untitled
علی محمدی/ دنیای اقتصاد

نشست نقد و نظر گروه رسانه‌ای «دنیای اقتصاد» در زمینه «آموزش اقتصاد در ایران» برگزار شد و کارشناسان به ارائه دیدگاه‌های خود در خصوص آموزش اقتصاد در ایران پرداختند. در این نشست اقتصاددانان به ضعف آموزش پایه اقتصاد در کشور و به‌خصوص در دوره دبیرستان اشاره کردند و بر لزوم کاهش فاصله بین آموزش اقتصاد در ایران با آموزش اقتصاد در سطح جهان تاکید کردند. اقتصاددانان در این نشست همچنین بر اهمیت فارغ بودن اساتید دانشگاه از مشغولیت‌های دولتی در هنگام پذیرفته شدن به عنوان عضو هیات علمی تاکید کردند و مداخلات سیاسی در جذب هیات علمی‌ها را مانع عملکرد مناسب دانشگاه‌ها دانستند.

فرشاد فاطمی عضو هیات علمی دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف، محمد مروتی عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه خاتم، و وحید ماجد عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران در این نشست حضور داشتند. کارشناسان در آغاز این نشست به این سوال پاسخ دادند که آموزش اقتصاد در ایران باید معطوف به چه حوزه‌ای باشد. آیا این حرفه باید به تربیت تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان آینده اقتصادی ایران توجه کند؟ آیا باید توجه دانشکده‌های اقتصاد معطوف به این باشد که کسانی را که در آینده قرار است مدیران بنگاه‌های اقتصادی شوند و در حوزه اقتصاد خرد تصمیمات مهمی بگیرند تربیت کنند یا باید تنها به بالا بردن سطح دانش عمومی اقتصاد در ایران بپردازند؟

اهمیت آموزش فراگیر اقتصاد

فرشاد فاطمی در آغاز سخنان خود گفت به‌هرحال ما در همه سطوح به آموزش علم اقتصاد احتیاج داریم. به‌ویژه اینکه آموزش علم اقتصاد در سطوح پایه در ایران مقبول نبوده است و ما حتی آموزش اولیه اصول مالیه را که فرد برای بودجه‌بندی زندگی روزمره‌اش به آن نیاز دارد در دبیرستان‌هایمان نداریم. یعنی بخش عمده‌ای از فارغ‌التحصیلان ما که دیپلم می‌گیرند حائز این توانایی‌ها نیستند، به همین خاطر من معتقدم اگر بخواهیم بگوییم به لحاظ آموزشی کجا باید هدف‌گذاری بشود قاعدتا سطح پایه از همه مهم‌تر است. مثلا وقتی مردم بدانند ریشه تورم کجاست دیگر انتظار نخواهند داشت تورم را سازمان تعزیرات کنترل بکند، بلکه می‌دانند که نهادهای دیگر سیاستگذاری همچون بانک مرکزی می‌توانند این متغیر را تحت کنترل خود درآورند.

محمد مروتی، استاد اقتصاد دانشگاه خاتم، در پاسخ به این سوال که آموزش اقتصاد در کشور ما در کدام یک از سه سطح دانش عمومی، تربیت سیاستگذاران یا تربیت مدیران بنگاه موفق بوده است گفت: متاسفانه خلا خیلی بزرگی در حوزه آموزش اقتصاد وجود دارد و اگر مقداری بدبینانه برخورد بکنیم باید گفت سطح آموزش تقریبا در هیچ‌کدام از حوزه‌ها به آن حد رضایتی که باید از دانشگاه خوب انتظار داشت نرسیده است. در کشور دانشگاه‌های زیادی آموزش اقتصاد دارند ولی در مجموع چیزی که می‌بینیم این است که ضعف زیادی در این حوزه وجود دارد.

او در ادامه افزود: البته به نظرم ضعف بزرگ‌تری در بخش تربیت تصمیم‌گیران و سیاستگذاران وجود دارد و خلأ در این حوزه خیلی جدی‌تر است. در حقیقت یک سری از مسائلی که در دنیا خیلی شفاف و روشن و محرز تلقی می‌شود در حوزه سیاستگذاری کشور ما مورد توجه قرار نمی‌گیرد. بخش زیادی از این امر احتمالا ناشی از این است که ما عقبه‌ای از اقتصاد در‌هم‌تنیده دولتی به همراه اقتصاد مبتنی بر بخش خصوصی در‌حال‌گذار داشته‌ایم. اما سیاستمداران همچنان با نگاه قبلی در حال مواجهه با مسائل هستند. اساسا در یک سیستم متمرکز دولتی ساز‌و‌کارهای اقتصاد به آن شدتی که به عنوان مثال در یک اقتصاد توسعه‌یافته مدرن کار می‌کنند اثربخش نیستند. به نظر می‌رسد در سیستم دولتی ما در حدود بیست یا سی سال اخیر، متوقف مانده‌ایم و برای این گذار چندان آماده نبوده‌ایم. به همین خاطر هنوز بعضا سیاست‌هایی می‌بینید که متعلق به دهه ۶۰ هستند. هنوز رفت‌وبرگشت‌های سیاستی در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی اتفاق می‌افتد و به همین خاطر اگر بخواهیم بگوییم آموزش اقتصاد کجا ضعیف‌تر بوده، به نظر می‌رسد که در این بخش، خیلی ضعیف بوده‌ایم.

آیا دانشگاه مقصر است؟

در ادامه نشست، این مساله مطرح شد که آیا عدم موفقیت تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان فارغ‌التحصیل دانشکده‌های اقتصاد ما ناشی از ضعف آموزش اقتصاد در دانشگاه ماست یا ناشی از سیاست‌زدگی اقتصاد کشور است؟ وحید ماجد، عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، در این زمینه گفت: من ابتدا سوال شما را با یک اصل اقتصادی توضیح می‌دهم. گفته می‌شود که اصل اول اقتصادی این است که منابع محدود هستند و اصل اول سیاست این است که اصل اول اقتصاد را نادیده بگیریم.

او در ادامه با اشاره به ماموریت دانشگاه برای گسترش دانش عمومی اقتصاد در جامعه گفت که من در معرض دانشجویان کارشناسی هم هستم، زیرا دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی اقتصاد هم دانشجو می‌پذیرد. دانشجویانی که تازه از دبیرستان آمده‌اند و اصطلاحا نودانشجو هستند، هیچ ایده‌ای از اقتصاد و رشته اقتصاد و چیزهایی که آموزش خواهند دید ندارند. این سیگنالی است که نشان می‌دهد ما قبلا ذهن آنها را آماده نکرده‌ایم. برای رفع این کمبود، در دانشگاه تهران ما درسی تحت عنوان سواد اقتصادی و مالی در دروس عمومی دانشجویان تعریف کردیم که سالانه ۵۰۰ نفر از دانشجویان رشته‌های مختلف در آن آموزش می‌بینند، که در این درس مباحث پایه‌ای به آنها آموزش داده می‌شود.

سوالی که در بخش بعدی پنل، صاحب‌نظران به آن پاسخ دادند، در زمینه آموزش دانشگاهی اقتصاد بود. در موسسه نیاوران، دانشگاه شریف و دانشگاه خاتم تلاش می‌کنند تا دانشجویان نخبه لیسانس یا مهندسی را جذب کنند تا فوق لیسانس و دکترای اقتصاد بگیرند. اما نگاه دیگر این است که چرا این دانشجوها ۴ سال عمرشان را در رشته دیگری هدر بدهند؟ چرا از ابتدا و بعد از دیپلم سعی نکنیم آموزش اقتصاد را شروع کنیم؟

فرشاد فاطمی، عضو هیات علمی دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف، در پاسخ به این سوال گفت: اخیرا با فشار دانشگاه‌های کشور روی سازمان سنجش، ورودی دانشجوهای دوره کارشناسی به رشته ریاضی و تجربی متمرکز شد؛ ۴۰درصد ورودی از رشته ریاضی، ۳۰درصد از رشته تجربی و ۳۰درصد از رشته انسانی. تا قبل از این تغییر ظرفیت عمده پذیرش به سمت رشته انسانی بود؛ یعنی ۶۰درصد جذب از رشته انسانی بود، ۲۰درصد از رشته ریاضی و ۲۰درصد از رشته تجربی. واقعیت این است که یکی از موانعی که برای پذیرش دانشجوی اقتصاد در دانشگاه صنعتی شریف وجود داشت این بود که اقتصاد شدیدا وابسته به ریاضیات است و وقتی شما دانشجوهایی می‌گرفتید که پایه‌های ریاضیاتشان در لیسانس ضعیف بود، موفقیت دوره‌های کارشناسی ما شدیدا تحت‌تاثیر قرار می‌گرفت. دانشکده‌هایی که رشته اقتصاد داشتند از قدیم می‌دیدند دانشجوهایی که با پایه‌های ریاضی قوی‌تری می‌آمدند موفق‌تر بودند.

البته این به این معنی نیست که سایر دانشجویان استعداد کمتری دارند. احتمالا اتفاقی که در موسسه عالی پژوهش و در دانشگاه صنعت شریف افتاد این بود که ما تعداد اساتیدمان آن‌قدر زیاد نبود که بتوانیم تغییر را از سطح لیسانس شروع کنیم، به همین خاطر آمدیم و کسانی که تحت‌تاثیر جبر خانواده و جبر فشار اجتماعی رفتند سراغ رشته‌هایی که پایه ریاضیات خوبی داشتند اما به مهندسی به هر دلیلی علاقه‌مند نبودند یا اقتصاد برایشان بیشتر جذاب بود، جذب کردیم. با‌این‌حال، واقعیت این است که ما الان در دانشگاه شریف به نقطه‌ای رسیده‌ایم که فکر می‌کنیم می‌توانیم به سمت اینکه در مقطع کارشناسی هم شروع به جذب دانشجو کنیم برویم. من هم موافقم که اگر کسی بتواند همان ابتدا هنگام ورود به دانشگاه رشته اقتصاد را انتخاب کند خیلی بهتر از کسی است که ۴ سال برود و ۱۴۰ واحد درس بخواند که در نهایت ۳۰ یا ۴۰واحد آن درس‌ها در دوره کارشناسی ارشد به درد او خواهد خورد.

اقتصاد دستوری

محمد مروتی در رابطه با وضعیت آموزش اقتصاد در ایران گفت: بعد از انقلاب رویکرد این بوده است که در مورد یک سری از رشته‌ها، مثلا مهندسی عمران یا جراحی چشم کسی نمی‌گفت که ما خودمان باید از اول این علم را توسعه بدهیم. ولی اقتصاد به مثابه یک علم پازیتیو و نه نرماتیو، که قرار است رفتار آحاد اقتصادی را توصیف کند چندان به رسمیت شناخته نشده است و بسیاری معتقدند ما باید خودمان از ابتدا این علم را توسعه بدهیم. در حقیقت این نگاه باعث شد تا اوایل دهه ۱۹۸۰ ما از مسیر علمی اقتصاد در دنیا فاصله بگیریم. این دهه همزمان شد با تحول بسیار بزرگی در دنیا و نفوذ بسیار زیاد ریاضیات و نظریه بازی و روش‌های آماری در اقتصاد. اگر شما ۱۰۰سال پیش می‌خواستید در مورد اقتصاد صحبت بکنید در آمریکا هم این علم بیشتر به ادبیات و مثلا هنر نزدیک بوده است، اما الان این‌طور نیست.

بهبود کیفیت آموزش

فرشاد فاطمی در زمینه وضعیت کیفی آموزش اقتصاد در کشور یادآور شد در این حوزه دو اتفاق افتاده؛ اولا کیفیت آموزش در دانشکده‌های اقتصاد ما به صورت عام افزایش پیدا کرده است که دو شاخص این امر را تایید می‌کند. یکی میزان توفیق اساتید در چاپ مقالات بین‌المللی است. و شاخص دوم این است که الان دیگر لزوما فقط دانشجویان چند دانشگاه خاص نیستند که تلاش می‌کنند که به خارج از کشور مهاجرت ‌کنند. فارغ‌التحصیلان سایر دانشگاه‌ها هم در این زمینه موفق هستند.البته، برای جلوگیری از مهاجرت نیروی انسانی، شرایط اجتماعی کشور را باید برای طبقه تحصیل‌کرده بهتر کنیم، اما همه اینها نافی این نیست که ما مقداری در توسعه کمی آموزش عالی زیاده‌روی کردیم. بخشی از علل توسعه نامتوازن آموزش عالی ما به هرم سنی نامتوازن جمعیت کشور برمی‌گردد و بخشی هم به فشار مدرک‌گرایی در جامعه. با‌این‌حال، من تصور می‌کنم این فشار در آینده از بین می‌رود.

اساتید اقتصادی؛ مدیران سیاسی

در ادامه نشست، کارشناسان به این بحث پرداختند که افرادی که دارای ارتباطات خاص هستند و هم‌زمان با عضویت در هیات علمی، سمت‌های اجرایی نیز دارند، دانشگاه را تبدیل به نیمکت ذخیره دولت‌ها کرده‌اند، و به افت کیفیت آموزشی در ایران منجر شده‌اند.

وحید ماجد، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، در پاسخ به این مساله، از اساس وجود چنین افرادی را در دانشکده اقتصاد تهران منکر شد و گفت: در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، از زمانی که من دانشجو بودم و بعد که جذب هیات علمی شدم، به‌جرات می‌گویم هیچ شخص سیاسی قبل از اینکه معلم دانشکده اقتصاد بشود مسوولیت سیاسی نداشته است. این روال در دانشکده اقتصاد و مدیریت شریف، در دانشکده اقتصاد علامه طباطبایی و در دانشگاه شهید بهشتی مرسوم بوده است اما در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران نه.نکته دیگر این است که که بخشی از دانشی که ما در حوزه اقتصاد یاد می‌گیریم می‌تواند به حل مسائل سیاسی نیز کمک کند. رئیس بانک مرکزی آمریکا یک دانشگاهی است. رئیس شورای مشاوران اقتصادی رئیس‌جمهور آمریکا همیشه یک دانشگاهی بوده است.

محمد مروتی، استاد اقتصاد دانشگاه خاتم، نیز در خصوص پذیرش اعضای هیات علمی گفت: در اکثر سنت‌‌های علمی در دنیا، چیزی به اسم تنیور ترک (tenure track) وجود دارد. یعنی شما در مقطعی معمولا ۵ یا ۶ساله، به عنوان فارغ‌التحصیل یک دانشگاه خوب در جایگاه استادی همچنان آزمایشی هستید. در ایران به صورت متناظر به این مقطع استادیاری گفته می‌شود. ولی تنیور ترک واقعا برابر با استادیاری نیست. برای مثال رزومه‌ اساتید خوب در دانشگاه‌های خوب دنیا را نگاه کنید، می‌بینید که بسیاری از این اساتید در یک مقطع در ۱۰ دانشگاه برتر آمریکا بودند، با‌این‌حال نتوانسته‌اند به مرحله دانشیاری برسند و از آنجا آمدند بیرون. ولی اساتیدی که تنیور شدند دیگر تا بازنشستگی عملا خواسته مستقیمی از آنها در نظام دانشگاهی وجود ندارد. این یعنی در یک سمت مادام‌العمر قرار می‌گیرند و کسانی که وارد حوزه‌های سیاستگذاری و غیره می‌شوند از این مرحله عبور کردند. کسانی همچون بن برنانکه و لری سامرز و جنت یلن از این دسته اساتید هستند.