پویا جبل عاملی

هفته گذشته وزیر مسکن به مجلس رفت تا در مورد افزایش قیمت مسکن و تمهیدات دولت در این مورد با نمایندگان سخن گوید و رییس مجلس صاف و پوست کنده به دنبال آبی بود تا بر این آتش ریخته شود. اما پرسش اصلی مطرح نشد که آیا واقعا آنچه اتفاق افتاده، در حوزه فعالیت وزیر مسکن بوده‌است یا کسان دیگر مقصرند؟

البته اگر وزارت مسکن نیز مقصر باشد، دقیقا در آنجایی مقصر است که همگان می‌انگارند فعالیت آن صحیح بوده است و آن طرح‌ریزی برای پرداخت تسهیلات ارزان بانکی است. به عبارت بهتر، چنین طرح‌هایی باعث بر هم زدن نظام بازار شده و بازار چون یک موجود زنده به این وضعیت واکنش نشان داده و منحنی عرضه در جایی قرار می‌گیرد که پاسخگوی تقاضا نیست. این سخن ابدا بدین معنی نیست که هر کس نمی‌تواند خانه‌دار شود تا ابد اجاره‌نشین باشد. اتفاقا این گزاره بر این امر تاکید دارد که فردی که قادر نیست در شرایط فعلی خانه‌دار شود، تنها حالا است که نمی‌تواند خانه‌دار شود و وقتی مداخله‌ای در بازار صورت نگیرد، وی می‌تواند با طرح‌ریزی خط بودجه، خود را در جایی قرار دهد که توانایی خرید خانه را در آینده داشته باشد. اما با وجود این مداخلات وزارت مسکن عملا هیچ فرد غیر بازاری نمی‌تواند در مورد آینده طرح‌ریزی کند، زیرا قیمت که عامل کلیدی در خط بودجه اوست، هر روز دچار بحران شده و وی نمی‌تواند با عامل درآمدی خود بر آن فائق شود.

توجه کنید که اگر وام‌های مسکن نه از سوی دولت که توسط بازار به متقاضیان داده شود، با هماهنگی که میان بازارها وجود دارد عملا این مشکل پیش نخواهد آمد. معضل دقیقا زمانی رخ می‌دهد که یک دست خارج از قواعد بازاری بخواهد شروع به وام دهی کند. به عبارت بهتر وامی که از بازار به دست می‌آید، تضمین‌کننده این مساله است که فرد توانایی گرفتن وام را دارد (زیرا وی حاضر به پرداخت نرخ بهره بازاری است). بنابراین آنچه به‌دست آورده با درآمد وی از یک جنس است و مالکیت آن برای وی تضمین است و حالا از نظر بازار او توانایی خرید خانه را دارد و عملا بازار واکنش منفی نشان نمی‌دهد. اما وقتی دولت به عده زیادی کمک می‌کند، بازار آگاهی دارد که پول در دست متقاضی عملا از قدرت مالکیت او حاصل نشده و از گشاده‌دستی دولت بدو رسیده است. اینجاست که واکنش صورت می‌پذیرد.اگر پرسیده شود که بازار از کجا فرق این دو را می‌فهمد، پاسخ آن است که با نشانه‌ها. نشانه‌هایی که ما شاید نتوانیم آنها را درک کنیم اما یکی از آنها این است که در گشاده‌دستی، سیلی از متقاضیان مسکن سر بر می‌آورند و با افزایش تقاضا قیمت افزایش می‌یابد اما با وام بازاری سیلی وجود نخواهد داشت که یکباره بر قیمت اثر گذارد.در عین‌حال، وضعیت رکود و نااطمینانی از سیاست‌های آینده اقتصادی در بازار را نیز نباید فراموش کرد. در هنگام نااطمینانی، تنها بازاری که می‌تواند برای سرمایه‌گذار،

اطمینان بخش باشد بازار مسکن است. عامل اقتصادی می‌انگارد وضعیت هرچه شود مسکن حداقل ارزش زمین خود را دارد. این بازاری است که در آن کالای تولیدی دچار ریسک نیست، پس کجا بهتر از این بازار برای پناه نقدینگی افسار گسیخته در این شرایط نامطمئن.توجه کنید که اگر اطمینانی از سیاست‌های اقتصادی وجود داشته باشد، آن وقت نقدینگی می‌تواند سر از بازار سهام درآورد و باعث افزایش قیمت‌های سهام و شاخص کل شود و آن‌وقت همه به جای تذکر فعلی، برای دولت هورا می‌کشیدند. این است تفاوت دو بازاری که سرمایه‌گذاران بدان‌ها توجه دارند. در یکی افزایش قیمت نشانه منفی است و در دیگری نشانه مثبت و قابل تقدیر.در هر رو در انتظار هورا کشیدن برای دولت هستیم. عبور از وضعیت فعلی تنها با تغییر گفتمان دولت در اقتصاد و غیراقتصاد محقق خواهد شد. امری که مردم، احزاب، مجلس و دلسوزان این مملکت از دولت انتظار دارند.