سخن نخست
ابعاد مدیریت سود شرکتها
با این مقدمه، نتیجه میگیریم که اولین محور اصلی سودآوری شرکتها، بردار تولید است. در بخش تولید عواملی مانند تامین به موقع مواد اولیه، ارزیابی کارآیی و اثربخشی خط تولید و پیادهسازی سیستم بهرهوری نیروی کار و ماشینآلات، نقش مهمی در سودآوری شرکتها دارند. مدیر تولید تکنوکرات (Technocratic Production Manager) که شخصیتی سیستم گرا، نظاممند و محاسبهگر دارد، با بهرهگیری از تخصص، تجربه و ایجاد هماهنگی بین واحدها، میتواند فعالیت یا عملیات را دقیقتر و سریعتر اجرا کند و کیفیت تولید را ارتقا دهد. در واقع، مدیران تولید، نقش مهمی در سرعت چرخ تولید، افزایش عرضه محصول، رشد اقتصادی و اشتغالزایی برعهده دارند و به همین دلیل در سالهای اخیر بر رشد اقتصادی، رونق و جهش تولید تاکید شده است.
دومین محور اصلی سودآوری شرکتها، بردار هزینه است. هر گونه هزینه، چه به صورت هزینههای مشهود، مستند و آشکار که در صورتهای مالی منعکس میشوند و شامل: هزینههای تولید (مواد، دستمزد و سربار) و هزینههای اداری، عمومی، توزیع و فروش میشوند و چه به صورت هزینههای ضمنی و نهفته مانند: هزینههای فرصت از دست رفته، توقف خط تولید، خواب سرمایه، هزینه ناشی از اشتباهات مدیر و ضایعات خارج از استاندارد که بر شرکت اثر میگذارند، باید توسط مدیران مالی کاردینال (Cardinal Finance Manager) که شخصیتی حسابگر، قانونمند، حرفهای و شفاف دارند، کنترل و نظارت شود تا قوانین و مقررات عمومی مانند قانون کار، تجارت، مالیات و تامین اجتماعی و نیز مقررات داخلی شرکت مانند اساسنامه، آییننامهها و دستورالعملهای شرکت، رعایت شود. سومین محور اصلی سودآوری شرکتها، بردار فروش است. عوامل سهگانه کیفیت تولید، قیمت منصفانه و رضایت مشتری، نقش موثری بر فروش شرکت دارند. رشد فروش، توسط مدیر فروش القاگر (Inductor Sales Manager) تحقق مییابد که با مسوولیت چند وجهی خود میتواند صدای مشتری را بهتر بشنود، دیدگاههای مصرفکننده را سریعتر به تولیدکننده منتقل کند و با خلاقیت و ایدهپردازی، به جای استفاده از تکنیک قدیمی «به مشتری نزدیک شو تا بفروشی» (ABC)Always Be Closing، از تکنیک نوینی که میگوید «به مشتری کمک کن تا بفروشی» (ABH)Always Be Helping استفاده میکند تا فروش شرکت را افزایش دهد.
بنابراین، دور از واقعیت نیست که بگوییم ریشه اصلی تمامی مشکلات اقتصادی کشور، بر حول سه محور، تولید ناکافی، هزینههای غیرعادی و قیمت فروش غیرمنصفانه، دور میزند که در ارزیابیها، حد خوشبینانه آن، ناشی از ضعف مدیریت و عدم شناخت مدیر نسبت به فرصتها و تهدیدها و حد بدبینانه آن، ناشی از سوءمدیریت و فساد مالی، سوءنیت خاص و قانونگریزی است. به همین دلیل، موضوع اهلیت و صلاحیت مدیر، آن قدر با اهمیت است که در بیش از ۲۰ آیه از آیات قرآن کریم، به داشتن ویژگیهایی مانند تخصص، تعهد، لیاقت، شایستگی، عدالت، امانتداری و مسوولیتپذیری مدیر به صورت ایجابی تاکید شده است و حضرت علی (ع) نیز در نهجالبلاغه میفرمایند «هیچ خطری در جامعه به اندازه خطر بر سر کار آمدن افراد فاقد اهلیت یا بیصلاحیت نیست» با توجه به این فراز، درمییابیم که صلاحیت و شایستگی مدیر، موجب سودآوری شرکت و رشد و رونق اقتصاد ملی و برعکس، عدم صلاحیت و ناشایستگی مدیر، موجب زیان شرکت و رکود و کسادی اقتصاد کشور میشود. بنابراین مدیریت سود شرکتها بر سه اصل طلایی: ۱-انتخاب درست مدیران ۲-داشتن قوانین منطقی و کارگشا و ۳-نظارت و کنترل موثر، استوار است.
اصل اول، بیانگر این است که مدیران ارشد شرکت، در انتخاب مدیران تولید، مالی و فروش، دقت کافی کنند تا افراد شایسته و توانمند را بهکارگیری کنند.
اصل دوم، اشاره بر این دارد که قوانین و مقرراتی که در زمینه تولید، مالی و فروش وضع میشود، باید منطقی و کارگشا باشد. یک ضربالمثل قدیمی، میگوید: «گاری را باید به پشت اسب بست» (نه اینکه، گاری را جلوی اسب قرار داد) به بیان دیگر قوانین و دستورالعملهایی که وضع میشود، باید، به رشد تولید و بهبود کیفیت کمک کند، نه اینکه با قوانین دستوپاگیر، در مسیر تولید، مانع ایجاد شود. در مدیریت سود شرکتها، سیاست و خط مشی تقسیم سود نیز نقش مهمی در میزان رضایت سهامداران و میزان رشد تولید و بهبود فعالیت شرکت دارد.
اصل سوم، بر این موضوع دلالت میکند که نظارت و کنترل موثر، نیاز به رعایت اصل ۲۰ به ۸۰ دارد تا سودآوری شرکت تحقق یابد. بر اساس اصل پارتو، مدیریت شرکت باید اولویت و تمرکز خود را صرف اموری کند که حدود ۸۰درصد منابع، انرژی و توان شرکت، صرف آن میشود و نقش اصلی در تولید، فروش و سود و زیان شرکت دارد و پس از رسیدگی به امورات اصلی و کلیدی، در مرحله ثانویه تمرکز خود را صرف اموراتی کند که حدود ۲۰درصد منابع، انرژی و توان شرکت را در بر میگیرد. مدیرانی که بیشتر وقت، انرژی و رسیدگی خود را صرف مسائل کم اهمیت یا بیاهمیت میکنند و از رسیدگی و نظارت بر مسائل با اهمیت غفلت میکنند، در حالت خوشبینانه، این شیوه مدیریت ناشی از ضعف مدیریت و ناآگاهی مدیر نسبت به فرصتها و تهدیدات و در حالت بدبینانه، ناشی از سوءمدیریت و فساد مالی، سوءنیت خاص و قانونگریزی است که در سطح خرد، موجب زیان انباشته و ورشکستگی شرکت و در سطح کلان، موجبات رکود، کسادی، بیکاری و فقر را فراهم میکند.