دکتر پویا جبل عاملی حمله دو افراطی به یک سرباز بریتانیایی در لندن و سلاخی کردن وی با چاقو و قمه در روز روشن و جلوی چشم رهگذران و تازه با خیالی آسوده و آرام منتظر پلیس بودن، موجب حیرت شده است. با این وجود واکنش دیوید کامرون نخست‌وزیر بریتانیا، جالب بود. او جلوی درب شماره ۱۰ داونینگ استریت گفت که این حمله نه‌تنها حمله به بریتانیا، که حمله خیانت‌آمیز به اسلام و اقلیت‌های مسلمان بریتانیا بود که برای آن کشور، خدمات زیادی انجام داده‌اند. او گفت که اسلام هرگز با چنین عمل وحشیانه‌ای سنخیت ندارد. وقتی این عبارات را مثلا با نحوه واکنش بوش و استفاده از واژگانی چون جنگ صلیبی مقایسه کنید، در می‌یابیم که واکنش کامرون محافظه‌کار، به خصوص چقدر برای مسلمانان آن کشور منطقی است. بریتانیا، به باور بسیاری، یکی از نزدیک‌ترین جوامع موجود به تعریف «جامعه باز» است. کشوری که در آن شهروندان می‌توانند هر طوری که می‌خواهند باشند، فکر کنند و زندگی کنند. افراد با هر سلیقه‌ای و هر ایدئولوژی و هر مذهبی می‌توانند گروه و دسته و حتی حزب خود را داشته باشند. جامعه‌ای که در آن داشتن حزب نیازمند مجوز نیست و اگر حزبی رای کافی بیاورد، می‌تواند در فرآیند تصمیم‌گیری کلان اثرگذار باشد. بسیار سخت بتوان متصور بود که روزی در کشوری مثل سوئیس، مساجد حق نداشته باشند گلدسته‌های خود را نمایان کنند یا آنکه مانند فرانسه، قانونی برای حیطه شخصی افراد تعیین تکلیف کند و بگوید چه چیزی نپوشند و حکم کند که زنان معتقد به روبنده، دیگر حق ندارند روبنده ببندند. هر چند بریتانیا نیز جزئی از اروپا است، اما گویی با فاصله بیشتری معتقد به اصول جامعه باز است. برخی بر این نظرند که این تحمل فرهنگ اقلیت بیش از همه مدیون آن دورانی است که بریتانیایی‌ها بسی بیشتر از رقبای خود به سرتاسر دنیا سرک کشیدند و با فرهنگ‌های مختلف آشنا شدند و مردمان رنگارنگ‌تری دیدند و این انعطاف میراث آن دوران است. اما وقایعی چون حادثه اخیر، ای بسا موجب شود تا احزاب افراطی بتوانند دست بالا را در بریتانیا به دست گیرند و بریتانیا را مانند دیگر کشورهای اروپایی کنند که گویی به جای پایبندی به اصول جامعه باز، خود را وامدار لایتیسه می‌دانند. در جامعه باز نمی‌توان به حکم اعتقادات اکثریت جامعه، زندگی و آداب و رسوم اقلیت را تحت‌الشعاع قرار داد. در این جامعه نمی‌توان مثلا وجود گلدسته مسجد را به رای اکثریت گذاشت؟ اینها دستاورد‌هایی است که وقایعی از این دست می‌تواند آنها را تباه کند. همین حالا نیز، به دلیل نگاه امنیتی که پس از وقایع ۱۱سپتامبر رخ داد و پس از آن وقایع مترو لندن، آزادی‌ها در مقام مقایسه کمتر از دهه‌های گذشته است و تداوم چنین حوادثی ای بسا نگاه امنیتی را فزون‌تر کند. نگاه امنیتی که این پرسش را به ارمغان می‌آورد که مرز کنش برای حفظ امنیت شهروندان و البته تضمین آزادی‌های فردی کجاست؟ هر چند بریتانیا در مقام مقایسه با اروپاییان دیگر، آزادی فردی را بیشتر مراعات کرده است؛ اما روند موجود در آن کشور نیز بیشتر به سوی کنش‌های امنیتی بوده تا حفظ آزادی فردی و البته به دلیل وقایع تروریستی این روند مورد قبول اکثریت جامعه بوده است. اگر تعدد این حوادث بیشتر شود، روند موجود سرعت بیشتری خواهد گرفت؛ حتی اگر شاهد واکنش‌ها و اظهارنظر‌های امیدوارکننده‌ای مانند گفته‌های دیوید کامرون باشیم.