حکایت مکرر اکتشاف نرخ واقعی ارز
۱- تعیین نرخ ارز در ایران همواره یکی از چالشهای سیاستگذاران اقتصاد کشور بوده است.
حمید زمانزاده
۱- تعیین نرخ ارز در ایران همواره یکی از چالشهای سیاستگذاران اقتصاد کشور بوده است. در سالهای گذشته در محافل سیاستگذاری و آکادمیک، مناقشات و مجادلات مکرری بر سر نرخ واقعی ارز در اقتصاد ایران درگرفته و اکتشافات متضادی از سوی سیاستگذاران و علمای اقتصادی در مورد نرخ واقعی ارز صورت پذیرفته است. در آخرین تحولات، منابع خبری از تشکیل کمیته ویژهای در دولت برای واقعی سازی نرخ ارز خبر میدهند. کشف جدید دولت این است که به دلیل افزایش درآمدهای نفتی و انباشت ذخایر ارزی، در حال حاضر نرخ ارز بیش از مقدار واقعی آن است و در نتیجه باید با افزایش عرضه ارز از سوی دولت و بانک مرکزی به بازار، نرخ ارز کاهش یابد یا به عبارتی واقعی شود.
۲- سوال اساسی این است که آیا از منظر منطق اقتصادی، موضع دولت در مورد نرخ واقعی ارز صحیح است؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا باید بررسی نماییم که نرخ واقعی ارز چیست؟ نرخ واقعی ارز، نرخی است که بر اساس تعادل عرضه و تقاضای ارز در بازار ارز به دست میآید. باید توجه داشت که با توجه به درآمدهای سرشار نفتی از یک طرف و انباشت ذخایر ارزی بانک مرکزی در حدود ۷۰ تا ۸۰ میلیارد دلار، دولت و بانک مرکزی نقش مسلط را در عرضه ارز به بازار ارز بازی میکنند. با این وصف، نرخ واقعی ارز در ایران چیست؟ پاسخ البته به اراده دولت و بانک مرکزی در عرضه ارز به بازار بستگی دارد. اگر اراده دولت بر این باشد که سهم بیشتری از درآمدهای نفتی و ذخایر ارزی را به بازار ارز تزریق نماید، خوب روشن است که نرخ واقعی ارز با توجه به افزایش عرضه ارز کمتر از نرخ فعلی شده و در نتیجه نرخ ارز کاهش خواهد یافت. در مقابل اگر دولت بر این اراده باشد که سهم کمتری از درآمدهای نفتی را به بازار ارز تزریق نماید و بر ذخایر ارزی بیفزاید، آنگاه با کاهش عرضه ارز، نرخ واقعی ارز بیش از نرخ فعلی شده و نرخ ارز افزایش خواهد یافت. در واقع با توجه به وضعیت مناسب درآمدهای نفتی و ذخایر ارزی، اراده دولت در عرضه ارز تعیین مینماید که نرخ واقعی ارز چقدر باشد. اگر دولت اراده کرده است که عرضه ارز را زیاد کند، البته کشف دولت در مورد اینکه نرخ واقعی ارز کمتر از نرخ فعلی است، درست است!.
۳- نتیجه این بحث چیست؟ از بحث فوق این نتیجه مستفاد میشود که مناقشه بر سر کشف نرخ واقعی ارز، مناقشه بیحاصلی است. سیاستگذاران اقتصاد باید به این امر توجه داشته باشند که مساله اصلی نه کشف نرخ واقعی ارز، بلکه کشف نرخ بهینه ارز در اقتصاد ایران است.
نرخ بهینه ارز در اقتصاد ایران چیست؟ نرخ بهینه ارز در اقتصاد ایران، نرخ ارزی است که از یک طرف قدرت رقابتی اقتصاد کشور را در بازارهای بینالمللی حفظ کرده و شکاف گسترده میان صادرات غیرنفتی و واردات را که منجر به بروز کسری بزرگ تراز تجاری (بدون احتساب درآمدهای نفت) شده است، کاهش دهد و از طرف دیگر، قدرت رقابتی تولیدکنندگان در اقتصاد داخلی را در برابر رقبای خارجی و سیل واردات کالاهای آنان حفظ کند و به تبع آن موجب رونق امر تولید و کاهش بیکاری شود. به علاوه، باید توجه داشت که نرخ ارز حقیقی (تورم زدایی شده) در ایران با وجود افزایش نرخ اسمی ارز در سالهای اخیر، به دلیل اختلاف زیاد تورم داخلی و تورم خارجی، به طور متناوب کاهش یافته است و این امر موجب تضعیف توان تولیدی کشور شده است. با این اوصاف، به نظر میرسد نرخ بهینه ارز به صورت قابل توجهی فراتر از ۱۰۵۰ تومان موجود است و سیاست مطلوب و کارآمد این است که دولت و بانک مرکزی از تزریق درآمدهای نفتی به بازار ارز بکاهند و با افزایش ذخایر ارزی، اجازه بدهند نرخ واقعی ارز افزایش یابد. ۴- بحث نرخ بهینه ارز، اکنون و در آغاز دوره اجرای طرح هدفمندی یارانهها از اهمیت بیشتری نیز برخوردار شده است. دوره اجرای قانون یارانهها به هر حال با افزایش قابل ملاحظه قیمتها همراه خواهد بود. اشتباه بزرگ این است که دولت اراده نماید تا با افزایش عرضه ارز و در نتیجه کاهش نرخ ارز و ارزان کردن واردات، در صدد مقابله با اثرات تورمی اجرای قانون یارانهها برآید. واقعیت این است که کاهش یا حتی تثبیت نرخ ارز در دوره اجرای قانون یارانهها، نهتنها جهت کنترل تورم مؤثر واقع نخواهد شد، بلکه تنها هزینههای بزرگ برای تولید و اشتغال اقتصاد ایران دربرخواهد داشت. بر این اساس، باید بر سیاست افزایش نرخ ارز در دوره اجرای قانون یارانهها تاکید بیشتری کرد. ۵- ذخایر ارزی چین در حال حاضر حدود ۲۵۰۰ میلیارد دلار؛ یعنی احتمالا حدود ۳۵ برابر ذخایر ارزی ایران است. آیا سیاستگذاران دولت میدانند که چرا چین با وجود ذخایر ارزی حدود ۲۵۰۰ میلیارد دلاری، از تزریق ارز به بازار و کاهش نرخ ارز خودداری میکند؟ حکایت چینیها این است که با انباشت ذخایر ارزی و بالا نگه داشتن نرخ ارز خود، کالاهای خود را برای خارجیان ارزان نگه میدارند و به این ترتیب، بازارهای جهانی را تسخیر میکنند. در نقطه مقابل حکایت ما این است که با کاهش ذخایر ارزی و پایین نگه داشتن نرخ ارز خود، کالاهای خارجی را در بازار داخلی ارزان نگه میداریم و به این ترتیب بازار خود را به تسخیر خارجیها در میآوریم. اهداف سیاست ارزی چین در راستای افزایش ذخایر ارزی جهت بالا نگه داشتن نرخ ارز کاملا قابل درک است، اما مساله مهم برای ما ایرانیان این است که سیاست ارزی دولت ایران در راستای تزریق درآمدهای نفتی به بازار، جهت پایین نگه داشتن نرخ ارز و به تبع آن تضعیف تولید داخلی با چه اهدافی صورت میپذیرد؟
ارسال نظر