بازگشت راستگرایان در آمریکا
پیشرویهای دو دههای چپگرایان جهان در حال متوقف شدن است. در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، احزاب چپگرای اروپایی، حزب دموکرات آمریکا و سوسیالیستهای آمریکای لاتین تقریبا به صورت همزمان، ...
محمود صدری
پیشرویهای دو دههای چپگرایان جهان در حال متوقف شدن است. در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، احزاب چپگرای اروپایی، حزب دموکرات آمریکا و سوسیالیستهای آمریکای لاتین تقریبا به صورت همزمان، ... ... مناصب اجرایی و تقنینی کشورهای خود را اشغال کرده بودند و جورج بوش، آنگلا مرکل و نیکلا سارکوزی در تنگنای فشار چپگرایان بودند.
حتی ولادیمیر پوتین که با شعارهای اصلاحی در روسیه به قدرت رسیده بود، حفظ انحصارات دولتی را به آزادی اقتصادی ترجیح میداد.
اما گویی سال ۲۰۱۰ سال چرخش این روند است. در این سال، محافظهکاران انگلیسی پس از ۱۳ سال به قدرت بازگشتند. راستگرایان مجارستان، هلند و سوئد (که سرزمین سوسیال- دموکراتها است)، بر رقیبان چپگرا فائق آمدند و سرانجام در آمریکا که دموکراتها دو سالی بیشتر نیست که کرسی ریاست جمهوری را به کف آوردهاند، دیروز از رقیبان راستگرا (حزب جمهوریخواه و حزب چای) شکست خوردند.
این چرخشهای تقریبا همزمان، دلایلی کمابیش مشابه دارند که مستقیم و غیرمستقیم به اقتصاد ختم میشود. در اروپا، کاهش رشد اقتصادی و افزایش بیکاری، توجهات را به سوی مهاجران جلب کرده که نوعا رقیب کارگران بومی به شمار میروند. احزاب راستگرا با تمرکز بر این موضوع و اتخاذ مواضع ضد مهاجران، به پیروزی رسیدند؛ اما در آمریکا موضوع قدری متفاوت است و بیشتر معطوف به تفاوت روشهای اقتصادی و تا حدودی مسائل سیاست خارجی است. آخرین رییسجمهور دموکرات قبل از باراک اوباما؛ یعنی بیل کلینتون (۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱) با اتخاذ پارهای تدابیر که افزایش مالیات بنگاههای بزرگ در راس آنها بود، کسری بودجه را کاهش داد و موجب بهبود وضع اقتصادی شد؛ اما پایان دوران وی با افزایش نگرانیها درباره رکود اقتصادی همزمان شد. سیاستهای اقتصادی کلینتون، قدرت سرمایهگذاری بنگاهها را کاهش داده و دولت را ثروتمند کرده بود. جورج بوش جمهوریخواه که جانشین وی شده بود، روند را معکوس کرد و مالیاتها را کاهش داد؛ زیرا به گمان او ایجاد تحرک اقتصادی؛ مستلزم تقویت بنیه بنگاهها از طریق کاهش مالیاتها است.
این سیاست در آغاز کار موفق بود؛ اما هزینههای جنگ در افغانستان و عراق از سویی و آغاز بحران جهانی اقتصاد از سوی دیگر فشار بر اقتصاد را افزایش داد و عنوان ناکامترین رییسجمهور جمهوریخواه آمریکا را برای بوش به ارمغان آورد. همین ناکامی، راه باراک اوباما نامزد دموکراتها را هموار کرد و او بر مککین نامزد جمهوریخواهان غلبه کرد.
اوباما، سیاستهای بوش را عامل رکود اقتصادی دانست و راهی که برای خارج کردن اقتصاد برگزید، همه بافتههای سلف دموکرات او (بیلکلینتون) و رقیب جمهوریخواهش (جورج بوش) را پنبه کرد.
اوباما با بستههای تشویقی و معافیتهای سخاوتمندانه برای بنگاههای ورشکسته کار خود را آغاز کرد؛ با این کار، هزینههای دولت را افزایش داد و بنگاههای ناکارآمد را از اصلاح روشهای اقتصادی دور و به راهحلهای آسان (یارانه دولتی) نزدیک کرد. این روش، امکان خروج قطعی اقتصاد از رکود را ضعیف کرد و جمهوریخواهان فرصت یافتند تا با نقد این برنامهها، در مجلس نمایندگان به اکثریت دست یابند و شمار نمایندگان خود را در سنا افزایش دهند. به این ترتیب اکنون ترکیب کنگره آمریکا (مجلس نمایندگان و سنا) دیگر همراه قطعی اوباما نیست و او ناگزیر به انعطاف بیشتر در برابر جمهوریخواهان است. در انتخابات میاندورهای آمریکا معمولا احتمال شکست حزب حامی رییسجمهور زیاد است؛ اما شدت شکست حزب اوباما در این انتخابات در ۶۰ سال گذشته سابقه نداشته است و از این جهت میتوان گفت باراک اوباما با همان شدتی که از عرف اقتصادی آمریکا فاصله گرفت با همان شدت نیز از محبوبیت خود و حزب دموکرات کاست.
ارسال نظر