در آستانه سومین اجلاس سران مجمع کشورهای صادرکننده گاز صورت گرفت
شوک پاریس و واکنش سرد بازارها - ۲ آذر ۹۴
حسین راهداری
اگرچه حوادث تروریستی سیزدهم نوامبر پاریس از نظر بعد انسانی فاجعه قابل مقایسه با حوادث یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا نبود، اما با توجه به زیادهرویهای داعش و تروریستهای این گروه در گذشته، این اتفاق به کرات با یازدهم سپتامبر آمریکا مقایسه شد و مانند آن حوادث انتظار میرفت که حوادث تروریستی در پاریس، تبعات شدیدی هم در عرصه سیاسی و هم اقتصادی دنیا داشته باشد. بهخصوص در بعد اقتصادی انتظار میرفت که قیمت طلا و نفت متاثر از این حوادث، روند معکوسی در پیش گرفته و افزایش شدیدی را تجربه کنند؛ اما گذر کوتاه زمان نشان داد حوادث پاریس، بر خلاف آن انتظارات اولیه، در حد یک فاجعه تروریستی باقی ماند که تغییرات چندان شگرفی را نیز حتی در مواضع سیاسی کشورها در سوریه ایجاد نکرد.
حسین راهداری
اگرچه حوادث تروریستی سیزدهم نوامبر پاریس از نظر بعد انسانی فاجعه قابل مقایسه با حوادث یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا نبود، اما با توجه به زیادهرویهای داعش و تروریستهای این گروه در گذشته، این اتفاق به کرات با یازدهم سپتامبر آمریکا مقایسه شد و مانند آن حوادث انتظار میرفت که حوادث تروریستی در پاریس، تبعات شدیدی هم در عرصه سیاسی و هم اقتصادی دنیا داشته باشد. بهخصوص در بعد اقتصادی انتظار میرفت که قیمت طلا و نفت متاثر از این حوادث، روند معکوسی در پیش گرفته و افزایش شدیدی را تجربه کنند؛ اما گذر کوتاه زمان نشان داد حوادث پاریس، بر خلاف آن انتظارات اولیه، در حد یک فاجعه تروریستی باقی ماند که تغییرات چندان شگرفی را نیز حتی در مواضع سیاسی کشورها در سوریه ایجاد نکرد.
تبعات اقتصادی این اتفاق بر بازارها نیز به سرعت تخلیه شد و بازارها حوادث پاریس را فراموش کردند، اما دلیل این فراموشی چه بوده است؟ اگر بخواهیم در مورد بازارها بهخصوص بازار کالاهای مهمی همچون نفت و طلا کمی به عقبتر برویم، اتفاقات یکی دو ساله اخیر در دنیا و بهخصوص منطقه از جمله درگیریهای اوکراین، ظهور داعش و درگیری بین فلسطینیان و اسرائیل نشان داد که گویا بازارهایی که بهطور سنتی از این حوادث تاثیر شدید میپذیرفتند، نسبت به این حوادث ضد ضربه شدهاند و روند کاهشی را برخلاف انتظارات افزایش قیمت در این بازارها در پیش گرفتهاند. عدم تاثیر حوادث تروریستی پاریس بر بازارهای مختلف را میتوان در همین راستا دانست.
کلید اصلی حل این معما را باید در تغییرات اقتصادی و سیاسی ایالاتمتحده آمریکا دنبال کرد. در بعد اقتصادی، کارکرد بهتر اقتصاد آمریکا نسبت به دیگر اقتصادهای دنیا، سبب افزایش شدید ارزش دلار آمریکا شده است. با توجه به دلاری بودن قیمتگذاری بیشتر کالاها از جمله طلا و نفت، مهمترین پارامتر کاهش قیمت حال حاضر این بازارها، افزایش ارزش دلار آمریکا بوده است که تاکنون عوامل دیگر توانایی مقابله با آن را نداشتهاند. علاوهبر این افزایش تولید نفت شیل آمریکا و نیز رقابت تولیدکنندگان مختلف برای تصاحب مشتریان، بازار نفت را با اضافه عرضه نفت مواجه کرده که نیروی کاهش قیمت نفت را دوچندان کرده است.
افزایش تولید نفت آمریکا، استقلال انرژی این کشور و حتی احتمال صدور مجوز صادرات نفت از این کشور برای اولین بار طی دهههای گذشته، تغییرات محسوسی را در سیاست این کشور در خاورمیانه به دنبال داشته است. بهطور سنتی حضور و دخالت قدرتهای بزرگ و بهخصوص آمریکا طی لااقل صد سال اخیر در خاورمیانه حول محور نفت و تامین امنیت عرضه نفت بهعنوان مهمترین فاکتور تامین انرژی بهخصوص برای اقتصادهای پیشرفته غربی بوده است، اما به دو دلیل دخالت آمریکا در خاورمیانه در حال کمرنگتر شدن است. یک دلیل اینکه افزایش تولید نفت آمریکا و استقلال تامین انرژی این کشور، اهمیت خاورمیانه و تامین امنیت عرضه نفت از این منطقه را برای آمریکا کمتر کرده است. دلیل دیگر اینکه وقتی منافع آمریکا در منطقه زیاد نباشد، آمریکا از متحدان خود بهخصوص اروپا و نیز دیگر کشورها مانند چین که از امنیت خاورمیانه منتفع میشوند، انتظار دارد نقش پررنگتری را در این منطقه بازی کنند و بار مالی تامین امنیت آن را به عهده گیرند. خروج آمریکا از عراق، عدم واکنش جدی پس از آن به ظهور داعش و نزدیکی به ایران باوجود مخالفت جدی متحدانش در منطقه از جمله اسرائیل و عربستان، در همین راستا قابل توجیه است.
اتفاقات تروریستی فرانسه، بیش از آنکه نشاندهنده عزم جهانی و در راس همه آمریکا برای برخورد با مساله داعش باشد، تقویتکننده انتظار آمریکا از متحدانش برای هزینه کردن برای برخورد با این مساله است، اما برخورد با داعش از ابتدا بهعنوان هزینهای دیده شده است که جبهه مخالف حضور بشار اسد در این کشور، حاضر به پرداخت جدی آن نبوده است شاید به این دلیل که درآمد آینده این هزینهکرد مالی مشخص نیست؛ زیرا سرزمینهای تحت کنترل داعش از نظر نفتی غنی نیستند و یکی از دلایل عدم اثر ظهور داعش بر بازار نفت نیز همین مساله بوده است. علاوهبر این چنددستگی در این جبهه نیز وجود دارد. برخی از کشورهای این جبهه به ظاهر مخالف داعش هستند، اما در باطن برای مطامع سیاسی، وجود آن را ضروری میدانند و آن را حمایت میکنند.
برخی دیگر از این کشورها نیز اگرچه مخالف واقعی داعش هستند، اما از هزینههای مالی آتی این کار و تهدید امنیت داخلیشان توسط داعش هراسان هستند و سعی میکنند در این معرکه بهطور مستقیم وارد نشوند. مثلا اسپانیا بعد از حوادث پاریس، ضمن حمایت از برخورد با داعش، از حضور نظامی در برخورد با این گروه سر باز زد. از این منظر بهنظر میرسد که با توجه به مشکلات عمیق اقتصادی اروپا و بهخصوص فرانسه، جبهه برخورد با این گروه آنچنان که انتظار میرفت، وسیع و همهجانبه نباشد.
علاوهبر این، برخورد نظامی با داعش در عراق و سوریه یک بخش ماجرا است. بخش دیگر ماجرای تروریستی در پاریس، در خود اروپا و بهخصوص فرانسه و بلژیک رقم میخورد. حوادث پاریس نه اولین حادثه، بلکه در ادامه حوادثی است که در چند سال اخیر بهدلیل رشد افراطیگری در اروپا رخ میدهد. جمعیت مهاجر و پناهنده مسلمان از کشورهای سابقا مستعمره به کشورهای بهخصوص فرانسوی زبان و طرد و تحقیر اجتماعی این مهاجران و پناهندگان و نسلهای بعدی آنها در عین داشتن تابعیت کشورهای میزبان، از دلایل مهم رشد افراطیگری در اروپا بهخصوص فرانسه و بلژیک بوده است. واضح است که با نابودی داعش، زمینههای فعالیتهای این گروهها از بین نمیرود. بنابراین بخشی از دلایل حوادث تروریستی پاریس، مساله داخلی فرانسه و اروپا است که حل آن، تغییرات اجتماعی را میطلبد نه برخورد نظامی و اجماع جهانی. با توجه به آنچه ذکر شد، اگرچه حوادث پاریس از بعد انسانی و تاثیرات بدی که برای تصویر مسلمانان در اروپا خواهد داشت، بسیار دردناک است، از منظر سیاسی منطقه و نیز اقتصادی تاثیرات چندانی نداشته و نخواهد داشت. در ضمن اقدامات نظامی پس از آن با داعش، فقط یکسری تصمیمات گرفته شده را با هزینه فرانسه تسریع خواهد کرد و این کشور نیز از این هزینه- البته بهصورت مدیریت شده- برای آرام کردن افکار عمومی مردم کشورش استقبال کرده و خواهد کرد. در ضمن هیچکدام از این اتفاقات بهنظر نمیرسد بتواند بر سایه قدرتمند افزایش نرخ بهره در آمریکا و مازاد عرضه نفت در بازار غلبه کند.
ارسال نظر