دیپلماسی هستهای و مزیتهای اقتصادی
مذاکرات ایران و کشورهای عضو گروه ۱+۵ در استانبول ترکیه پایان یافت.
محمود صدری
مذاکرات ایران و کشورهای عضو گروه ۱+۵ در استانبول ترکیه پایان یافت. خبرهای جسته و گریختهای که از این مذاکرات منتشر شده، نشان میدهد طرفین مذاکره مانند نشست آذرماه ژنو فقط بر سر کلیاتی مانند ضرورت «همکاری حول نقاط مشترک» که پیشنهاد ایران بوده به توافق رسیدهاند. از قبل از مذاکرات هم هیچ یک از طرفین مذاکره، منتظر رخداد مهمی نبودند؛ زیرا صفآرایی کنونی به گونهای است که باید با نگاهی واقعبینانه، ادامه گفتوگو را تحول در روابط ایران و مخالفان برنامه هستهای آن به حساب آورد و چشمانتظار حل قطعی مساله نماند.
آنچه باعث کندی حرکت در مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ شده، مسالهای بنیادی است که در کوتاهمدت حتما راهحلی ندارد و در بلندمدت مستلزم کوشش فراوان است؛ زیرا اعضای گروه ۱+۵ (آمریکا، روسیه، چین، انگلستان، فرانسه و آلمان) اعلام کردهاند که یک رکن هر گونه مذاکرهای با ایران با هر دستور جلسهای، باید «پرونده هستهای» باشد. منظور از این اصرار نیز متقاعد کردن ایران به توقف غنیسازی اورانیوم در چارچوب پیشنهاد گروه ۱+۵ است. حال آنکه ایران با اعلام اینکه «پرونده هستهای بسته شده است»، مبنای عمل خود را معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای و بهویژه ماده چهارم آن گذاشته است که حق همه کشورهای عضو معاهده را برای دسترسی به انرژی هستهای صلحآمیز به رسمیت میشناسد.
بنابراین، طرفین مذاکره اکنون راههای زیادی پیشرو ندارند؛ زیرا تنها معبر مورد توافق آنان «همکاری حول نقاط مشترک» است. این عبارت اگر چه در چارچوب حقوق بینالملل مفهومی بسیار موسع و شاید غیرقابل احصا دارد، اما از نظر قواعد دیپلماتیک، عبارتی بسیار غنی است و برای دیپلماتها، دستمایهای گرانسنگ فراهم کرده است؛ زیرا فرض دیپلماسی همواره این بوده و هست که حتی در بحرانیترین شرایط مذاکره که گمان بنبست میرود، همیشه راهحلهایی یافت میشود. در مورد مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ نیز همین گونه است. «همکاری حول نقاط مشترک»، مقدمه نوعی «شراکت بینالمللی» است. تجربه یک دهه اخیر نشان میدهد که پشت سیمای غضبناک غرب، تمنای نزدیک شدن به ایران هم موج میزند. انگیزه این تمنا هر چه باشد (از بحث انرژی گرفته تا سرمایهگذاری و رقابت بینالمللی قدرتها و مسائل خاورمیانه و ...) تاثیرش واقعی و جدی است؛ بنابراین ایران برای زنده نگه داشتن مفهوم «همکاری حول نقاط مشترک» میتواند از مزیتهای پرشمار خود در حوزههای سیاست و اقتصاد کمک بگیرد. مزیتهای سیاسی ایران در خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا نیازی به توضیح زیاد ندارد؛ زیرا غرب این مزیت را خوب میفهمد؛ اما ظاهرا مزایای اقتصادی، آن گونه که باید و شاید، روشن نشده است، حال آنکه این مزیت که از قبل هم وجود داشت، اکنون در پرتو رخدادهای اقتصادی منبعث از اجرای لایحه هدفمندسازی یارانهها (که هنوز همه آثار خود را نشان نداده است) پررنگتر شده است. اقتصاد دولتی ایران، از دیرباز یکی از موانع اصلی گسترش روابط اقتصادی و تجاری ایران با دیگر نقاط جهان، بهویژه کشورهای غربی بوده است. به همین علت مدام نهادهای مالی و پولی جهان از تنگناهای رابطه شکوه میکردند؛ حال که قرار است در این زمینه گشایشی حاصل شود، دیپلماسی اقتصادی میتواند به کمک دیپلماسی سیاسی بشتابد و لایههای «همکاری حول نقاط مشترک» را بیشتر کند. هر لایه جدیدی که به این محور مشترک افزوده شود، از عیار غضب دشمنان میکاهد و بر غلظت تمنای آنان میافزاید. غرب با هر درجه کجفهمی نسبت به سیاست و فرهنگ ایران، نسبت به مفاهیم اقتصادی آن شناخت دارد و این شناخت میتواند علایق مشترک را چنان تقویت کند که به سیاستمداران فرصت دهد تا مسائل کشدار و بطئی سیاسی را با فراغ بال پیگیری کنند. حل مساله بنیادینی مانند روابط کنونی ایران و غرب، صبری میخواهد که در بازرگانان، بیش از سیاستمداران یافت میشود و منافعی دارد که همه در این سو و آن سوی میز مذاکره از آن بهرهمند میشوند. هنر دیپلماسی نیز کشف راههای فعال کردن این رابطه است.
ارسال نظر