محمود صدری

ایالات متحده، جمعه گذشته ناچار شد از پاره‌ای مواضع خود در پرونده هسته‌ای ایران عقب‌نشینی کند و ... پیشنهاد روسیه و چین را مبنی‌بر تعویق تحریم‌های تازه شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران بپذیرد. این وضع جدید، به لحاظ دیپلماتیک و پرستیژ بین‌المللی، برای آمریکا نوعی شکست به شمار می‌رود. ارزیابی رسانه‌های غربی و از جمله آمریکایی، تاکنون این‌گونه بوده است.

اما در کنار این عقب‌نشینی و شکست، وضع تازه‌ای در حال شکل‌گرفتن است که اهمیت آن اگر از ماجرای پرونده هسته‌‌ای بیشتر نباشد، کمتر نخواهد بود. این وضع تازه دو وجه دارد: انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا و ادامه بحران در عراق.

جورج بوش اکنون می‌کوشد با گره زدن مسائل ایران و عراق، بر زخم پرونده هسته‌ای، مرهمی بگذارد و افکار عمومی آمریکا را قانع کند که هنوز ابتکار عمل را در ایران و عراق از دست نداده است.

افزایش اتهامات درباره نقش بی‌ثبات‌کننده ایران در عراق و همراهی برخی عراقی‌ها با این اتهامات آمریکا علیه ایران، در چارچوب این طرح جدید رخ داده است.

بوش که به علت طولانی و فرسایشی شدن جنگ عراق با انتقادات گسترده و فزاینده روبه‌رو است، تلاش می‌کند به آمریکایی‌ها بقبولاند، پرونده هسته‌ای ایران و جنگ عراق دو روی یک سکه‌اند و حل هر دو آنها در گرو مهار ایران است.

طرح این موضوع به بوش کمک می‌کند که پرونده هسته‌ای ایران را نیز جزئی از استراتژی جنگی خود در عراق و پاره‌ای از ایده جاه‌طلبانه «خاورمیانه جدید» نشان دهد و با بهره‌گیری از اختیارات جنگی ویژه‌ای که اکنون در دست دارد، به حل و فصل آن بپردازد.

رییس‌جمهور آمریکا برای پیگیری این بازی خطرناک در داخل و خارج آمریکا موانعی دارد، مانع اصلی، انتخابات آمریکا است که ۱۴ماه دیگر برگزار می‌شود و اگر تا آن زمان، بوش حرکت نادرستی انجام دهد، به شکست جمهوریخواهان در انتخابات منجر خواهد شد.

این نگرانی، علی‌القاعده باید جورج بوش را به احتیاط و مال‌اندیشی وادار کند، اما آن گونه که ظواهر امر نشان می‌دهد نومیدی بوش از حل قضیه ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و ناکارآمدی تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل، انگیزه‌های ماجراجویی را در وی تقویت کرده است.

اگر این برآورد کارشناسان و مطبوعات غرب از رفتار رییس‌جمهور آمریکا درست باشد باید گفت که وی برای ترمیم سیمای خود و اعتبار حزب جمهوریخواه آمریکا، شاید خطر شکست در انتخابات آمریکا را به جان بخرد و به برخوردهای ایذایی با ایران و افزایش تحرک نظامی در عراق روی آورد.

اگر چنین شود از هم‌اکنون قابل‌پیش‌بینی است که ایران به فصل تازه‌ای وارد می‌شود که عبور از آن مستلزم تحرک در دیپلماسی و نشان دادن آثار و عواقب منطقه‌ای و بین‌المللی جنگ‌افروزی آمریکا است.

ایران، برای جلوگیری از بازی خطرناک آمریکا، علاوه‌بر آمادگی دفاعی و تدابیر اقتصادی و اجتماعی، می‌بایست، زوال اخلاقی برآمده از جنگ را به جهانیان گوشزد کند و کشورهای جهان را متقاعد کند که یک صدا در برابر توسعه‌طلبی و جنگ‌افروزی جورج بوش و متحدان داخلی و خارجی آن موضع بگیرند.

اگرچه بسیاری از کشورهای صنعتی و موثر جهان از متحدان آمریکا به شمار می‌روند، اما رقابت‌های درونی آنها ابزاری است که ایران می‌تواند با تمسک به آن، هزینه اقدام آمریکا را بالا ببرد. اما نباید فراموش کرد که امید مطلق به قدرت بازدارندگی کشورهای دیگر نیز خیالپردازانه است.

پس باید بین کشاکش دوجانبه با آمریکا و روابط چند جانبه با جهانیان، توازنی معقول برقرار شود. تجربه آزادی گروگان‌های آمریکایی در گرماگرم انتخابات سال ۱۹۸۰ آمریکا که به مات شدن دموکرات‌ها انجامید، این بار نیز می‌تواند به مات کردن جمهوریخواهان بیانجامد، به شرط آنکه ایران، زمان حرکت دادن مهره‌های بازی را با دقت انتخاب کند.

ژرف‌اندیشی در سخنانی که این روزها، نامزدهای ریاست‌جمهوری آمریکا به زبان می‌رانند، می‌تواند راهنمای خوبی برای تشخیص نقاط ضعف بوش و جمهوریخواهان باشد.