آن سوی ابهام

برای انتخاب قهوه صبحگاهی خود باید فهرستی بلندبالا را بررسی کنید. در شغل و حرفه‌‌‌تان چطور؟ به طور دائم روش‌‌‌های کار، دانش فنی و مهارت‌‌‌های عملی تغییر می‌‌‌کند و یادگیری مادام‌‌‌العمر شده است. تعجب ندارد که پژوهش‌‌‌ها نه تنها از اهمیت استقبال از ابهام می‌‌‌گویند، بلکه ابهام‌‌‌آفرینی و تغییرآفرینی را هم تشویق می‌‌‌کنند. ناتان فر و سوزانا هارمون فر در کتاب جدید خود با عنوان آن سوی ابهام، منبع راهنمایی هوشمندانه برای مشتاقان پیشروی در دل ابهام پدید آورده‌‌‌اند. نویسندگان کتاب که همسر هستند، به ترتیب استاد مدرسه کسب‌‌‌وکار بین‌‌‌المللی ایسید (واقع در فرانسه) و یک کارآفرین، طراح، تاریخ‌‌‌نگار هنر و خلاف‌‌‌گرایی خودخوانده در بازار سهام (به معنای معامله برخلاف جو رایج بازار) هستند. کتاب دلگرم‌‌‌کننده و عملی آنها راهنمایی برای کارآفرینان و دانشجویان کسب‌‌‌وکار است که به دنبال زندگی بهتری می‌‌‌گردند. آنها در معرفی کتاب خویش نوشته‌‌‌اند: «هر دیدگاه، تصمیم، اقدام و نوآوری خارق‌‌‌العاده‌‌‌ای پس از یک دوره ابهام و تردید ظهور می‌‌‌کند. ابهام‌‌‌های پس از هر اشتباه، عقب‌‌‌گرد، دلسردی و حتی بحران‌‌‌ها، فرصت‌‌‌هایی در بطن خود دارند.»

ناتان و سوزانا به جای طفره رفتن و گریختن از ابهام، یک مدل چهاربخشی برای مواجهه ارائه می‌‌‌کنند: تغییر چارچوب، آماده‌‌‌سازی، اقدام و نگهداری. هرکدام از این چهار اقدام، به همراه مجموعه‌‌‌ای از ابزارها می‌‌‌آیند. ابزارهای تغییر چارچوب به شما امکان می‌‌‌دهد تا خلاقانه‌‌‌تر درباره چالش‌‌‌ها فکر کرده و مزایای بالقوه و فرصت‌‌‌های نهان آنها را مشاهده کنید. ابزارهای آماده‌‌‌سازی شما را مهیای اقدام می‌‌‌کند. در نهایت، ابزارهای نگهداری، به شما آرامش داده و دلیل ادامه مسیر را یادآوری می‌‌‌کنند. این ابزارها به شما در گسترش حس فرصت‌‌‌یابی کمک می‌‌‌کنند. به‌‌‌ویژه گزینه‌‌‌هایی را بررسی خواهید کرد که در ابتدا برای شما و البته برای عموم مردم غیرعملی به نظر می‌‌‌رسیدند. همین ابزارها به نویسندگان کمک کرده‌‌‌اند تا عمل‌‌‌گرایانه‌‌‌تر فکر کرده و به اروپا نقل‌‌‌مکان کنند؛ به عنوان مثال از طریق شفاف‌‌‌سازی بده‌‌‌بستان‌‌‌های دخیل در این تصمیم‌‌‌گیری.

این چهار ستون مدل فر، ۲۶۰ صفحه کتاب را به خود اختصاص داده و نتایج پژوهش‌‌‌هایی را در اختیار شما می‌‌‌گذارد که از اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی شروع شده‌‌‌اند. از جمله پژوهش‌‌‌های آنها می‌‌‌توان به مصاحبه‌‌‌ها و بینش‌‌‌های استخراجی‌‌‌شان  با متفکرانی مانند آموس تورسکی، دنیل کاهنمن، مالکوم گلدول، آدام گرانت، کارول دوک، آنجلا داک‌‌‌ورث و کارآفرینانی مانند ایلان ماسک و جف بزوس اشاره کرد. نویسندگان به کرات به کندوکاو تصمیم مشهور بزوس در ترک صندوق سرمایه‌‌‌گذاری تأمینی دی‌‌‌ای‌‌‌شاو و پیگیری ایده فروش اینترنتی کتاب می‌‌‌پردازند؛ ایده‌‌‌ای که در آن زمان دیوانگی تصور می‌‌‌شد. آنها نتیجه می‌‌‌گیرند که همین داستان نشان می‌‌‌دهد گاهی چشم‌‌‌اندازهای فردی غیرقابل اثبات می‌‌‌توانند به یک زندگی تمام و کمال بینجامند.

خوش‌‌‌بینی بی‌‌‌حد این زوج، پیامی الهام‌‌‌بخش برای خوانندگان کتاب دارد. صفحات کتاب آنها پر از داستان قهرمانانی است که با رفتارهای دور از عقل و باور به خویشتن بر مصیبت (و ابهام) غلبه می‌‌‌کنند. نویسندگان مثال‌‌‌هایی از کسب‌‌‌وکارهای مخاطره‌‌‌آمیز، راه‌‌‌اندازی شرکت‌‌‌های موفق، تغییر مسیر شغلی برای تبدیل شدن به یک هنرمند یا آشپزهایی با جوایز بسیار نقل می‌‌‌کنند. البته به نظر می‌‌‌رسد که همچنان داستان مورد علاقه آنها فردی است که پیشگام تجارت الکترونیک می‌‌‌شود.

کتاب آن سوی ابهام، دیدگاه‌‌‌ها و نکات مهمی را به مخاطبان خود می‌‌‌آموزد. با این حال، به نظر می‌‌‌رسید که مهم‌ترین هدیه آن، جسارت دادن به افرادی است که ممکن است در تقابل با آینده مبهم خود از ادامه مسیرشان صرف‌‌‌نظر کنند. این کتاب، همچنین دیدگاه‌‌‌های مفیدی در شیوه تغییر نگاه به اوضاع دشوار ارائه می‌‌‌کند. آنچه مکاشفه کارآفرینانه نامیده می‌‌‌شود، به متفکران ریزبین اجازه می‌‌‌دهد که کوچک‌‌‌ترین فرصت‌‌‌ها را در دل تاریکی ببینند. به عنوان مثال: ادامه مسیر پس از ظهور ابهام و به‌‌‌رغم احتمال شکست؛ تغییر چارچوب شکست به عنوان فرصتی برای یادگیری و انطباق؛ استفاده از منابع و مهارت‌‌‌های موجود به جای سرمایه‌‌‌گذاری بیش از حد بر پژوهش پیش از آزمون و در نهایت، تفکر کارآفرینانه از طریق استفاده از منابع موجود به شیوه‌‌‌های جدید.

یکی از مثال‌‌‌های آنها بازی پوکمون‌گو است که توسط یک طراح بازی‌‌‌های چندنفره و متخصص موقعیت‌‌‌یابی ساخته شد؛ فردی که در طراحی گوگل مپس نیز نقشی اساسی داشت. او متوجه شد که فناوری موقعیت‌‌‌یابی گوگل مپس را می‌‌‌توان با شخصیت‌‌‌های پوکمون ترکیب کرد و یک بازی واقع‌‌‌گرای مشارکتی ایجاد کرد.

این کتاب در عین مفید بودن از نظر تاکتیکی، می‌‌‌توانست در صورت اختصار بیشتر، مفیدتر باشد؛ چرا که مهم‌ترین پیام آن زیر حجم انبوه مطالب گم می‌‌‌شود. به عنوان مثال، ذکر داستان‌‌‌های بسیار از افراد موفقی که بر ابهام غلبه کرده‌‌‌اند، با هدف الهام‌‌‌بخشی به مخاطبان بوده است ولی احتمال شکست را به کلی نادیده گرفته است. به عنوان مثال، به ازای موفقیت هر جف‌بزوس، چند نفر نابود می‌‌‌شوند؟ کتاب آن سوی ابهام، به ندرت چنین موضوعی را مورد توجه قرار می‌‌‌دهد. در آن نمی‌‌‌توانید بیاموزید که چگونه با شکست مواجه شوید، چگونه اهداف واقع‌‌‌گرایانه تعیین کنید و چگونه می‌‌‌توان داشته‌‌‌های کنونی را پذیرفت یا حتی به آنها عشق ورزید.

نویسندگان در عوض به خوانندگانشان دیدگاهی محدود به موفقیت می‌‌‌فروشند. به عکس‌‌‌های پر زرق‌‌‌وبرق اینستاگرام فکر کنید. این کتاب نیز دستورالعملی خوش‌‌‌ساخت و تزئین‌‌‌شده برای موفقیت است. البته دلیلش نگارش آن توسط افرادی است که بهترین زندگی را داشته، بیشتر را با بهتر اشتباه گرفته و رضایت و صلح درونی را با یک ماشین گران‌‌‌قیمت تاخت زده‌‌‌اند. برای برخی خوانندگان این تأکید بر تجملات زندگی می‌‌‌تواند پیام محوری آن را کمرنگ سازد اما برای کسانی که بتوانند از این استانداردهای قابل بحث موفقیت بگذرند، می‌‌‌تواند راهنمای فوق‌‌‌العاده‌‌‌ای برای زندگی و کار در جهان مدرن باشد.

 

منبع: Hbr