دستگاهها علاوه بر ارزش ریالی بسیاری که دارند، میتوانند با همافزایی در توسعه صنعتی کشور نقش ارزشمندی ایفا کنند؛ بنابراین حرف و سخن درباره واحدهای تعطیل شده ابراز نظر درباره ثروت ملی است و نه یک مشکل و عارضه.
۲- راهاندازی واحدهای تولیدی نیازمند حمایت جدی و نه شعاری دولت است. همه از حمایت از صنعت حرف میزنند، اما دولت باید گامهای عملی را بردارد. بیشتر واحدهای تولیدی تعطیل یا نیمه تعطیل مشکلات بانکی، مالیاتی، بیمهای و گمرکی دارند. دولت بدون شعارهای متداول باید در این زمینه در صف اول بازگشایی واحدها بایستد. راه افتادن یک واحد تولیدی دستکم به اشتغال تعدادی از بیکاران منجر خواهد شد. اگر فقط همین یک دلیل برای لزوم حمایت از بازگشایی واحدهای تولیدی وجود داشته باشد، کافی است تا دولت عزم خود را برای حمایت جزم کند. طبیعی است که وجود یک واحد تولیدی فعال از هر نظر بهتر از یک سوله غبار گرفته است؛ حتی اگر مالیاتی به دولت نپردازد. لازمه این نگاه به صنعت و تولید یک تحول بنیادین در ابعاد نرمافزاری حاکمیت در صنعت است. نگاهی که کارخانهها و کارگاهها را ابزاری برای جذب کارجویان یا منبع درآمد مالیاتی دولت میبیند بهطور قطع و یقین نمیتواند یار و مددکار تولید و به ویژه کارخانه و کارگاههای تعطیل شده باشد.
۳- راهاندازی دوباره واحدها به ویژه اگر از زمان تعطیلی آنها بیش از دو سال گذشته باشد، نیازمند بازنگری در فرآیند تولید و فروش است. البته در کشوری که یک مدل خودرو به مدت ۳۰ سال تولید و فروخته میشود، انتظار تحول در صنایع کوچک کمی تعجب برانگیز است، اما بیتردید راز موفقیت یا شکست صنایع در نوآوری است. دولت، نهادهای مدنی بخش صنعت و تولیدکنندگان و مشاوران صنعتی میتوانند از فرصت بازگشایی واحدها برای تحول آنها استفاده کنند. استفاده از خطوط تولید جدید و توجه به صادرات دو نکته کلیدی در این تحول است. البته همه میدانیم که برای صنایع تعطیل شده امکان خرید دستگاههای پیشرفته و حضور در بازارهای جهانی به دلایل گوناگون، از جمله کمبود نقدینگی، به راحتی وجود ندارد، اما ترکیب منابع دولت، نهادهای مدنی تولید و صنعت، بانکها و تولیدکننده میتواند این تحول را تا حد زیادی ممکن سازد. دولتها با دادن معافیتهای گمرکی و مالیاتی و کاستن از بوروکراسی خستهکننده خود، نهادهای مدنی با تجمیع امکانات و برنامه ریزیهای صنفی، بانکها با دادن وام و مشارکت در طرحهای تحول و خود تولیدکننده با مطالعه بیشتر و دقیق تر در چگونگی تولید و فروش محصول. شاید سختترین گام بازگشایی واحدهای تولیدی گام تحول باشد. اما گام تحول گام ضمانت پایداری است. بیتردید میتوان گفت بازگشایی واحدی که چند سال پیش به بن بست رسیده، به همان شکل و شیوه قبلی، یک بازگشایی موقت خواهد بود.
۴- برای برخی واحدهای تولیدی بحث مهم لزوم تحول کیفی در بازگشایی کافی نیست. برای این واحدها که گاه از زمان تعطیلی یا نیمهفعال شدنشان بیش از دو سال میگذرد، باید مساله مهم تر تجدید نظر در انتخاب کسب و کار را هم مطرح کرد. این واحدها با یک راهاندازی صرف یا حتی تحول در دستگاهها و بازاریابی جان نمیگیرند و راه نمیافتند. هر چند تحول در تولید و فروش خود گام بسیار بزرگی به حساب میآید. در مساله مهم تر بررسی دوباره کسب و کار ممکن است بازگشایی یک کارخانه به معنای تولید یک محصول دیگر باشد. اصرار بر ادامه فعالیت قبلی به دلیل آشنایی با بازار آن یا نحوه تولید یا طرح گزارههای مشابه یک اشتباه مهلک به شمار میرود. باز به همان دلیل که در ایران یک خودرو به مدت ۳۰ سال بدون هرگونه نوآوری تولید میشود، این تصور را به وجود آورده که تولیدات صنعتی بهطور اساسی دارای ارزش هستند، اما واقعیت این است که هیچ محصولی بهعنوان محصول واجد ارزش نیست. آنچه مهم و ارزشمند است، فرآیند تولید است و آثار آن. در جهان امروز کالاهای صنعتی که در پیشرفتهترین کارخانهها با دقیقترین و ظریفترین طراحیها و با پشتوانه دانشی خارقالعاده تولید میشود، بیش از یکی، دو سال دوام ندارد. بنابراین دل بستن به محصول در تولید راه به جایی نخواهد برد. نهادهای مدنی صنعت و تولید میتوانستند در یک سال گذشته، پس از برجام که مراودات صنعتی و اقتصادی بین ایران و کشورهای پیشرفته دوباره شروع شده است این موضوع را در دستور کار ملاقاتها قرار دهند تا واحدهای تولیدی بتوانند با تکنولوژیهای جدید به تولید محصولات جدید روی بیاورند. نکات بسیار دیگری در بازگشایی کارگاهها و کارخانههای تعطیل یا نیمه تعطیل وجود دارد که متناسب با محل استقرار، نوع محصول تولیدی و توان مالی و فنی تولیدکننده قابل طرح است.
ارسال نظر