نرخ ارز چقدر باید باشد؟
اگر نرخ ارز زیر مقدار «تعادلی» آن که عرضه و تقاضای بازار ارز آن را تعیین میکند، مقرر شود یعنی اگر حجم ریال لازم برای خرید یک پول خارجی مثل دلار کمتر از آن چیزی باشد که باید، میگویند ریال «اضافه ارزش» دارد و پول مقابل آن یعنی دلار ارزان شده ...
دکتراحمد یزدانپناه
اگر نرخ ارز زیر مقدار «تعادلی» آن که عرضه و تقاضای بازار ارز آن را تعیین میکند، مقرر شود یعنی اگر حجم ریال لازم برای خرید یک پول خارجی مثل دلار کمتر از آن چیزی باشد که باید، میگویند ریال «اضافه ارزش» دارد و پول مقابل آن یعنی دلار ارزان شده ... ... که عارف و عامی را به بازار ارز میکشاند.
نرخ ارز یک قیمت است و مثل هر قیمت دیگر ناقل اطلاعاتی برای تصمیمگیران جامعه است و باید با سازوکار خاص خود به سه سوال اساسی جامعه پاسخ دهد: ۱- چه تولید کنیم و چقدر؟ ۲- چگونه تولید کنیم؟ ۳- برای کی؟ نقش دیگر آن «انگیزه»سازی است. بهخصوص وقتی بهصورت واقعی مطرح میشود؛ یعنی قدرت خرید پولها در نظر گرفته میشود. این نرخ، «قیمت نسبی» کالاهای قابل مبادله (مثل صادراتیها و وارداتیها) به کالاهای غیرقابل مبادله (مثل: مسکن و خدمات) را نمایندگی میکند. نرخ ارز، عنصری اثرگذار در ترکیب تقاضای کل جامعه یعنی مجموع مصرف، سرمایهگذاری، مخارج دولت و خالص صادرات است و بر طرف عرضه کل هم اثر معنیدار دارد.
لذا جای شگفتی نیست که در تعدیلات رفتاری اقتصاد کشورها و برای هضم شوکهای داخلی و خارجی بر اقتصادها سیاست عقلایی نرخ ارز در مقاومسازی اقتصادها نقش حساسی بازی میکند. از آنجا که نرخ ارز به عنوان یک قیمت نسبی بر سایر قیمتها و سطح عمومی آنها (تورم) اثرگذار است، منابع و منافع همگان را تحت تاثیر قرار میدهد و لذا تعلل در اصلاح آن، مثل تکنرخی کردن آن، بر اقتصاد کلان زیانهایی را تحمیل میکند. این تناسب ارزش دو پول اگر «نامیزان» باشد چه آثاری بر اقتصاد ملی دارد؟ یک پول اضافه ارزشدار در مقابل پولهای دیگر میتواند:
۱- صادرات را با کاهش سوددهی و لذا تولید کالاهای صادراتی را با بینشاطی و بیرونقی مواجه کند. صادراتی که میتواند موتور توسعه باشد و ناجی کشور از تک محصولی نفت است.
۲- تولید کالاهای جانشین واردات که کاهش وابستگی اقتصادی کشور به آن منوط است با ارزان سازی مصنوعی واردات بی صرفه میشود و سازندگان آن را به ورطه ورشکستگی کشانده و سیل واردات بر منابع ارزی کشور چوب حراج خواهد زد.
۳- این نوع نرخ ارز، توزیع درآمد جامعه را با بیعدالتی همراه میسازد. وقتی قیمت نسبی کالاهای قابل مبادله به غیر قابل مبادله منحرف شود، سهم تولیدکنندگان آن دو گروه کالا را از کیک اقتصاد ملی نامتوازن میکند.
۴- ارز ارزان، انگیزه فرار سرمایه و تبدیل داراییهای ریالی به دلاری و یورویی را سبب میشود. بنابراین، ریال اضافه ارزشدار، مسوول بیثباتی انتقالات سرمایه و وخامت بیشتر حساب سرمایه در تراز پرداختها میشود. مصیبت دو طرفه است. ایرانیان مقیم خارج و سرمایهگذاران خارجی هم انگیزه خود را برای سرمایهگذاری از دست میدهند. چون نرخ ارز یک قیمت است و وضع آینده آن برای مردم مهم است. لذا حکم عقلانیت اقتصادی اگر یک پول آن اضافه ارزش داشته باشد باید منتظر بود که کاهش ارزش پیدا کند. بنابراین سرمایهگذاران مزبور سیاست «صبر و انتظار» پیش میگیرند و منتظر بالارفتن قیمت ارز میشوند تا ریال بیشتری در مقابل یک دلار خود کسب کنند.
۵- ریال اضافه ارزش دار یا نرخ ارز کمتر از حد تعادلی، محیط اقتصاد کلان را بیثباتتر میکند. این نامیزانی سیستم ایمنی اقتصاد ملی را در مقابل شوکها و عدم توازن داخلی و خارجی تضعیف میکند.
پیام این نوشته آن است که کارگروه مشترک دولت و مجلس درباره ارز باید مشخص کند آیا ریال رسمی اضافه ارزش دارد؟ چقدر است؟ برای اصلاح این قیمت نسبی، چقدر نرخ ارز باید بالا برود؟ این تضعیف یا کاهش ارزش ریال در شرایط «رکود تورمی» اقتصاد ما چه آثاری میتواند داشته باشد؟ و سرانجام آیا سیاستهای مالی و تجاری جایگزین و مکمل برای این گزینه وجود دارد؟ سیاستهایی که بتواند آثار منفی کمتری بر جامعه تحمیل کند؟
ارسال نظر