چرا بیماریهای روانی،دومین بیماری شایع ایران است؟
سه دهه هشدار به ایرانیان مضطرب
سال گذشته هم رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران با بیان اینکه اضطراب و افسردگی بیشترین شیوع را در بین اختلالات روانشناختی داشتهاند، اعلام کرد: «میزان شیوع اختلالات روانپزشکی در استان تهران ۳۷ درصد بوده که حدود ۷ درصد بالاتر از میانگین کشوری است.» حمید پیروی، نایبرئیس انجمن پیشگیری از خودکشی ایران سال گذشته گفت: «ایرانیها بیش از ۲ برابر میانگین جهانی اختلال روانشناختی دارند.» از سوی دیگر آخرین آمارها بار دیگر بر بالاتر بودن میزان افسردگی در زنان نسبت به مردان خبر میدهد و آن را ۲ برابر اعلام میکند. اگرچه این هم آمار جدیدی نیست و از سال ۹۸ زنگهای خطر به صدا درآمده بود و بارها روانشناسان نسبت به افسردگی بالا میان زنان ایران هشدار داده بودند. «دنیای اقتصاد» در این گزارش به بررسی دلایل افزایش بیماریهای روانی و هزینههای بالای درمان آن میپردازد.
کووید؛ متهم ردیف اول
رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در آخرین سخنرانی خود به ریشه بسیاری از بیماریهای روانی میپردازد و مقصر اصلی را شیوع کووید میداند: «کووید طولانی مساله جدی در عرصه سلامت جهانی است که بخش بزرگی از افسردگیها، اضطراب، انزوا، اختلال تمرکز و در برخی موارد آسیب به قسمتهایی از مغز را شامل میشود.» وحید شریعت، رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران هم سال گذشته همین دلیل را عامل مهمی در افزایش بیماریهای روانی مطرح کرده بود: «طبق مطالعه سال ۱۴۰۰ که در کشور انجام گرفته است حدود ۳۰ درصد مردم در معرض ابتلا یا مبتلا به نوعی اختلال روانشناختی هستند که این آمار در ۲۰ سال قبل ۲۱ درصد بوده است و بنابراین شیوع اختلالات روانی درصد قابل توجهی در سالهای گذشته افزایش یافته که البته شیوع بیماری کرونا نیز باعث افزایش اختلالات روانشناختی شده است.»
رویا، یکی از شهروندان تهرانی درباره دوره کووید به «دنیای اقتصاد» میگوید: «در دوران کووید ما مجبور شدیم که میهمانیها و دورهمیها را تعطیل کنیم. حالا این بیماری تمام شده اما دیگر آدمها با هم قرار نمیگذارند و میهمانیهای زیادی نمیگیریم. این مساله برای من که آدمی بسیار اجتماعی بودم بسیار تاثیرگذار است. احساس میکنم در انزوا قرار گرفتهام و همین باعث شده که خوابهای شبانهام بههم بریزد.» رویا اما این شرایط را فقط مربوط به کرونا نمیداند و آنچه در بسیاری دیگر از دوستان و آشنایانش دیده، این است: «دوستان زیادی را میشناسم که ناامید هستند. اشتیاقی به کارهای گروهی ندارند. خودشان را در جایگاه و شغل مورد انتظارشان نمیبینند و میگویند از هر گونه برنامهریزی برای آینده ناتوان هستند.»
آلودگی هوا و میزان بالای اضطراب
یکی دیگر از عواملی که به تازگی بسیاری از روانشناسان در افزایش بیماریهای روانی موثر میدانند، آلودگی هواست. سازمان بهداشت جهانی (WHO) تخمین میزند که از هر ۱۰ نفر در سراسر جهان ۹ نفر هوای آلوده را استنشاق میکنند و قرار گرفتن در معرض هوای آلوده عامل مرگ سالانه ۷میلیون نفر است. آلایندههای هوا همچنین میتوانند اثرات عصبی شناختی جدی ایجاد کنند. از تغییرات رفتاری گرفته تا اختلالات عصبی که در نهایت میتواند اثرات مخربی بر سلامت روان داشته باشد. اختلالات روانی مانند افسردگی بیش از ۳۰۰ میلیون نفر را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار میدهد. تا کنون افزایش بیش از ۱۸ درصدی افسردگی بین سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۱۵ گزارش شده است.
دادههای نظرسنجی جهانی بهداشت در ۶۰ کشور نشان میدهد که ۹.۳ تا ۲۳ درصد مردم به بیماریهای فیزیکی مزمن و افسردگی مبتلا هستند. با در نظر گرفتن تاثیرات آلودگی روی افزایش افسردگی و اضطراب میتوان آن را به شرایطی که بسیاری از کلانشهرهای ایران همچون تهران و اهواز تجربه میکنند، بسط داد. چندین سال است که تهران یکی از آلودهترین کلانشهرهای جهان بوده و عجیب نیست که ارتباط پررنگی بین آلودگی هوا و افزایش بیماریهای روانی وجود داشته باشد.
منا اورنگ، متخصص بیماریهای مغز و اعصاب به «دنیای اقتصاد» میگوید: «تحقیقات گسترده و عملی درباره ارتباط آلودگی و افزایش بیماریهای افسردگی و اضطراب در داخل ایران صورت نگرفته یا انجام شده و من بیخبرم، اما با توجه به نتایج تحقیقات سازمان بهداشت جهانی و میزان بالای آلودگی در ایران میتوان آلودگی هوا را یکی از عوامل تاثیرگذار روی افسردگی و اضطراب نام برد.» آلودگی هوا سالهاست که به عنوان یکی از معضلات محیط زیستی و شهری زندگی مردم را تحتتاثیر قرار داده است. مریم در این باره میگوید: «مادر من به دلیل مشکل قلبی که دارد مجبور شده که تهران را ترک کند و ساکن شمال شود. این شرایط کل زندگی ما را بههم ریخته است. چرا که پدرم مجبور است به دلایل شغلی در تهران بماند. شما خودتان فکر کنید که چه بار روحی و روانی به همه اعضای خانواده وارد میشود.»
رابطه انگ اجتماعی و اختلالات روانی
در بسیاری از پایشها و همایشهای سلامت روان مدام تکرار میشود که پیشگیری میتواند از تشدید بیماری روانی جلوگیری کند. با اینحال سوال اینجاست چرا این اتفاق نمیافتد؟ سرپرست دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت میگوید که از هر۴ ایرانی یک نفر به اختلال روانی مبتلا است، اما مهمترین مساله که باعث تشدید بیماری شده، «غفلت از سلامت روان» است: «دنیای پرچالش امروز تمامی ابعاد زندگی افراد را متاثر میسازد و روی طرز تفکر، احساس و نحوه تعامل انسان در هنگام رویارویی با وقایع زندگی، چگونگی مدیریت استرس، نحوه تعامل با دیگران و تصمیمات مهم زندگی، در هر مرحله از زندگی، اثرگذار است.» او دلیل اینکه افراد به روانشناس یا روانپزشک مراجعه نمیکنند را انگ اجتماعی اختلالات روان در مراجعه به مشاور، روانشناس یا روانپزشک میداند: «نه تنها جامعه ایرانی، بلکه تمامی جوامع دچار این مساله هستند. از طرفی، پایین بودن سطح سواد سلامت مردم نیز موجب میشود که مقوله خودمراقبتی در حوزه سلامت روان، همچنان مورد غفلت واقع شود.»
اگر چه مشاهدات نشان میدهد که در سالهای اخیر انگ منفی مراجعه به مشاور یا روانشناس تاحدودی کاهش یافته، اما هنوز هم این نگرش به قوت خود باقی است و سلامت روان جزو اولویتهای زندگی مردم محسوب نمیشود، این در حالی است که تروماهای جمعی و شرایط استرسزا مدام مردم را تحت تاثیر قرار میدهد. اورنگ میگوید: «بارها دیدهام که افراد فقط در شرایط اورژانسی به دکتر اعصاب و روان مراجعه میکنند. در صورتیکه اگر پیش از آن نسبت به درمان خود اقدام کرده بودند، شاید هرگز شاهد رسیدن به این مرحله نبودیم. همانطور که میدانید، بیماریهای اعصاب و روان جزو بیماریهای دارای علائم مشهود نیستند، بنابراین فرد نسبت به آن بیتوجهی میکند و جدیاش نمیگیرد.»
زنان دو برابر مردان گرفتار افسردگی
به نظر میرسد آنچه سالهاست زنان ایرانی تجربه میکنند، بیش از مردان آنها را در معرض افسردگی قرار میدهد. رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران در این زمینه توضیح میدهد: «میزان ابتلا به افسردگی زنان نسبت به مردان حدود دو برابر است.» او در پاسخ به این سوال که «چرا میزان ابتلا به افسردگی در میان زنان نسبت به مردان بیشتر است؟» میگوید: «پاسخ به این سوال مفصل است اما دلایلی مانند «تغییرات هورمونی» که مربوط به مسائل بیولوژیک میشود و همچنین دلایلی مانند «تغییر نقش افراد»، «تفاوت در نقشها»، «انتظارات از زنان»، «امکانات در دسترس زنان» و «شرایطی که جامعه به زنان تحمیل میکند» که جزو مسائل اجتماعی هستند، در بروز فراوانی بیشتر افسردگی در میان زنان نسبت به مردان نقش دارند.»
یکی از زنانی که در این زمینه با او صحبت کردیم و حدود ۵۰ ساله است، به «دنیای اقتصاد» میگوید: «سالهاست که نتوانستم شغل مرتبط به رشته تحصیلیام مهندسی عمران پیدا کنم. از سوی دیگر سرپرست خانوار هم هستم. با این شرایط آیا میتوانم افسرده نباشم؟ مدتهاست که انگیزهای برای شروع هیچ کاری را ندارم. تصمیم گرفتم که یکسری کارهای خدماتی انجام دهم که فقط هزینههای زندگی را با آن تامین کنم، آن وقت درباره درمان با من صحبت میکنید؟»
هزینههای کلان درمان
گفتههای این زن دریچهای است به سوی واقعیتی غیرقابل انکار. در حالی که بسیاری از کارشناسان بر مقوله پیشگیری در بروز بیماریهای اعصاب و روان تاکید میکنند؛ همچنان میزان مراجعه افراد به کلینیکهای تخصصی درمان پایین است. گفتوگوی «دنیای اقتصاد» با تعدادی از افراد در این زمینه نشان میدهد که یکی از عوامل تاثیرگذار در این زمینه هزینههای بالای مشاوره و درمان بیماریهای اعصاب و روان است. رویا امیری ۲۳ ساله که مدتهاست با اضطراب دستوپنجه نرم میکند، میگوید: «شاید باور نکنید اما واقعا به دلیل هزینههای بالای مشاوره من اصلا فکر درمان را کنار گذاشتهام. یک مشاوره یک ساعته از ۴۰۰ هزار تومان شروع میشود و گاهی تا یک میلیون و یک میلیون و ۵۰۰ میرسد. در ضمن درمان بیماریهای روانی طولانی مدت است و مستمر.
شما حساب کنید اگر با یک مشاور متخصص بخواهید حداقل ۲۰ جلسه هر هفته یک بار داشته باشید چه بار مالی را باید تقبل کنید. بیشک این تعداد جلسات بیشتر خواهد بود و در ضمن هر پنج دقیقه که اضافه بر این ساعت مشاوره به درازا بکشد، باید هزینه بیشتری بدهید.» او به موضوع گران بودن داروهای اعصاب و روان هم اشاره میکند: «گاهی نیاز است به جز مشاوره، روانپزشک هم شما را ویزیت کند و به شما دارو بدهد حالا هزینههای مشاوره و روانپزشک را در کنار هم بگذارید و ببینید میشود در این شرایط اقتصادی دنبال درمان روان خودتان باشید؟» یکی از مهمترین مسائلی که بسیاری از مردم به آن اشاره کردند، این است که بیماریهای روانی معمولا تحت پوشش بیمه نیستند.
این مشکل امروز و دیروز نیست بیش از سه دهه است که مسوولان تصمیم دارند، در این زمینه اقداماتی جدی انجام دهند. رئیس انجمن روانپزشکان ایران در همین زمینه میگوید: «شاید شما بگویید بخش قابل توجهی از مردم نیاز به انجام خدمات روانشناختی دارند، اما اگر اینها بخواهند از درمانگران خدمات را بگیرند و بیمه هم تمام پول آن را بدهد، ورشکست میشود. از این رو بیمه مجبور است قیدهایی را بگذارد و مواردی را در نظر بگیرد که میتواند روی آنها نظارت داشته باشد. شاید از همین رو است که بیمه، وزارت بهداشت را انتخاب کرده است که سازوکارهای ارائه خدمت را از سالها قبل دارد، در سایر جاها این سازوکارها وجود ندارد.
حدس من بر این است که این محدودیتها از این جهت اعمال شده است و از این رو باید قدم به قدم این امر به همه مراکز تسری پیدا کند.» وحید شریعت همچنین میگوید: «باید قدم به قدم خدماتی را که وجود دارد گسترش داد تا مردم دسترسی به خدمات باکیفیت پیدا کنند. از طرفی باید معلوم شود چه کسی چه خدمتی ارائه میدهد، در واقع هر فردی نباید بتواند هر نوع خدمتی ارائه دهد. شاید اینکه بیمه را فقط برای متخصصان بالینی و سلامت پوشش دادهاند نیز از همین جهت است و از این جهت به نظرم اقدام مثبتی بوده است چراکه متخصصان بالینی و سلامت دورههای آموزشی ویژه را دیدهاند.»
حال باید بار دیگر این سوال را مطرح کرد که سه دهه هشدار در مورد افزایش بیماریهای اعصاب و روان به چه نتایجی رسیده است. آیا دیگر زمان آن نیست پیش از اینکه بیماریهای روانی جایگاه نخست در میان بیماریهای مردم ایران را کسب کنند، اقداماتی جدی و ملی در این زمینه صورت بگیرد؟