مدیرعامل «سبدگردان داریوش» در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» مطرح کرد
چالشهای فراوان در مسیر توسعه شرکتهای سبد گردان
شرکت سبدگردان داریوش در چه تاریخی تاسیس شد و حوزه فعالیتهای این شرکت چیست؟
شرکت سبدگردان داریوش در مرداد سال ۹۹ موافقت اصولی تاسیس دریافت و در زمینه ارائه خدمات مدیریت دارایی و سبدگردانی فعالیت خود را آغاز کرد. به طور کلی شرکتهای سبدگردان اجازه دارند در چارچوب قوانین و مقررات بازار سرمایه تحت نظارت سازمان بورس، خدمات مدیریت سبد سرمایهگذاری را ارائه کرده و با دریافت مجوزهای لازم، صندوقهای سرمایهگذاری راهاندازی کنند.هدف از تشکیل شرکتهای سبدگردانی، تشویق سرمایهگذاران به سرمایهگذاری غیرمستقیم در بازار است، چراکه عموم مردم به دلایل مختلف نمیتوانند مدیریت بهینهای را برای سبد (پرتفوی) سرمایهگذاری خود در بازار داشته باشند و این موضوع میتواند ناشی از کمبود دانش و تجربه، نداشتن زمان کافی و اشتغال در زمینههای دیگری بهجز بازار سرمایه باشد. از این رو شرکتهای سبدگردان با بهکارگیری کادر تخصصی، در زمینه ارائه خدمات مدیریت بهینه دارایی فعالیت میکنند.
شرکتهای سبدگردانی در سالهای اخیر با چه چالشهایی روبهرو بودهاند؟
مشکلات متعددی در این بخش وجود دارد که مهمترین آن شناخت کم مردم نسبت به روشهای غیرمستقیم سرمایهگذاری در بورس است. سال گذشته ما شاهد صدور بیش از ۲۰ میلیون کد جدید بودیم، اما از این کدها، تعداد سرمایهگذارانی که از طریق شرکتهای سبدگردانی یا صندوقهای سرمایهگذاری وارد بازار شدند بسیار ناچیز بوده است. حضور افراد حقیقی و بدون تجربه در بازار موجب نوسانهای هیجانی و مشکلات فراوانی در بازار میشود از این رو توسعه خدمات سبدگردانی خدمت بزرگ به بازار سرمایه است که کمک میکند بازار باثبات و پایداری بیشتری حرکت کند. مشکلات دیگر به بحثهای اجرایی بازمیگردد، در یک سال اخیر بهویژه با حضور دهقان دهنوی، رئیسکل بورس اقدامهای مطلوبی برای سهولتبخشی به صدور مجوزها در این حوزه انجام شده، اما هنوز گلوگاههایی باقی مانده است. فراموش نکنیم که بازار سهام کشور در سالهای ۹۸ تا ۹۹ با جهش میزان مشارکت مردم مواجه شد که ابتدا این حضور با فشار بر سیستم معاملات خود را نشان داد، اما پس از آن تمامی ساختارهای بازار دچار این فشار عمده شدند. در واقع بازار در تمام بخشها فضای کافی برای استقبال از این مشارکت عمده نداشته و اینک در حال انطباق خود با شرایط جدید است. در حال حاضر بحث مدارک لازم برای کارکنان سبدگردانیها و کمبود افراد واجد شرایط یک مشکل جدی است. در همین حال لزوم گرفتن مجوز جداگانه برای هر صندوق سرمایهگذاری جدید که معمولا تا یک سال فرآیند تاسیس آنها طول میکشد باعث شده اکثر شرکتهای سبدگردان با دشواری فراوانی برای توسعه مواجه شوند. بدون صندوقهای سرمایهگذاری مشارکت غیرمستقیم مردم در بازار توسعه نمییابد. صندوقها با هزینه مدیریت پایین و کادر حرفهای بهترین گزینه برای سرمایهگذاری مستقیم هستند. اگر روند کنونی صدور مجوز صندوقها و تنوع آنها را با شرکتهای مشابه در سطح بینالملل مقایسه کنیم درمییابیم که تا چه حد سختگیری بیش از حد در صدور مجوز میتواند روند کار را به چالش بکشاند. بنابراین یک بخش عمده در توسعه سرمایهگذاری غیرمستقیم در کشور بحث مجوززدایی و اعتماد به شرکتهای سبدگردان برای توسعه فعالیتها است.
به طور کلی از نظر شما آیا بازار سرمایه ما ثبات دارد؟
هیچ بازاری ثبات ندارد؛ یعنی اگر ثبات داشته باشد دیگر بازار نیست. به هر حال فلسفه بازار تطبیق قیمت با واقعیتها و مسائل روزمره درصحنههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی فردی و روانی است؛ اما ما باید روندی را در بازار در پیش بگیریم که این بیثباتی به هیجانزدگی و تصمیمهای احساسی ختم نشود، یعنی نباید ظاهری گمراهکننده برای معاملهگران و سرمایهگذاران ایجاد شود. برای این کار باید شفافیت در اقتصاد ارتقا پیدا کند. مهمترین قاتل بازار کارآ، تصمیمگیری پشت درهای بسته و بدون رعایت مصلحت میلیونها سهامدار و سرمایهگذاری است که بازار سرمایه را بهعنوان شفافترین بازار برای سرمایهگذاری انتخاب کردهاند.
از نظر شما سرمایههای سرگردان در روزهای آتی وارد کدام بازارها خواهند شد؟ چگونه میتوان این سرمایهها را وارد بازار سرمایه کرد؟
از نظر بنده سرمایه سرگردان معنی ندارد. سرمایه بسیار هوشمند و حسابگر است از این رو اگر در ماههای آینده دولت جدید را مصمم به توسعه تولید و اشتغال ببیند قطعا راهی بورس و تامین مالی شرکتها میشود، اما اگر دولت جدید نتواند این اطمینان را بدهد که مناسبات دلالی را کنترل خواهد کرد و با نرخ بهره بالا، بر سطح نقدینگی لحظه به لحظه اضافه کند قطعا دور جدیدی از تورم در کشور رخ خواهد داد. دولت باید مبحث هدایت نقدینگی را جدی بگیرد. بدون هدایت نقدینگی است که سرمایه منفعتطلب متضاد منفعت عمومی جامعه حرکت میکند و عنوان سرگردان را به آن اطلاق میکنیم. دولت باید سیاست و چارچوبی را تدوین کند که منفعت عمومی و خصوصی همانند کانالهای آب به یک سمت هدایت شوند. در این حالت است که رشد رخ میدهد.
آیا به دنبال خدمات جدید در سبدگردان داریوش هستید؟
قطعا نیازهای مالی متعدد و فراوانی در جامعه امروز ایران وجود دارد که گروههای مالی تخصصی باید به آنها پاسخ دهند. ما هنوز در مرحله شکلگیری بازار مالی گسترده در کشور هستیم و به خاطر همین فضای بسیار مناسبی برای توسعه فعالیتها وجود دارد، اما در مقابل بحثهای اجرایی و مقرراتی نیز هستند که باید رعایت شوند و در این فضا بعضا گلوگاهها و تنگناها باعث کندی فرآیند توسعه میشود، اما نسبت به گذشته همراهی و تسهیلات بیشتری از سوی سازمان بورس در اختیار فعالان این بخش قرار گرفته است. جامعه ایرانی تشنه خدمات مناسب و استاندارد و همچنین متناسب با وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور است. جامعه ایرانی دانش کمی در مورد سرمایهگذاری دارد و اصولا هم سرمایه کمی در میان اکثریت مردم وجود دارد، اما اینکه این سرمایه کم به بالاترین بازدهی ممکن برسد اهمیت دارد. برای یک کشور قوی و توسعهیافته مردم ثروتمند و مرفه و البته پرتلاش و امیدوار حکم آجرهای بنا را دارد. این کاری است که باید انجام شود. بحث سهام عدالت بزرگترین برنامه بهبود اقتصادی مردم شاید در همه تاریخ جهان باشد. حداقل من ندیدم چنین برنامهای در جایی با این ابعاد اجرا شده باشد. ۵/ ۴۶میلیون نفر امروز سهامدار هستند که بخش عمدهای از آنها فقط همین دارایی را دارند، حال وقتی این دارایی از مرداد پارسال تا خرداد ۱۴۰۰ نصف میشود یعنی معادل یارانه ۲۰۰ ماه یا ۱۶ سال آنها از بین رفت. یکطرف دیگر این ماجرا این است که اگر این دارایی بهجای خود بازگردد در یک مرحله بهاندازه ۱۶ سال به این افراد کمک میشود. ما باید در اقتصاد در برابر این مسائل حساس باشیم و برای اجرای طرحهای اینچنینی و حمایت از آنها تلاش کنیم.
بهعنوان کارشناس و مدیر سبدگردان داریوش چه پیشنهادهایی برای حل مشکلات بازار سرمایه دارید؟
شاید مهمترین پیشنهاد این باشد که با مطالعه و کسب دانش، برای مشکلات راهحلهای امتحانشدهای را پیدا کنیم و آنها را برای اقتصادمان بهکار بگیریم و تلاش کنیم تناقض و تضاد و اصطکاک بین بخشها را از بین ببریم. جامعه ایران در بعد اقتصادی پتانسیل رسیدن به یک جایگاه فوقالعاده را دارد. ایران بدون تردید یک قطب اقتصاد آینده جهان خواهد بود که ریشههای تمدنی قوی دارد، اما باور این مساله وجود ندارد و همین امر باعث میشود پتانسیلهای خودمان را دستکم بگیریم. بازار سرمایه در این میان لکوموتیوی است که میتواند اقتصاد را با خود به حرکت دربیاورد. تقریبا راه افتادن بازار سرمایه به معنای حرکت کل اقتصاد است. ما باید شرکتهای بیشتری را در بازار بپذیریم؛ یعنی تقریبا همه شرکتهای دولتی و خصوصی باید به بازار وصل شوند و با شفافیت و نظارت عمومی مشکلات آنها شناخته، برجسته و در نهایت حل شود. اگر این مشکلات حل شود کل اقتصاد در شرایط تعادلی و رو به رشد قرار میگیرد. توجه کنیم که بازار برای فساد، توزیع مناسب درآمدها و مزیتهای اقتصاد و جلوگیری از افت بهرهوری و استهلاک سرمایهگذاریها راهکار مناسب دارد. برای معیشت مردم و یارانهها هم راهکار دارد. اصولا تنها وقتی میتوان مشکل یارانهها را در این اقتصاد حل کرد که مردم در پالایشگاهها و نیروگاهها مشارکت مستقیم و سازنده داشته باشند. در این حالت است که با جمع شدن سرمایههای خرد مردمی و هدایت آن راهحل مشکلات کشور در زمینه تولید، اشتغال، توزیع ثروت و بهبود معیشت مردم از طریق بازار سرمایه محقق شده و این بازار است که میتواند وضعیت مردم را بهبود بخشد.