تجربه چین در جذب دانش و سرمایه شهروندان مقیم خارج
دکتر جعفر خیرخواهان ایران مدتی است از قافله رشد و توسعه اقتصادی جهان عقب مانده، اما چین طی سه دهه گذشته توانسته است رشدی باورنکردنی و بینظیر داشته باشد. آیا ایران دیرآمده میتواند از تجربه کشوری مثل چین درسهایی بیاموزد. یکی از موتورهای رشد چین، «چینیهای دور از وطن» (Overseas Chinese) با جمعیتی پنجاه میلیونی بود. با شروع اصلاحات اقتصادی در سال ۱۹۷۸ و بهویژه در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ چینیهای دور از وطن نقشی حیاتی در رشد اقتصادی چین ایفا کردند. آنها همچنین به شیوههای گوناگون به ادغام و پیوستن چین در اقتصاد جهانی کمک کردند.
دکتر جعفر خیرخواهان ایران مدتی است از قافله رشد و توسعه اقتصادی جهان عقب مانده، اما چین طی سه دهه گذشته توانسته است رشدی باورنکردنی و بینظیر داشته باشد. آیا ایران دیرآمده میتواند از تجربه کشوری مثل چین درسهایی بیاموزد. یکی از موتورهای رشد چین، «چینیهای دور از وطن» (Overseas Chinese) با جمعیتی پنجاه میلیونی بود. با شروع اصلاحات اقتصادی در سال ۱۹۷۸ و بهویژه در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ چینیهای دور از وطن نقشی حیاتی در رشد اقتصادی چین ایفا کردند. آنها همچنین به شیوههای گوناگون به ادغام و پیوستن چین در اقتصاد جهانی کمک کردند. ایران هم دارای جامعهای مشابه به نام «ایرانیان مقیم خارج» است. جامعهای که جمعیت آن بین چهار تا پنج میلیون نفر تخمین زده میشود و از افرادی با سطح تحصیلات، مقام و رتبه بالا تشکیل شده و سرمایهای بالغ بر هشتصد میلیارد دلار تا یک تریلیون دلار در اختیار دارند. در مطلب حاضر نگاهی کوتاه به چگونگی بهرهمندی اقتصاد چین از این پتانسیل میاندازیم.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ که دولت کمونیستی چین بر سر کار بود به جوامع چینی دور از وطن با دیده شک و تردید مینگریست. آنها همچنین از سوی دولتهای کشوری که در آن ساکن بودند بازخواست میشدند که روابطی پنهانی با چین کمونیست دارند، اما پس از اصلاحات دنگ شیائوپینگ، نگرش دولت چین به سمت چینیهای دور از وطن بهشدت تغییر کرد. به جای اینکه با بدگمانی به آنها نگاه شود بهعنوان کسانی دیده شدند که میتوانند از طریق انتقال مهارتها و سرمایه خود به توسعه اقتصادی چین کمک کنند. در دهه ۱۹۸۰ دولت چین فعالانه تلاش کرد تا پشتیبانی آنها را از راههایی گوناگون مثل بازگرداندن اموال مصادرهشدهشان پس از انقلاب ۱۹۴۹ جلب کند. علاوهبر این دولت مشوقها و معافیتهای مالیاتی منحصرا به چینیهای دور از وطن اختصاص داد؛ مثل معافیت مالیاتی ۳ ساله، سپس کاهش مالیات ۵۰ درصدی به مدت چهار سال و غیر آن. تعداد زیادی از آنها از این فرصت استفاده کرده و به کشورشان بازگشتند و منابع مالی، شبکه اجتماعی و فرهنگی، تماس و فرصتها ایجاد کردند.
البته وجود نیروی کار ارزان چینی (که حتی تا یک چهارم دستمزد کشورهای همسایه میگرفتند) نیز عامل مهمی در جذب چینیهای خارجی بود. نکته مهم دیگر درمورد چینیهای دور از وطن این بود که آنها ذاتا کارآفرین و تاجرمسلک بودند. این فعالان اقتصادی که معمولا در مقیاسهای کوچک فعالیت میکردند و نوآوری پایینی داشتند مهارت و سرمایه خود را در تولید کالاهای کاربر برای صادرات متمرکز کردند.
این دسته از چینیها مزیتهای مشخصی نسبت به شرکتهای چندملیتی داشتند چون با ساختار اجتماعی چین آشنا بودند شروع به شبکهسازی کرده، روابط بلندمدت بر پایه اعتماد و مقابله به مثل بهوجود آوردند. این شبکههای ارتباطات غیررسمی و سرمایه اجتماعی توانست مثل یک ملت مجازی در سراسر شرق آسیا و حتی اروپا و آمریکا گسترش یابد. چنین همبستگی یک دیوار غیرقابلنفوذ و تسخیرناپذیر برای بنگاههای غربی ایجاد کرد.
در کشورهای توسعهنیافته که نهادهای حقوقی و رسمی ضعیف و ناکارآ هستند وجود چنین روابط شخصی، غیررسمی و نامکتوب از قول و قرارها و وعدهها است که مبادلات تجاری را تسهیل کرده و از رازداری حمایت میکند. به بیان دیگر اشتراکات زبانی، فرهنگی و تاریخی توانست هزینه معاملاتی را برای چینیهای دور از وطن کاهش دهد. این مساله باعث شد تا ورود شرکتهای چندملیتی خارجی به چین یک دهه دیرتر از سرمایهگذاران چینی دور از وطن تحقق یابد.
درواقع چینیهای دور از وطن دو مزیت نسبت به تولیدکنندگان داخلی چینی و نیز شرکتهای چندملیتی داشتند. آنها نسبت به تولیدکنندگان چینی این مزیت را داشتند که سلایق خارجی و بازارهای صادراتی را بسیار بهتر میشناختند و در مقایسه با شرکتهای چندملیتی نیز آشنایی بیشتری با زبان محلی، فرهنگ و شرایط داخلی چین داشتند و میتوانستند از شبکههای اجتماعی و نیروی کار ارزان داخلی بهتر بهره ببرند.
آمارها نشان میدهد ۸۰ درصد از سرمایهگذاری مستقیم خارجی وارده به چین در دهه ۱۹۸۰که شروع مرحله خیز اقتصادی چین بود از ناحیه سرمایهگذاران چینی دور از وطن رخ داد. سهم و نقش چینیهای دور از وطن در دهه ۱۹۸۰ در بالاترین حد خود بود که در دهه ۱۹۹۰ کاهش یافت و در سده بیست و یکم به پایینترین حد خود رسید. آنها ابتدا در هنگکنگ مستقر شدند و سپس وارد مناطق آزاد و صنعتی چین مثل گواندونگ و فوجیان شدند. پس اگر جامعه حدود ۵۰ میلیون نفری چینیهای ساکن حوزه شرق آسیا و اقیانوس آرام (شامل استرالیا، آمریکا و کانادا) که سرمایه، فناوری و دسترسی به بازارهای صادراتی را گردهم آوردند نبود داستان چین امروز میتوانست کاملا متفاوت تعریف شود.
ایران در همه این سالهایی که پشت سر گذاشته، پتانسیل ایرانیان مقیم خارج را دستنخورده نگه داشته است. این نوعی ناسپاسی از نعمات است که دود آن به چشم همه میرود. پس بیاییم در سال همدلی و همزبانی، دلها را به هم نزدیک کرده و با زبانی مشترک که داریم راه را برای پیوندزدن نیروهای داخلی و خارجی باز کنیم و همه با هم به فکر آبادانی ایران باشیم.
ارسال نظر