به عبارت ساده‌‌تر تقاضا در بازار داخلی حتی بازارهای منطقه‌‌ای جهان محدود است. با توجه به سیاست‌‌ پولی غالب در جهان امیدی به بهبود تقاضا دیده نمی‌‌شود. در کنار این موارد، بالا بودن تورم، رشد هزینه دستمزد، افزایش قیمت مواد اولیه و در نهایت صعود قیمت تمام‌شده و هزینه تولید را در برداشته است. همه این عوامل در شرایطی رخ داده‌‌اند که افزایش نرخ بهره به سیگنالی برای رشد هزینه تامین مالی منتهی شده است. این موارد را باید چهره واقعی بازار در هفته‌های پیش رو تلقی کرد که در نهایت یکی از ریسک‌‌های نانوشته شرکت‌ها به شمار می‌‌رود. از هم‌اکنون توصیه می‌‌شود که شرکت‌ها تمرکز خود را بر بازارهای فروش و حذف سهم بازارگذاشته تا در هفته‌ها و ماه‌های آینده از این بابت نگرانی زیادی نداشته باشند. این در حالی است که بالا بودن بهای مواد اولیه به معنای آن نیست که شاید شاهد رشد جهش قیمت آنها باشیم. بنابراین بهتر است اولویت را در فروش و تولید قرار دهیم؛ زیرا ریسک‌‌های غیرمنتظره بسیاری پیش روی بازارهای جهانی است. با توجه به شرایط فعلی به احتمال قوی روزهای آینده واحدهای تولیدی با نگرانی‌های جدید روبه‌‌‌رو خواهند شد که خروجی آن می‌تواند ریسک‌های استمرار تولید را به همراه داشته باشد. به عبارت ساده‌‌‌تر اگر به هر دلیلی فروش و تامین منابع مالی به وقفه بخورد امکان نگرانی‌های جدیدی ایجاد خواهد کرد. بالا بودن بهای مواد اولیه موجب شده تا منابع مالی بیشتری برای استمرار تولید نیاز باشد که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد. این در حالی است که اگر فروش با نگرانی همراه شود در کنار بالا بودن هزینه دستمزد و سربار باید به جرات ریسک توقف تولید  را در نظر گرفت. در این شرایط خرید اعتباری مواد اولیه یا تامین منابع مالی یکی از راهکارهای مهم خواهد بود که احتمالا شرکت‌ها نسبت به آن توجه نشان می‌دهند.

تامین مالی به کمک اخذ وام از بانک ساده‌‌‌ترین مسیر تامین مواد اولیه است، اما اگر بتوان از ابزارهای نوین مالی همچون اوراق گام یا ابزارهای مشابه استفاده کرد می‌توان این ریسک را تعدیل کرد و نیاز به تدارک مواد اولیه را مرتفع ساخت. آن هم در شرایطی که بازپرداخت بدهی به یک سال آینده موکول می‌شود.