سیاستگذار میداند که نمیداند؟
تعداد شعب بانکی در ایران کم است یا زیاد؟ احتمالا پاسخ میدهید «زیاد»، اما نه، سوال از اساس اشتباه طراحی شده است. نرخ ویزیت دکتر در تهران امروز کم است یا زیاد؟ پاسخ این سوال هم «زیاد» نیست، بلکه پاسخ علمی «نمیدانم» است. چطور؟
هر بازار یک نقطه تعادلی دارد. عرضه و تقاضا در بازار تعیینکننده قیمت و کمیت است. هرچه قیمت بالاتر عرضه بیشتر است و هرچه قیمت پایینتر عرضه کمتر است.
پس استراتژی عرضهکنندگان یک کالا را میتوان در قالب منحنیای رسم کرد که با افزایش قیمت بالا میرود.
تعداد شعب بانکی در ایران کم است یا زیاد؟ احتمالا پاسخ میدهید «زیاد»، اما نه، سوال از اساس اشتباه طراحی شده است. نرخ ویزیت دکتر در تهران امروز کم است یا زیاد؟ پاسخ این سوال هم «زیاد» نیست، بلکه پاسخ علمی «نمیدانم» است. چطور؟
هر بازار یک نقطه تعادلی دارد. عرضه و تقاضا در بازار تعیینکننده قیمت و کمیت است. هرچه قیمت بالاتر عرضه بیشتر است و هرچه قیمت پایینتر عرضه کمتر است.
پس استراتژی عرضهکنندگان یک کالا را میتوان در قالب منحنیای رسم کرد که با افزایش قیمت بالا میرود. به این منحنی، منحنی عرضه میگوییم. از سوی دیگر هرچه قیمت پایینتر باشد تقاضا بیشتر میشود. پس استراتژی مشتریان هم منحنیای شکل میدهد که با افزایش قیمت پایین میرود. این دو منحنی در یک نقطه یکدیگر را قطع میکنند که بیانگر قیمتی است که تقاضای مشتریان با عرضه فروشندگان برابر میشود. به این میگوییم نقطه تعادلی. شکل این منحنیها البته با وقایع روزانه تغییر میکند؛ بنابراین نقطه تعادلی نیز جابهجا میشود.
فردا نقطه تعادلی خیار در میدان ترهبار یا سکه طلا در بورس کالا کجا خواهد بود؟ پاسخ به این سوال نیازمند دانستن شکل دو منحنی عرضه و تقاضا است که خود مستلزم دانستن استراتژی تکتک فعالان بازار است. این حجم از اطلاعات در اختیار هیچ فرد یا ارگان خاصی نیست؛ بنابراین برای دانستن این نقطه تعادلی باید تا فردا و گشایش بازار صبر کنیم. این پیام علم اقتصاد آزاد است. میگوید به جای ابلاغ قیمت پیش از تشکیل بازار، صبر کنید و اجازه بدهید بازار تشکیل شود تا قیمت معلوم شود.
اما از سوی دیگر، اگر اطلاع داشته باشیم که فرضا چین برای حفظ ارزش پول خود ناگزیر به فروش میزانی از ذخایر طلایش شده، میتوانیم پیشبینی کنیم که منحنی عرضه طلا فردا بهصورتی تغییر خواهد کرد که منجر به کاهش قیمت میشود. این پیشبینیها، همانند پیشبینی شرایط جوی، بعضی وقتها درست هستند و بعضی وقتها اشتباه، منتها گزارهای علمی را تشکیل میدهند؛ چراکه بر مبنای قواعد شناخته شده علم اقتصاد هستند. وقتی ما قیمت تعادلی طلا در سالهای گذشته را با سیاستهای پولی دولتها مقایسه میکنیم، میتوانیم چنین قواعدی را کشف کنیم و آنگاه پیشبینی کنیم که نقطه تعادلی فردا با نقطه تعادلی امروز چه تفاوتی خواهد داشت.
چرا قیمت دلار را مثال نزدم؟ قیمت تعادلی دلار قیمت بهینه آن نیست و این تفاوت ظریف تفاوت مهمی است. بهینه در اینجا یعنی چی؟ هر بازار آزادی به یک نقطه تعادل میرسد، اما این نقطه تنها زمانی مطلوب است که بهینه باشد و این بهینگی فقط زمانی بهدست میآید که آن بازار تحتتاثیر هیچ یک از «شکست بازار»ها نباشد. انحصار یک شکست بازار است و عدم تقارن اطلاعاتی یک شکست بازار دیگر. قیمت دلار در ایران توسط دولت تعیین میشود؛ چراکه انحصار در عرضه دلار دارد. پس مطالعه ارزش دلار در سالهای گذشته ما را با قیمت بهینه آن آشنا نمیکند، بلکه با صلاحدید عرضهکننده انحصاری در مقاطع مختلف آشنا میکند. اینجا دیگر عرصهای برای مطالعه علمی قواعد اقتصادی حاکم در این بازار نیست، بلکه عرصه مطالعه سیاسیکاری و ایبسا مصلحتسنجیهای انتخاباتی است.
نمونه دیگر از بازاری که قیمت آن بهینه نیست بازار پول است که قیمت آن نرخ سود بانکی است. این نرخ متاسفانه در ایران کماکان بهصورت دستوری و ابلاغی تعیین میشود؛ اما با توجه به آنچه گفته شد، هیچکس نمیتواند قیمت بهینه پول را بداند تا آنکه بازار پولی آزاد و عاری از شکست بازار تشکیل شود. در نتیجه اگر بگویم نرخ سود در ایران زیاد است و باید کم شود، مفروض مدعا علم من بر شکل منحنی عرضه و تقاضای پول است، حال آنکه بازار پول ایران هرگز آزاد نبوده که این منحنیها مجال قیمتگذاری بیابند. بنابراین هیچکس نمیتواند ادعا کند که از شکل این منحنیها در گذشته اطلاعی داشته، چه برسد به شکل فعلی یا آینده آنها. متعاقبا تجویز سیاست افزایش نرخ ارز یا سیاست کاهش نرخ سود در ایران تجویزهایی غیرعلمی هستند.
اما بازار پولی بینالمللی که آزادانه نقطه تعادلی خود را تعیین میکند چه؟ آیا من میتوانم بگویم نرخ سود اوراق خزانه آمریکا فردا کم خواهد شد یا زیاد؟ با مطالعه قیمت این اوراق در سالهای گذشته میتوانم مدل آماریای طراحی کنم و تلاش کنم به یک پیشبینی علمی در مورد قیمت فردا دست یابم؛ اما در این مورد ممکن است پیشبینی من درست از آب در بیاید یا غلط، کما اینکه برخی از سرمایهگذاران در این بازار ضرر میکنند و برخی سود.
دو گزاره اصلی این مقاله از این قرارند: اولا در بازاری که سابقه بهینگی ندارد ادعای دانستن قیمت بهینه غیرعلمی است. ثانیا اگرچه در بازاری با پیشینه بهینگی پیشبینی قیمت آینده علمی است، اما این صرفا یک پیشبینی است و برای بازار تعیین تکلیف نمیکند.
یک اقتصاددان شاید نرخ سود را پیشبینی کند، اما هرگز نرخ سودی را تجویز نمیکند. علاوه بر آن، در بازاری که سابقه بهینگی ندارد، نرخ سود را پیشبینی هم نخواهد کرد. اگر این اقتصاددان میدانست قیمت بهینه در هر زمان در چه سطحی خواهد بود، میتوانست دیکتاتور یک رژیم کمونیستی موفق شود، حال آنکه تاکنون چنین تجربه موفقی وجود نداشته.
حال تعداد شعب بانکی در ایران کم است یا زیاد؟ پاسخ درست آن است که ما نمیدانیم. آنچه میدانیم این است که کالایی هست به نام «شعبه بانک» و قیمتی دارد و تعدادی. تعداد فعلی بیانگر نقطه تعادلی فعلی بازار است؛ اما از آنجا که بازار خدمات بانکی ایران مشحون است از شکست بازار، این نقطه تعادلی نقطه بهینهای نیست. نقطه بهینه شاید بالاتر باشد و شاید پایینتر. علم اقتصاد آزاد به ما میآموزد که این فقط بازار آزاد عاری از شکست است که بر این نقطه واقف است. وظیفه ما ابلاغ کاهش یا افزایش نیست، بلکه وظیفه ما سیاستگذاری برای آزادسازی و رفع شکست بازار است.
آخر الکلام آن که باید تمرین اقرار به ندانستن بکنیم. اولین پیام علم اقتصاد آزاد برای سیاستگذاران فروتنی و تواضع در پذیرفتن محدودیتهای دانستههایشان است. «آنکس که نداند و نداند که نداند، تا ابدالدهر» اقتصاد را در رکود تورمی بپروراند.
ارسال نظر