علی سرزعیم

این روزها مجلس سرگرم تصمیم‌گیری در مورد قیمت بنزین است. در اهمیت موضوع تردیدی نیست و کسی شک ندارد که اتخاذ تصمیم درست در این زمینه و دیگر زمینه‌های مشابه نیازمند شجاعت زیادی است.

اما شجاعت در تصمیم‌گیری به تنهایی کافی نیست بلکه اتکا به تحلیل‌های صحیح می‌تواند شجاعت در تصمیم‌گیری درست را به ارمغان آورد. به قول آن استاد معاصر، شجاعت در عمل مرهون بصیرت در نظر است. یکی از سفسطه‌های رایج که مانع از تحلیل‌های درست در مورد بنزین می‌شود این است که افزایش قیمت بنزین برای بخش‌های مرفه جامعه مشکلی نخواهد بود چرا که هزینه این کار را به نحوی از جامعه جبران خواهند کرد. تنها این اقشار فقیر هستند که از افزایش قیمت بنزین متضرر می‌شوند. پس باید در افزایش قیمت بنزین تجدیدنظر کرد چرا که با عدالت محوری و دغدغه مستضعفین داشتن، در تعارض است.

حال اگر شما به جای موضوع بنزین، هدفمند شدن یارانه‌ها، آزاد‌سازی قیمت کالاها و خدمات گوناگون دولتی و هزاران موضوع دیگر را بگذارید با همین به ظاهر استدلال مواجه می‌شوید. در مورد اهمیت این به ظاهر استدلال همین بس که سال‌ها توانسته بر مجامع سیاست‌گذاری در ایران هیمنه داشته و بر جهت‌گیری سیاست‌گذاری در کشور تاثیر داشته باشد. حداقل می‌توان بسیاری از تاخیرهای موجود در اتخاذ و اجرای سیاست‌های درست را به آن نسبت داد.

مهم‌ترین مشکلی که این به ظاهر استدلال دارد آنست که مهم‌ترین بخش جامعه یعنی توده متوسط جامعه را نادیده می‌گیرد. مساله بسیار ساده است. همواره اقشار فقیر و ثروتمند بخش‌های کوچکی از جامعه هستند و بخش غالب جامعه را اقشار متوسط تشکیل می‌دهند. به همین دلیل باید تمرکز نگاه سیاست‌گذاران معطوف به این بخش باشد چرا که رفتارهای این بخش است که مقادیر متغیرهای کلان اقتصادی را شکل می‌دهند. اقتصاد ایران آنقدر بزرگ است که هیچ فرد یا خاندان به تنهایی نمی‌تواند در شکل‌گیری سمت و سوی حرکت آن موثر باشد. رفتار تک تک عاملین اقتصادی که درآمد معمولی دارند، جهت‌دهنده اصلی روند اقتصاد است. مساله پیش‌روی سیاست‌گذاران رفتار اقتصادی بخش بزرگ و اعظم جامعه است و به صورت طبیعی باید توجه به این بخش در دستور کار قرار داشته باشد اما در کمال تعجب مشاهده می‌شود که دو بخش فرعی یعنی ثروتمندان و فقرا در کانون توجه قرار می‌گیرند و بخش اصلی نادیده گرفته می‌شود.

منظور از فرعی و اصلی، قضاوت ارزشی نیست و مقصود این نیست که فقرا اهمیتی ندارند اما وزن آنها نسبت به کل جامعه کم است. در یک نگاه درست سیاست‌گذاری، باید برای بخش اصلی جامعه سیاست‌گذاری کرد و مسائل بخش‌های فرعی را به طور خاص حل نمود. اشتباه آشکار و مسلم سیاست‌گذاری است که جای اصلی وفرعی را تغییر داده و مساله خاص یک گروه را به کل جامعه تعمیم دهد. به عنوان مثال سیاست‌گذار باید به این بیاندیشد که چگونه مصرف انرژی توسط آحاد اقتصادی که از طبقه متوسط هستند کنترل شود. گام دوم باید به بخش‌های فرعی یعنی ثروتمندان و فقرا پرداخته شود. به این معنی که چگونه با ابزارهایی چون مالیات و یا تعرفه تصاعدی، رفتار ثروتمندان را کنترل کرده و با چه مکانیزم‌هایی افزایش فشار بر فقرا را کاهش دهد. نمی‌شود به بهانه اینکه یک سیاست درست ممکن است بر اقشار فقیر فشار وارد کند، آن را به کلی نادیده گرفت بلکه باید وضعیت اقشار ضعیف را بهبود داد. سوبسید و کمک‌های مستقیم ابزارهای رایجی هستند که برای حل مشکلات این قشر خاص مطرح می‌شوند و در همه جای دنیا مورد استفاده قرار می‌گیرد.

حال با این دیدگاه می‌توان به اظهاراتی که به زودی نمایندگان موافق و مخالف اصلاح قیمت بنزین می‌کنند، توجه کرد و دید تا چه حد وزن بخش‌های مختلف جامعه را در تحلیل‌های خود لحاظ می‌کنند.