دکترجعفر خیرخواهان اداره هر کشور به ویژه در حوزه اقتصاد شبیه به هدایت یک کشتی بزرگ در اقیانوس است. گردش و چرخش مسیر حرکت کشتی به اندیشه‌ورزی و صرف زمان نیاز دارد. اما تصوری که دولت پیشین از مدیریت اقتصاد داشت شبیه راندن دوچرخه بود که به آنی می‌توان فرمان آن را به هر جهت که میل‌مان کشید، بچرخانیم و نیز با مانوردادن‌های پیش‌بینی‌ناپذیر به راحتی از شرایط بحرانی فرار کنیم، اما اقتصاد همچون کشتی است که تغییر مسیر آن زمانبر و سرنوشت‌ساز است و پیش از تغییر مسیر کشتی باید به اطلاع مسافران آن رسانده شود. اگر اینک اوضاع اقتصادی به نابسامانی گراییده است ناشی از چرخاندن بی‌محابای سکان این کشتی در گذشته در مسیرهایی بوده است که بدنه کشتی را دائم در معرض برخورد با صخره‌ها و موج‌های مخرب قرار داده است. یکی از اقدامات سال‌های گذشته در دوران وفور پول نفت و سرخوشی نفتی، عادت دادن کشور به دلار ارزان و جلوگیری از تورم ناشی از رشد نقدینگی از طریق انبوه واردات ارزان بود.

اما یک سیاست سنجیده اقتصاد کلان که قابلیت ماندگاری داشته باشد باید روی جلوگیری از زیاده‌گرم شدن اقتصاد، عدم‌توازن‌های اقتصاد کلان و نیز جهش‌های بی‌اندازه overshooting متمرکز شود. بررسی تجربیات اقتصادی نشان می‌دهد زیاده ارزشگذاری پول ملی (overvaluation) و نیز نوسانات زیاد نرخ ارز باعث کاهش رشد اقتصادی می‌شود. اتفاقی که در دولت‌های نهم و دهم رخ داد و دولت تدبیر و امید باید به جد از آنها پرهیز کند.

چرا کشورهای نفتی از جمله ایران دچار مشکلات و گرفتاری‌های شدید اقتصادی می‌شوند. چون تلاش و گرایش همه معطوف به دریافت سهم بزرگ‌تری از کیک اقتصاد می‌شود، به جای اینکه به فکر ایجاد یک کیک بزرگ‌تر باشند. نتیجه به شکل رفتار رانت‌جویانه درمی‌آید. در این حالت کاملا راحت‌تر است که به جای رنج سرمایه‌گذاری و زحمت تولید، به دلار ارزان و زیر قیمت واقعی آن در بازار چنگ بیندازیم و با واردات به سودهای قطعی برسیم و خوش باشیم.

نفت در حالی که یک منبع تامین درآمد برای دولت است به تنهایی، شغلی ایجاد نمی‌کند و اغلب سایر بخش‌های مفید اقتصادی را عقب می‌راند. چون با تزریق دلارهای نفتی به جامعه، پول ملی در برابر سایر ارزها تقویت می‌شود و این همان پدیده «بیماری هلندی» است. این بیماری‌ که صدای همه را درآورد و کشور را به ویترین فروش سنگ قبر چینی، میوه شیلیایی و ... تبدیل کرده بود. کسانی که در سال‌های گذشته درباره خطر وقوع بیماری هلندی هشدار می‌دادند، حال چگونه خود را به فراموشی زده و به استقبال این بیماری می‌روند.

دکترها چه می‌گویند؟ بخش زیادی از بلایی که همه این سال‌ها سر ما آمد از تقویت پول ملی در برابر سایر ارزها یا به عبارت دیگر دلار ارزان بود. دلاری که توان رقابتی اقتصاد و صنایع داخلی را ضعیف کرد. حال که صنایع به‌تدریج جان می‌گیرند، تولیدات کشاورزی داخلی روانه بازار می‌ّشوند و اکثر میوه‌ها و محصولات خارجی از سبد مصرفی ایرانیان دور شده است، آیا درست است که مجدد با کاهش ارزش دلار اوضاع را نابسامان و صنعتگر و کشاورز را خانه‌خراب کنیم.

چرا باید از اظهارنظر رییس بانک مرکزی دفاع کرد؟ چون بازارها تمایل به جهش بیش از اندازه دارند، پس اعلام واقع‌بینانه نرخ ارز می‌تواند یک واسطه کارگشا برای حرکت دادن آن در جهت مخالف باشد تا جلوی نوسانات شدید و زیان‌بار آن را بگیرد. با توجه به نااطمینانی نسبت به درآمد نفت که منبعی دائمی نبوده و درآمدی پرنوسان برای کشور ما دارد به طوری‌که دریافتی ایران از نفت در سه سال گذشته از ۱۰۰ میلیارد دلار به حدود یک سوم کاهش یافته است کدام عقل سلیمی به بانک مرکزی حکم می‌کند، ذخایر موجود دلاری را با نرخ‌های ارزان به مردم بفروشد و خود و اقتصاد را با شوک‌های شدید به سمت بالای نرخ ارز در آینده مواجه سازد. شرط مهم حزم و احتیاط است که رییس بانک مرکزی پیشه کرده است.

متاسفانه برخی مباحث اقتصادی خلاف درک و فهم شهودی عامه مردم است و برای همراهی با آنها نیاز به سواد اقتصادی است. نبود یا ضعف بینش اقتصادی فرصت را برای سوء‌استفاده‌کنندگان و منتفع‌شوندگان از سیاست‌های نادرست اقتصادی مهیا می‌کند (ادعاهایی مثل تقویت پول ملی در برابر پول‌های خارجی که مبحثی جدا از حفظ ارزش و قدرت خرید ریال در برابر کالاها و خدمات است که به آن نرخ تورم ملایم و خفیف گفته می‌شود). پس یکی از نیازهای اساسی جامعه ایران، ارتقای سطح سواد و دانش اقتصادی عامه مردم است.

ارتقای سواد اقتصادی مردم یک کالای عمومی و امری ضروری است. مردم علاقه دارند درباره مسائل اقتصادی که بر زندگی آنها تاثیر می‌گذارد، فکر و صحبت کنند. سواد اقتصادی همچنین به مردم ابزاری برای درک جهان اقتصادی اطراف خود و درک رویدادهایی می‌دهد که مستقیم و غیرمستقیم بر آنها تاثیر می‌گذارد. کل ملت از داشتن یک جامعه باسواد اقتصادی منتفع می‌شود، چون که توانایی عموم را در درک و ارزیابی مسائل مهم افزایش می‌دهد. این قضیه به ویژه در نظام‌های دموکراسی که متکی بر پشتیبانی و حضور فعال شهروندان خود است، بسیار مهم می‌شود.

در واقع به همین خاطر بوده است برای مثال در آمریکا، بانک فدرال رزرو (بانک مرکزی آمریکا) و شعب دوازده‌گانه آن در سراسر این کشور به نشر دانش درباره اصول درست اقتصادی بین عموم مردم به شکل جزوه درسی، فیلم، سخنرانی و غیره می‌پردازند. آنها حتی فیلم‌های کارتون آموزشی اقتصاد برای بچه‌های دبستانی تهیه می‌کنند تا از کودکی با تصمیمات درست اقتصادی آشنا شوند و در آینده نیز با دولت در هنگام گرفتن این تصمیمات همدلی و همراهی نشان دهند.

اینک که در سال حماسه اقتصادی قرار داریم پیشنهاد می‌شود بانک مرکزی ایران در کنار انتشار آمار و اطلاعات کلان اقتصادی که به شفافیت محیط فعالیت اقتصادی کمک می‌کند، اقدام به تاسیس واحدی برای تولید و اشاعه اندیشه‌ها و دانش‌های صحیح اقتصادی در سطح عموم بکند. حداقل حسن وجود چنین نهادی این است که رییس بانک مرکزی و سایر تصمیم‌سازان اقتصادی هنگام اتخاذ سیاست‌های صحیح اقتصادی، احساس تنهایی نخواهند کرد.