نرخ ارز ابزاری برای کنترل تورم؟
شاید جای بسی شگفتی باشد وقتی بانک مرکزی ابزار نرخ ارز را برای تاثیرگذاری بر تجارت خارجی در دست دارد به دولت توصیه کند که حجم وارداتش را کاهش دهد.
پویا جبل عاملی
شاید جای بسی شگفتی باشد وقتی بانک مرکزی ابزار نرخ ارز را برای تاثیرگذاری بر تجارت خارجی در دست دارد به دولت توصیه کند که حجم وارداتش را کاهش دهد. پرسش اینجا است که وقتی خود بانک مرکزی میداند و دریافته است که اقتصاد ایران امروز به جای آنکه درآمد نفتی را تبدیل به سرمایه کند آن را مبدل به کالای نهایی مصرفی کرده و انجام این فرآیند نه نیاز به اقتصاد خواندن دارد و نه برنامهریزی، چرا وارد گود نمیشود و حداقل اگر ارزش پول ملی را به عنوان یک سیاست راهبردی برای توسعه کاهش نمیدهد، ارزش واقعی آن را حفظ کند. آخر کجای متون اقتصادی توصیه شده و کجای دنیا ارزش اسمی ارز را تثبیت میکنند؟ وقتی یک سیاستگذار سخن از تثبیت نرخ ارز میزند، منظور نرخ واقعی ارز است و البته برای فلان کشوری که تورمش در حد و مرز تورم جهانی است دو مفهوم نرخ ارز اسمی و واقعی یکی است و نیاز به اشاره نیست؛ اما در ایران اگر به هر دلیلی سیاستگذاران ما به دنبال تثبیت نرخ ارز هستند باید در هر دوره، نرخ اسمی ارز را نسبت به تورم داخلی و خارجی تعدیل کنند.
در واقع بحث ما اینجا این است که حتی اگر نظر سیاستگذاران را مبنی بر تثبیت نرخ ارز بپذیریم، آنها خود باید به نظر خویش متعهد باشند و نرخ ارز را نسبت به تورم تعدیل کنند. تثبیت اسمی ارز هر چه باشد، نامش سیاست اقتصادی نیست؛ اما چرا این تعهد وجود ندارد؟
پاسخ در نقشی است که نرخ ارز برای بانک مرکزی ایفا میکند. سیاستگذار پولی در ایران هدف و مسوولیتش کنترل نرخ تورم است؛ اما برای این مسوولیت، ابزاری در دست ندارد. اوراق قرضهای که وجود ندارد، نرخ بهره وابسته به نظر دولت است و نرخ ذخیره قانونی هم که به خاطر فشار دولت بر بانکها برای وام دهی - هرچند به نظر میرسد این فشارها کم شده است - آنچنان موثر نیست.
به این شکل اگرچه بانک مرکزی برای خود نرخ تورم هدف دارد، اما ابزار رسیدن به آن یا وجود ندارد یا به دست دیگری است و در این جا است که سیاستگذار پولی به دنبال ابزاری هر چند ضعیف میگردد که استفاده از آن در تضاد با منافع دولت نباشد و این ابزار چیزی به جز نرخ ارز نیست.
در واقع اگر کنش سیاستگذار پولی را در چارچوب اقتصاد - سیاسی و بر مبنای فرض عقلایی بودن مقامات پولی تحلیل کنیم، ای بسا خواهیم دید که بسیار معقول است اگر بانک مرکزی ایران از افزایش نرخ ارز حمایت نکند و در مقابل بسیاری از کارشناسان و صادرکنندگان بایستد. سیاستگذار پولی با مسوولیت کنترل تورم و بدون ابزار لازم و با وجود عدم استقلال از دولت به دنبال راهی میگردد که بتواند تا حد ممکن در جهت کنترل تورم گام بردارد و چه چیز بهتر از افزایش ارزش واقعی ریال که دولت نیز از آن حمایت میکند.
اما بیتردید این پایان راه نیست. فراموش نکنیم که زمانی نه چندان دور در این کشور بودند کسانی که برای تثبیت، بخوانید عدم تعدیل، قیمت کالاهای دولتی بر تاریخ فخر میفروختند، لیکن این عدم تعدیلها بر روی هم تلنبار شد تا بسیاری از همان افراد امروز مجبور به تایید هدفمند شدن یارانهها و تعدیلی به مراتب سریعتر شوند. آیا قرار است همین داستان برای نرخ ارز تکرار شود و تعدیل چند ساله ظرف یک شب انجام شود؟
اصلا بیایید فرض کنیم که مخالفان سیاستهای ارزی کنونی هیچ مدلی در دست ندارند تا نرخ مطلوب ارز را برآورد کنند و همانی است که سیاستگذاران میگویند، مشکل آنجا است که چرا سیاستگذاران بهرغم ادعای تثبیت، روی نرخ واقعی که مدنظرشان است، باقی نمیمانند؟ آیا این نشان نمیدهد که اصولا نه نرخ مطلوبی تخمین زده شده است و نه سیاست ارزی وجود دارد؟ آیا به غیر از این است که قصد شده از لنگر اسمی نرخ ارز برای کنترل تورم استفاده شود؟ و چه بد لنگرگاهی است.
نه همه این مشکلات بلکه بسیاری از آنها حل خواهد شد، اگر مقامات پولی بدون ترس از دگرگونی در بوروکراسی خود توسط دولت هم ابزار پولی خود را طلب کنند و هم به دولت فشار آورند که سیاستهای مالیاش را بدون کمک آنان به پیش برد. این نیز به امکان استقلالی باز میگردد که امروز وجود ندارد. آری بسیاری از مشکلات پولی حل میشود اگر بوروکراسی کانون پولی ایران ذیل دولت تعریف نشود. آیا قانونگذاران کاری میکنند؟ آیا مقامات پولی نهیبی میزنند؟
ارسال نظر