علی سرزعیم

اخیرا در شورای رقابت جلسه‌ای برگزار شد و در آن نمایندگان مجلس و دولت از رفتار اصناف در قبال اعمال مالیات‌های بیشتر انتقاد کردند. در آن جلسه نکاتی درست مطرح شد که باید با آنها موافقت نمود؛ اما در عین حال نکات دیگری نیز مطرح شد که لزوما درست نیست.

۱ - نکته مهم و درستی که در آن جلسه مطرح شد این بود که اقشار مرفه و به طور خاص صنف طلافروشان که معمولا از تمکن مالی خوبی برخوردارند، از یکی از خدمات دولت که همانا امنیت می‌باشد بیش از بقیه اقشار جامعه منتفع می‌شوند و از این رو باید سهم بیشتری نسبت به بقیه اقشار جامعه نسبت به تامین مالی خدمات دولت متقبل شوند. این نکته درستی است که هرکس از کالاهای عمومی بهره بیشتری می‌برد باید مالیات بیشتری برای تامین مالی آن بپردازد.

۲ - مقایسه نادرستی که در آن جلسه صورت گرفت مقایسه میان نرخ پایین مالیات در ایران و نرخ بالای مالیات در دیگر کشورهای جهان و خصوصا کشورهای غربی بود و مقاومت مردم در برابر افزایش جزئی این نرخ پایین مالیات تعجب آور قلمداد شد. این را همه‌کس می‌داند که درآمدهای نفت در عمل، جبران‌کننده این تفاوت نرخ مالیات است. همه درآمد نفت که به مردم تعلق دارد، گویی به شکل یکجا به عنوان یک مالیات قبل از واگذاری توسط دولت مصادره می‌شود. اگر این درآمد نفت را نیز ملاحظه کنیم، آیا می‌توان روی تفاوت نرخ مالیات‌ها پافشاری کرد؟

۳ - واقعیت سومی که باید در مورد مالیات در نظر گرفت، خاستگاه تاریخی آن است. این امر برای تاریخ‌نگاران اقتصادی به شکل یک حقیقت مسلم درآمده است که در اروپا زمانی که پادشاهان درگیر جنگ‌های بین کشوری بودند، با کمبود منابع مالی برای تامین هزینه‌های جنگ روبه‌رو شدند؛ چرا که سربازان بر اساس نظام مزدوری به کار گرفته می‌شدند. راه‌حلی که برای این مشکل پیش‌رو داشتند این بود که به اربابان و نخبگانی که در مناطق مختلف کشور از مکنت و ثروت قابل توجهی برخوردار بودند، متوسل شوند و از آنها بخواهند که مالیات بیشتری به دولت بدهند. طبیعی بود که هیچ‌کس مایل نیست منابع مالی خود را به کس دیگری واگذار کند. بنابراین نخبگان مذکور مالیات بیشتر را منوط به مشارکت بیشتر در تصمیم‌گیری در امور کشور کردند و به این ترتیب یک مبادله را با پادشاه سامان دادند.

بر اساس این مبادله مردم مالیات بیشتری می‌پرداختند اما در مقابل از قدرت بیشتری در تصمیم‌گیری‌های کلان برخوردار می‌شدند؛ چرا که این تصمیم‌گیری‌های کلان با منابع مالی مردم صورت می‌گرفت. از اینجا بود که اصطلاحNo taxation, no participation ابداع شد و رواج یافت که معنای آن این است که تا وقتی مشارکت مالی صورت نگیرد مشارکت سیاسی نیز صورت نخواهد گرفت. به عبارت دیگر اینها لازم و ملزوم یکدیگرند و زیربنای دموکراسی را فراهم می‌کنند. امروزه در ادبیات اقتصاد سیاسی چندین مقاله تحقیقی آکادمیک شکل گرفته است که نشان می‌دهد رابطه‌ای مستقیم میان میزان مالیات‌دهی و میزان دموکراتیک بودن یک رژیم سیاسی برقرار است. هرچه رژیم سیاسی به لحاظ تامین مالی مستقل از درآمد مالیات باشد به لحاظ شاخص‌های دموکراتیک نمره پایین تری خواهد داشت. این تبلور کلان آن چیزی است که در سطح خرد و در تعاملات بین فردی با تعبیر «استقلال اقتصادی و درآمدی، استقلال سیاسی یا تصمیم‌گیری به دنبال می‌آورد»، مطرح می‌شود.

۴. مردم در ارزیابی سیاست‌ها، صرفا به توجیهات اقتصادی یک سیاست نگاه نمی‌کنند، بلکه به سازگاری این توجیهات با دیگر رفتارهای دولت نیز توجه دارند. از دید مردم اگر دولت واقعا به لحاظ مالی آنقدر تحت فشار است که باید درآمدهای مالیاتی را افزایش دهد، چگونه در عرصه‌ای دیگر به‌رغم همه مخالفت‌های کارشناسی و عمومی تصمیم هزینه‌زایی برای پرداخت یک میلیون تومانی به نوزادان را با جدیت دنبال می‌کند؟

۵. نکته‌ای عجیب در رفتار مردم به طور کلی و اصناف به طور خاص دیده می‌شود. اگر یک تومان از جیب آنها کسر شود واکنش نشان می‌دهند، اما اگر میلیون‌ها دلار از بودجه عمومی کشور صرف طرح‌های غیرثمرده و زیانبار شود کسی آزرده نمی‌شود ویک صدم حالت اول نیز از خود واکنش نشان نمی‌دهد! واقعا علت این ناسازگاری رفتاری چیست؟

۶. نکته پایانی آنکه در ادبیات اقتصاد سیاسی اصلاحات، تعبیری وجود دارد که دنی رودریک مطرح کرد تحت عنوان هزینه-فایده سیاسی. مقصود از آن این است که در اجرای اصلاحات اقتصادی نه تنها هزینه فایده اقتصادی بلکه باید هزینه فایده سیاسی را نیز در نظر گرفت و متوجه این نکته بود که اجرای هر سیاست اصلاحی به لحاظ سیاسی چقدر هزینه دارد و چقدر می‌تواند حامیانی ایجاد کند تا راه را برای اصلاحات بعدی باز کند. اگر با این عینک به مساله نگاه شود سوال مطرح این خواهد بود که در زمانی‌که دولت باید به لحاظ سیاسی خود را آماده اقدام به مراتب مهم‌تر و عظیم تر اصلاح قیمت‌ها و هدفمند کردن یارانه‌ها کند، آیا فایده اجرای یک سیاست کم‌اهمیت که تنها قشر کوچک و در عین حال سازماندهی شده‌ای را تحت تاثیر قرار می‌دهد، از هزینه‌هایش بیشتر بود؟