افتان و خیزان تا آرمانشهر

پروفسور دی‌‌‌لانگ در کتاب جدید خود با عنوانِ افتان و خیزان به سمت آرمانشهر، ( Slouching Towards Utopia) چنین نوشته است: «فرض کنید که می‌توانستیم در زمان سفر کنیم و به ۱۸۷۰ برویم. آنگاه به مردم بگوییم که بشریت تا ۲۰۱۰ چه اندازه نسبت به آنها ثروتمندتر خواهد شد. در این صورت چگونه واکنش نشان می‌‌‌دادند؟ بی‌‌‌شک، با منابع بسیار در دست، بشریت به رهایی از احتیاط‌‌‌های اقتصادی طاقت‌‌‌فرسا دست می‌‌‌یافت. همچنین خردمندانه و مطبوع و خوشایند زندگی می‌کرد؛ همان‌طور که اقتصاددان بریتانیایی، جان مینارد کینز در سال ۱۹۳۰ پیش‌بینی کرده بود.»

البته همه چیز به این سادگی به این خوشایندی نیست. هرچند تعداد مردم درگیر با فقر شدید همچنان در حال کاهش است، در ۱۵ سال گذشته با دو رکود بزرگ مواجه بوده‌‌‌ایم؛ منابع طبیعی سیاره تحلیل رفته‌‌‌اند و توزیع ثروت نابرابرانه‌‌‌تر از همیشه است. هیچ‌گاه از نظر مادی به این اندازه ثروتمند نبوده‌‌‌ایم اما افکار عمومی در اکثر کشورهای بزرگ بر این باورند که در مسیر نادرستی حرکت می‌‌‌کنیم. دی لانگ در افتان و خیزان به سمت آرمانشهر، به عنوان یکی از بلندپروازترین و تحسین‌‌‌برانگیزترین کتاب‌‌‌های تاریخ اقتصاد سال توضیح می‌دهد که چرا رشد پرتوان در قرن بیستم نتوانسته است برای ما آرامش و رضایت به ارمغان آورد.

او برای تحلیل‌‌‌های خود بر آثار دو صاحب‌نظر متولد وین در قرن نوزدهم تکیه کرده است: فردریش آگوست فون هایک اقتصاددان و کارل پولانی فیلسوف. به طور کلی، هایک هوادار رفع کنترل از اقتصاد و واگذاری آن به بازار آزاد بود. او عقیده داشت که دخالت‌‌‌های دولت در اقتصاد منجر به بی‌‌‌کفایتی و بی‌‌‌سامانی می‌شود. در طرف دیگر، پولانی فکر می‌کرد بازارها نیازمند مقرراتی برای حفاظت از حقوق اقتصاد مردم و ثبات ناشی از تضمین درآمد و دسترسی به کالاها و خدمات هستند. دی‌‌‌لانگ دو دوره خاص در قرن بیستم طولانی را نام می‌‌‌برد که رشد اقتصادی در آنها شتاب بیشتری نسبت به سایر دوره‌‌‌ها داشت (از ۱۸۷۰ تا ۱۹۱۴ و از ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۵). نویسنده استدلال می‌کند که در این دو دوره، جوامع بهتر از همیشه توانستند بین دیدگاه‌‌‌های متضاد هایک و پولانی توازن ایجاد کنند. در انتهای هر کدام از این دوره‌‌‌ها که فقط یک نسل طول کشیدند، توازن به هم ریخت. این موضوع نشان می‌دهد که چرا ثروت مادی نتوانسته است منجر به پایان تعارض و ناراحتی شود.

دوره نخست، موسوم به دوره طلایی (Gilded Age) به دو علت جنگ جهانی و حرکت به سمت دیدگاه‌‌‌های پولانی پایان یافت. (دی‌‌‌لانگ معتقد است که جنگ جهانی اول به طور کامل قابل اجتناب بود؛ چرا که این جنگ نه ناشی از خودمحوری در منافع ملی اقتصادی، بلکه به دلیل خودداری اشراف‌‌‌زادگان اروپایی از پذیرش تضعیف نفوذ و جایگاهشان رخ داد.) در دهه ۱۹۲۰، جوامع زخم‌‌‌خورده از جنگ خواهان حمایت و حفاظت دولت‌‌‌هایشان بودند. دولت‌‌‌ها نیز با معرفی مستمری‌‌‌های عهد عتیق، مسکن دولتی و بیمه سلامت عمومی به این درخواست، واکنش نشان دادند. این جهش مخارج دولتی در اقتصادی که ظرفیت‌‌‌هایش در جنگ تحلیل رفته بود، به تورمی افسارگسیخته منجر شد. وضعیتی که انتهایش رکود بزرگ آمریکا (دهه ۳۰) بود.

داستان دوره دوم رشد شتابان، جذاب‌‌‌ترین بخش کتاب دی‌‌‌لانگ است. پس از جنگ جهانی دوم، اقتصاد جهان وارد دوره‌‌‌ای شد که فرانسوی‌‌‌ها آن را ۳۰ سال شکوهمند (Les Trente Glorieuses) می‌‌‌نامند. در این دوره، باز هم دولت‌‌‌های سوسیال دموکرات به سمت دیدگاه‌‌‌های پولانی گرایش یافتند. اما این بار، ایالات متحده به جای رفتار جزیره‌‌‌ای، از فرصت برای تبدیل شدن به هژمون جهانی استفاده کرد. این کشور طی طرح مارشال به بازتوسعه اروپا پرداخت. در این میان، به‌رغم شروع جنگ سرد، افزایش چشمگیر بودجه دفاعی آمریکا مانع از شکل‌‌‌گیری یک رکود بزرگ دیگر شد. رشد سریع‌‌‌تر، درآمدهای مالیاتی دولت‌‌‌ها را بالا برد و آنها را قادر ساخت به هر دو نیاز طبقه متوسط و طبقه کارگر برای بیمه‌اجتماعی و اشتغال کامل رسیدگی کنند. بی‌‌‌شک همچنان بزرگ‌ترین بازیگران اقتصاد جهانی، ماشین‌‌‌های سرمایه‌‌‌داری بودند اما اوضاع اقتصادی خوب امکان حمایت و حفاظتی بی‌‌‌سابقه از کارگران را فراهم ساخته بود. دی‌‌‌لانگ تایید می‌کند که «طرح‌‌‌ها جواب داده بودند.»

اما سپس چه چیز پرشتاب‌‌‌ترین رژه ما به سمت آرمانشهر را پایان داد؟ دی‌‌‌لانگ حافظه کوتاه ما را مقصر می‌‌‌داند. پس از سه دهه رشد سریع و افزایش استانداردهای زندگی، آن را با وضعیتی دائمی اشتباه گرفتیم. زمانی که نفت خام منجر به موج‌‌‌های تورمی بزرگی در دهه ۱۹۷۰ شد، بیش از حد واکنش نشان دادیم و تمام اقتصاد سیاسی را دور ریختیم. دی‌‌‌لانگ همچنین گمانه‌‌‌زنی کرده است که از میانه‌‌‌های دهه ۷۰ میلادی، به تدریج فلاکت و رکود به تضعیف پیوندهای طبقات اجتماعی و فاصله افتادن بین آنها انجامید. برخی نیز اعتقاد دارند تور ایمنی به قدری مستحکم شده بود که به «دزدان و راحت‌‌‌طلبان» اجازه می‌‌‌داد از کنار سفره سخاوتمندانه دیگران ارتزاق کنند. به دنبال این سوءاستفاده‌‌‌ها، تحمل حقوق اجتماعی مدنظر پولانی دیگر ممکن نبود. دولت‌‌‌ها به سرعت به سمت نئولیبرالیسم رفتند و تعهد تمام عیار خود را به فلسفه بازار هایک فریاد زدند. دی‌‌‌لانگ در کتاب خود، به خوبی پیوند سیاست‌های اقتصادی با گرایش‌‌‌های اجتماعی و فطری بشر را نشان داده است. در خلال تحلیل‌‌‌های اقتصادی و اجتماعی او از تجربیات ۱۵۰ سال اخیر جهان، نکته‌‌‌سنجی‌‌‌های مشابه بی‌‌‌پایانی می‌توان مشاهده کرد.

مترجم: مهدی نیکوئی