مسوولیت سازمانی
خط تولیدی با مواد اولیه رایگان
راب همواره برادر کوچکتر، کمانگیزه و کمدستاورد خانواده بود. او پیش از تصادف، در سایه حمایتی برادر بزرگترش تام زندگی میکرد ولی آن حادثه راب را به اوج مسوولیتپذیری و نقشآفرینی اجتماعی برد. او به دانشگاه رفت و با نمرات عالی فارغالتحصیل شد اما نتوانست شغلی دلخواه در نزدیکی شهر پدری خود پیدا کند. بنابراین به عنوان راننده کامیون یک شرکت بازیافت ضایعات خطرناک شروع به کار کرد. او اطمینان داشت که در هر شغلی میتوان روشهایی برای بهبود شیوه کار پیدا کرد و پس از آن ترفیع گرفت.
راب پس از آنکه متوجه شد شرکت آنها در حین تغییر مالکیت است، تصمیم به استعفا گرفت. او کسبوکار خود را بنیان گذاشت. با شرکتهای مختلف تماس میگرفت و به آنها اطمینان میداد که تمام ضایعات و پسماندها قابل بازیافت و تبدیل به محصول یا موادی ارزشمند هستند. به دنبال آن بود که با ۱۰ شرکت قرارداد دائمی امضا کند. اما طی چند سال، موکلان او به ۲۰۰ شرکت رسید که از جمله آنها هوندا بود. او قبل از ۴۰ سالگی به تمام خواستههای شخصیاش رسیده بود. ازدواج کرده بود و سه دختر داشت. اما میخواست برای برادرش کاری انجام دهد. پس او را استخدام کرد. آموزش یک معلول ذهنی، صبر بیشتری طلب میکند ولی از پتانسیلهای استفادهنشده آنها نیز بهرهمند میشد. همین موضوع او را به سمت جذب نیروی کار از بین آسیبدیدگان مغزی برد. از یک طرف، به بخشی کمرقیب از بازار کار دست مییافت و از طرفی به آنها شغلی ارزشمند و قابل افتخار اعطا میکرد.
راب در سال ۲۰۰۴ و پنج سال پس از ایجاد کسبوکار اصلی خود، موسسه غیرانتفاعی اینریترن را بنیان گذاشت. ساخت یک موسسه اختصاصی برای برادر، هدفی چالشی و ناممکن مینمود. به هر حال، راب باید بخش قابلتوجهی از زمان خود را به آن اختصاص میداد و همچنین هزینهها را از محل شرکت اصلی (ریسورس وان) تامین میکرد. اینریترن در فضایی اداری و انباری نزدیک به شرکت مادر ایجاد شد. غیرانتفاعی بودن آن، مزایایی مانند برخی معافیتهای مالیاتی و امکان دریافت کمکهای مردمی داشت. آگهیهای آن نیز در رادیو و تلویزیون محلی رایگان پخش میشد.
۵۰درصد درآمدهای این موسسه غیرانتفاعی ولی تولیدی توسط شرکای تولید آن (عنوانی که به کارکنان اینریترن اختصاص داده شده است) به دست میآید که پوشکهای ضایعاتی را تبدیل به محصولات جاذب رطوبت میکنند. راب درباره این فرآیند میگوید: «ما پوشکهای ضایعاتی و غیرقابل استفاده تولیدکنندگانی مانند پراکتر اند گمبل را چرخ میکنیم و آنها را با دست در کیسههایی یک متری و شبیه جوراب فشرده میسازیم. هر جوراب یک کیلویی میتواند تا ۲۰ کیلو مایعات (روغن و خنککنندههایی) را که در کارخانهها نشت میکند، جذب کند. این جورابها را زیر دستگاههای تولیدی قرار میدهند و نخستین کاربرد آن، ایمنی است. لغزنده بودن زمین خطرناک است و میتواند به آسیب کارکنان منجر شود. مزیت دیگر آن است که الزامات زیستمحیطی مشتریانمان محقق میشود. به جای اینکه چنین ضایعاتی در طبیعت رها شود، از آنها محصولی مفید میسازیم. همزمان آسیبدیدگان مغزی نیز فرصت اشتغال و فعالیت در شغلی معنادار به دست میآورند.»
اینریترن روی خرید یک دستگاه پرس سرمایهگذاری کرده است. شرکای تولید، مواد بازیافتی مختلف را از یکدیگر تفکیک میکنند و این دستگاه آنها را به شکل مکعبهایی فشرده درمیآورد؛ شکلی که برای حمل و بازیافت راحتتر است. راب توضیح میدهد که کارتن و پلاستیک باید از یکدیگر جدا شوند و خود پلاستیکها هم چند نوع مختلف دارند. ما میتوانیم ۳۵۰ کیلوگرم پلاستیک را در مکعبی یکمتری فشرده کنیم. بسیاری از شرکتهای طرف قرارداد ما، نیروی انسانی کافی برای چنین فرآیندهایی ندارند و مشتاقانه برای خدماتمان هزینه میکنند. به عبارت دیگر دو بار برای خدماتمان درآمد کسب میکنیم؛ یکبار از شرکتهایی که از شر ضایعات خود خلاص شدهاند و یکبار از شرکتهایی که محصولات ما را میخواهند.
شاون شیپ، مدیر هماهنگی پروژههای مهندسی شرکت هوندا میگوید: «به دلیل همکاری با شرکت ریسورس وان، آمادگی همکاری با موسسه غیرانتفاعی آنها را داشتم. راب برایم از جورابهای جاذب و کاربرد آنها برای جمعآوری روغن نشتی از کمپرسورهای باد گفت. ما در خط تولید خود از پدهای جاذب استفاده میکردیم و پس از هر بار مصرف، آنها را به خشکشویی میفرستادیم. متوجه شدیم که از طریق ارتباطات راب، میتوانیم جورابهای جاذب را پس از جمعآوری روغنها به شرکت دیگری بفرستیم که از آن به عنوان سوخت و منبع انرژی استفاده میکرد. به این صورت، ارزشافزوده و صرفهجویی دیگری نیز محقق میشد. البته در اینجا هوندا هم از منافع مالی طرح بهرهمند میشد.»
شیپ بعدها از محل فعالیت اینریترن بازدید کرد و به چشم خود فرصت کار و شرایط بازگشت آسیبدیدگان مغزی به بازار را مشاهده کرد. در این باره میگوید: راب خدمتی خوب با نرخی رقابتی به ما ارائه میدهد. در کنار این موارد، مزیت بزرگی که میدانیم با فردی دلسوز و واقعا همدرد دیگران همکاری میکنیم. با ملاحظه تمام جوانب، ترجیح میدهم با فردی مثل راب کار کنم نه کسی که فقط به دنبال یک دلار بیشتر است و توجه نمیکند در این مسیر به چه کسانی آسیب میزند.
برگرفته از کتاب: قلب و روح