پویا جبل‌عاملی

یکی از انتقادات مرسوم به طرفداران اقتصاد آزاد، بی‌توجهی به مسائل اخلاقی است. منتقدان می‌گویند، آنان هیچ سمت‌دهی اخلاقی را گوشزد نمی‌کنند و آدمی را به حال خود وامی‌نهند. اما آیا به راستی اخلاق از منظر طرفداران اقتصاد آزاد، در چنین جایگاه نازلی قرار دارد؟‌ اقتصاددانان کلاسیک عمدتا اخلاق را در دو حوزه تعریف می‌کنند. یک حوزه، رفتار فرد با دیگران را شامل می‌شود و دیگری به رفتار فرد با خودش ختم می‌شود که در اقتصاد آزاد بیش از هر چیز به حوزه اول پرداخته شده و سمت‌دهی اخلاقی در این باب بر محور حفظ کرامت و آزادی انسان گذاشته می‌شود. هر گزاره و عملی که موجب محدود کردن آزادی انسان‌های دیگر شود، از این منظر محکوم است و محدوده آزادی هر فرد تا جایی است که آزادی عینی و مشهود انسانی دیگر را محدود نسازد. قانون به معنای واقعی آن نیز از منظر آنان تنها چنین تعریفی دارد. قانونی قانون است که موجب حفظ آزادی و کرامت انسان‌ها شود.

راهبردهای تفکر اقتصاد آزاد نیز برآمده از این تعریف اخلاقی است و اصولا اکثریت اقتصاددانان معتقد به اقتصاد آزاد خود را اخلاق‌گرا می‌دانند و تمامی سیاست‌های پیشنهادی خود را که حول «آزادی» می‌چرخد، سیاست‌های اخلاقی می‌دانند.

به نظر منصفانه نمی‌رسد، کسانی را که تمامی وقت و زندگی خود را مصروف آزادی بشری کرده‌اند، افرادی ضد اخلاقی یا حتی غیر اخلاقی بدانیم، معمولا کسانی بدین انتقاد دامن می‌زنند که معتقد به آزادی آدمیان نیستند و برنامه‌ریزی تحمیلی خود را همراه با چند گزاره اخلاقی خودساخته، ایده‌آل خود برای آدمیان می‌دانند.

نوع رویکرد اقتصاد آزاد موجب می‌شود افراد با گرایش‌های مذهبی و ایدئولوژیک مختلف بتوانند خود را حامی اقتصاد آزاد و اخلاقیات منتسب به آن بدانند. اقتصاد آزاد با چنین جهت‌گیری عملا از قالب یک مکتب خاص بیرون می‌آید و خود را به صور مختلف نمایان می‌کند. فرد معتقد به اقتصاد آزاد می‌تواند با اعتقاد به آزادی انسانی که در حوزه اول تعریف کرده است، عملا در حوزه دوم که حیطه خصوصی و فردی خویش است، معتقد به مکاتب و فلسفه‌های مختلف اخلاقی باشد. می‌تواند فردی مذهبی یا غیرمذهبی باشد، می‌تواند سنتی یا مدرن باشد و می‌تواند....

در عین حال می‌توان پذیرفت که با این سمت‌‌گیری، و واگذاشتن آدمی با آزادی که ازآن اوست، فرد به پرتگاه‌های فساد اخلاقی که فساد نیز به واسطه هنجارهای اجتماعی تعریف می‌شود، هنجارهایی که حاصل نقطه تعادل آزادی تمامی افراد جامعه است، کشانده شود. از این منظر اخلاق آزادیخواهانه، بی‌تردید توصیه‌های اخلاقی اما غیرالزام‌آوری دارد، توصیه‌هایی که بیشتر برای ترک هنجارشکنی‌ها و به مخمصه افتادن آدمی است که حال به آزادی رسیده است. آیا چنین عملکردی خارج از حوزه اخلاق و فطرت الهی آدمی است؟