اصول علم اقتصاد
اختلاف میان سیاستمداران، سیاستگذاران و اقتصاددانان پدیدهای نیست که منحصربه ایران باشد و اکثریت جامعهها با این پدیده دست و پنجه نرم میکنند.
محمدصادق جنانصفت
اختلاف میان سیاستمداران، سیاستگذاران و اقتصاددانان پدیدهای نیست که منحصربه ایران باشد و اکثریت جامعهها با این پدیده دست و پنجه نرم میکنند. اما این پدیده در ایران تفاوتهای اساسی با جامعههای دیگر دارد و آن اختلاف بر سر اساس و اصول علم اقتصاد است که سیاستمداران و سیاستگذاران برخی اوقات آن را به دلایل سیاسی نادیده میگیرند. در جامعهای مثل ژاپن، مثل انگلستان یا آمریکا یا دانمارک اصول اقتصاد پذیرفته شده است و اختلافها بر سر راهکارها و کاربرد این اصول است. به طور مثال در همه جامعهها این پذیرفته شده است که بانک مرکزی باید استقلال داشته باشد، این مساله که دولت نباید در کسب و کار مردم دخالت کند نیز پذیرفته شده است، اما در ایران چنین نیست. شاید برخی از سیاستمداران و سیاستگذاران ایرانی در جناحهای مختلف سیاسی اصول علم اقتصاد را از یاد برده یا هرگز با آن آشنا نبوده و نیستند. برای اینکه بدانیم اصول علم اقتصاد چیست، به یکی از کتابهای مرجع مراجعه و آن را از کتاب پروفسور گریگوری نیکو به طور خلاصه نقل میکنیم. اصل اول اقتصاد این است که هیچ چیز مجانی وجود ندارد. برای به دست آوردن چیزی که دوست داریم باید چیز دیگری را که دوست داریم از دست بدهیم. به طور مثال اگر میخواهیم مخارج دفاعی را افزایش بدهیم باید مخارج آموزشی را کاهش دهیم.
اصل دوم اقتصاد میگوید هزینه هر چیزی آن مقداری است که برای به دست آوردن آن از دست دادهاید. اگر میخواهید جوانان یک کشور تحصیل کنند، باید هزینه آن را بپردازید.
این هزینه را ممکن است دولت بپردازد یا کسانی که تحصیل میکنند. اصل سوم اقتصاد این است که مردم عاقل محاسبههای حاشیهای انجام میدهند. معنایش این است که اشخاص و بنگاهها با محاسبه هزینه نهایی یک اقدام و مطمئن شدن از اینکه کمتر از سود نهایی است، آن اقدام را انجام میدهند. به طور مثال فردی که میخواهد در یک دانشگاه غیردولتی تحصیلی کند حتما توجه کرده است منفعت نهایی آن از هزینه نهایی این کار بیشتر است. اصل چهارم اقتصاد این است که مردم در مقابل انگیزهها عکسالعمل نشان میدهند.
این اصل میگوید، اگر قیمت سیب افزایش یابد، انگیزه خوردن آن کمتر میشود. اصل پنجم اقتصاد این است که مبادله وضعیت همه را بهتر میکند. مردم یک جامعه در رقابت مداوم با یکدیگرند، اما این رقابت موجب انزوا نمیشود و خانوادهها ضمن مبادله کالا و کار و سرمایهشان با یکدیگر است که منفعت خویش را افزایش میدهند. اصل ششم اقتصاد این است که بازار (بازار به معنای اقتصاد آزاد و رقابتی) عموما راه خوبی برای سازماندهی فعالیتهای اقتصادی است. در اقتصاد رقابتی است که آزادی خرید و فروش پول، کالا، خدمت، سرمایه و اندیشه به متعادلترین قیمت وجود دارد. اصل هفتم این است که احتمال دارد برخی بازارها در مقاطع کوتاهی با نقص مواجه شود و نیاز به حضور دولت در عرصه سیاستگذاری و اجرای قانون وجود داشته باشد.
اصل هشتم اقتصاد این است که سطح زندگی مردم در یک اقتصاد بستگی به توان تولید کالاها و خدمات دارد. اختلاف سطح درآمد در درون جامعه و در اندازه جهانی این است که بهرهوری نیروی کار و سرمایه متعلق به افراد و جامعهها اختلاف دارند. اصل نهم اقتصاد این است که وقتی دولت تعداد زیادی پول چاپ میکند یا پول به جامعه تزریق میشود و در مقابل و در همان زمان عرضه و تولید کالا کمتر از رشد چاپ و تزریق پول است، تورم ایجاد میشود. اصل دهم این است که احتمالا در کوتاهمدت ممکن است میان بیکاری و تورم حرکت غیرهمسو وجود داشته باشد.
اگر این ۱۰اصل اقتصادی خوب درک شده و به آن عمل شود، مجادلهها و مناظره سیاستمداران با اقتصاددانان در یک چارچوب منطقی که دیدگاهها از یک جنساند صورت میپذیرد.
این ۱۰اصل اقتصادی را همه باید یاد بگیرند، در غیر این صورت تداوم مجادلههای بیثمر حتمی است و چون زور و قدرت اقتصاددانان اندک است اصول علم اقتصاد قربانی میشود و آسیب آن به مردم میرسد.
ارسال نظر