علی دادپی

هر وقت بحث از اصلاح اقتصادی و حرکت به سمت بازار آزاد پیش می‌آید، اکثریت منتقدان و مخالفان را کسانی تشکیل می‌دهند که ... ... اعتقاد دارند این اصلاحات باید طوری انجام بگیرد که گروه‌های کم‌درآمد و آسیب‌پذیر جامعه آسیب نبینند؛ اما به جای ایجاد و طراحی شبکه‌های حمایتی هر نوع تلاش برای اصلاحات اقتصادی را متوقف می‌کنند. سیاستمداران هم که به هیچ وجه به دنبال ناراحت کردن کسی بر سر مسائل اقتصادی نیستند، ترجیح می‌دهند به جای برنامه‌های مدون و پیوسته از حرکت‌های ضربتی استفاده کنند که اثرشان پس از مدتی خنثی می‌شود. کمتر کسی در میان منتقدان و مجریان جرات می‌کند، بگوید: «اگر الان اقدامی نکنیم، بسیار دیر خواهد شد.» البته وقتی هم دیر می‌شود، هزینه تاخیر را مردم عادی خواهند پرداخت. به‌نظر می‌رسد برای کوبا وقت اصلاحات گذشته است و ساعت خودکشی فرارسیده است.

اگر کشوری باشد که در آن اقتصاد میدان‌نبرد به‌شمار می‌آید یا حداقل این طور به‌نظر می‌آمد، بدون شک آن کشور کوبا است. مدل اقتصادی این کشور تا سال‌ها «یا سوسیالیسم یا مرگ» بوده است. دولت کوبا مالک، کارفرما، کارآفرین، تولید‌کننده، توزیع‌کننده و قانون‌گذار و مجری قانون در اقتصاد این جزیره کوچک بوده است. ۸۰ درصد نیروی کار پنج میلیون نفری کوبا در دولت شاغل هستند. اوضاع اقتصادی کوبا چطور است؟ در یک کلمه: خراب! راه‌حل دولت کوبا یا درست‌تر بگوییم ابتکار برادران کاسترو برای مواجهه با این وضعیت چیست؟ اجرای یک شبه سیاست‌هایی که طی پنجاه سال گذشته سعی کرده‌اند نادرستی‌شان را به‌دنیا ثابت کنند.

در گام اول، دولت کوبا تصمیم دارد پانصد هزار نفر از شاغلان را در بخش دولتی اخراج کند؛ این یعنی یک نفر از هر پنج نفر کوبایی بیکار خواهد شد. چه کسی قرار است برای این افراد شغل ایجاد کند؟ دولت کوبا که نود درصد اقتصاد را در اختیار دارد، این را وظیفه بخش خصوصی می‌داند؛ اما چه کسی در کوبا بخش خصوصی است؟ مغازه‌داران خرده‌پا، سلمانی‌ها و آدم‌هایی که در دکه‌های کوچک، ساندویچ درست می‌کنند و می‌فروشند. بخش خصوصی کوبا شامل هیچ شرکت بزرگ یا بنگاه عمده‌ای نیست و شرکت‌های رسمی بخش خصوصی در واقع تعاونی‌هایی هستند که دولت آنها را تاسیس کرده است یا به آنها مجوز فعالیت داده است.

در حال حاضر، ۸۳۲ هزار نفر در بخش خصوصی مشغول به فعالیت هستند؛ اما به‌زودی این بخش کوچک باید نیروی کار خود را دو برابر کند. این کار راحتی نیست. تحریم‌های اقتصادی آمریکا علیه کوبا هنوز برقرارند و دولت آمریکا هنوز اتباع خود را از سفر به کوبا منع می‌کند؛ اما آمریکا نزدیک‌ترین همسایه کوبا و بزرگ‌ترین بازار بالقوه و سرمایه‌گذار احتمالی است و دو برابر کردن ظرفیت بخش خصوصی حتی اگر سرمایه مورد نیاز جذب شود، ظرف یک شب اتفاق نخواهد افتاد.از طرف دیگر پس از نیم قرن حکومت سوسیالیستی فیدل کاسترو بر کوبا معلوم نیست که کوبایی‌ها بتوانند عدم اطمینان و ریسک فعالیت را در بازار کار آزاد تحمل کنند. بسیاری از آنها به داشتن شغل و یک وعده غذا در روز در محل کارشان عادت کرده‌اند. این فرمان برای آنها به معنای آغاز دنیای جدید و ترسناکی است که با آن آشنا نیستند و اینها همان قشر آسیب‌پذیری هستند که باید هزینه تاخیر پنجاه ساله کاسترو را در پذیرفتن اقتصاد بازار بپذیرند. آن تاخیرها فقط باعث افزایش درد و رنج ایشان شده است.

داستان امروز کوبا، داستان کشوری است که به جای داشتن نگاه هزینه فایده در سیاست‌گذاری اقتصاد برخورد ایدئولوژیک با اقتصاد را برگزید و به بهانه حمایت از اقشار کم‌درآمد و عدالت اجتماعی آن قدر اصلاحات اقتصادی‌اش را به تاخیر انداخت که اکنون همان مردمی را قربانی می‌کند که ادعای حمایت از آنها را داشت. برادران کاسترو گرسنه نخواهند ماند؛ اما کوبایی‌های زیادی گرسنگی را تجربه خواهند کرد. شاید بد نباشد قبل از آنکه فرصت تمام شود از تجربه کوبا درس بگیریم؛ وگرنه چیزی و کسی برای نجات دادن نخواهد ماند.