سیاستگذاری ارزی در ایران
دیروز در خبرها آمده بود که اتحادیه اروپا قصد دارد نسبت به سیاست ارزی چین اعتراض نماید. این واقعیت در حالی رخ میدهد که چندی است اعتراض نسبت به این مساله در کانون مناقشات آمریکا و چین قرار گرفته است.
علی سرزعیم
دیروز در خبرها آمده بود که اتحادیه اروپا قصد دارد نسبت به سیاست ارزی چین اعتراض نماید. این واقعیت در حالی رخ میدهد که چندی است اعتراض نسبت به این مساله در کانون مناقشات آمریکا و چین قرار گرفته است. مساله از این قرار است که چین بیش از حد معمول ارزش پول ملی خود را کاهش داده، در نتیجه توانسته است تا حجم صادرات خود را به کشورهای مختلف جهان از جمله آمریکا، اروپا و ایران افزایش دهد و واردات کمتری داشته باشد. تولیدکنندگان اروپایی و آمریکایی به روشنی از این وضع متضرر شدهاند و طبیعی است که فشارهایی را به سیاستگذاران خود وارد آورند تا نسبت به این روند موضعگیری داشته باشد. نکته جالب اینجا است که این سیاست نه تنها توسط چین بلکه توسط هند نیز به کار گرفته میشود. دنی رودریک استاد ممتاز اقتصاد دانشگاههاروارد مدعی است اغلب کشورهایی که به راه توسعه یافتگی میروند در ابتدای کار ارزش پول خود را بهشدت تقلیل میدهند تا بتوانند از رشد صادرات بهرهمند گردند.
نکتهای که برای هر اقتصاد خواندهای بلافاصله مطرح میشود، این است که چرا چنین وضعی در ایران دیده نمیشود؟ در ایران نه تنها قصدی برای کاهش ارزش پول ملی وجود ندارد، بلکه عملا تقویت پول ملی در دستور کار سیاستمداران و نظام سیاستگذاری ایران قرار گرفته است. دلیل این امر چیست؟
یکی از روشنترین دلایلی که مانع اصلاح این وضع گردیده، درآمد نفت است.
اگر ایران همانند کشورهای دیگر فاقد درآمد نفت بود، با اتخاذ سیاستهای ارزی موجود به سرعت با کسری تراز تجاری روبهرو میشد. لذا نمیتوانست این سیاست را در بلندمدت دنبال کند، اما متاسفانه درآمد نفت مانع از آن گردیده تا اثرات نامطلوب سیاستهای ارزی نادرست به خوبی آشکار شود. در نتیجه در طی سالیان گذشته بهرغم اینکه حجم واردات به مراتب بیشتر از صادرات غیرنفتی بوده است، روند بدون تغییر ادامه یافته است.
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، آن است که نظام تصمیمگیری اقتصادی ایران عمدتا در اختیار افراد سیاسی نظیر اعضای هیات دولت و نمایندگان مجلس است. متاسفانه اغلب سیاستمداران ایران نسبت به سیاست افزایش یا کاهش نرخ ارز بی تفاوت نیستند و پیش داوری بسیار شدیدی نسبت به تقویت پول ملی دارند. این پیش داوری شدید نسبت به تقویت پول ملی تا حدی است که برخی از نمایندگان مجلس و کاندیداهای ریاستجمهوری، این شعار را به طور مطلق در زمره برنامههای انتخاباتی خود اعلام میکنند اما هیچکس جرات نمیکند سیاست تضعیف پول ملی یا افزایش نرخ ارز را دنبال کند. شاید یکی از دلایل این امر شیوه خبررسانی سازمان صدا و سیما باشد. در خلال چند دهه گذشته، کسانی که در این رسانه متولی تنظیم اخبار بودهاند، از میان اغلب اخبار اقتصادی، یک خبر را بیش از بقیه برجسته کردهاند و آن تقویت پول ملی ژاپن یعنی ین در برابر دلار است. کافی است که ین ذرهای نسبت به دلار تقویت گردد تا در اخبار مکتوب و غیرمکتوب رسانههای ایران، این مساله به عنوان نمادی از پیروزی اقتصادی ژاپن در برابر آمریکا مطرح شود. متاسفانه نه تنها هیچ تحلیل اقتصادی درستی از علل این امر مطرح نمیشود، بلکه تفسیرهای غلطی به توده مردم تزریق میگردد و توده مردم تصور میکنند که با این روند اقتصاد ژاپن وضعیت بهتری در مقایسه با آمریکا پیدا کرده است؛ اما اگر کمی دقت شود، به سادگی دیده میشود که اقتصاد ژاپن چندین سال است که در رکود عظیمی به سر میبرد و دوران طلایی برتری اقتصادی ژاپن نسبت به دیگر رقبا به سر آمده است. نشان این امر کاهش صادرات کالاهای ژاپنی در مقایسه با دیگر همسایههای آن یعنی کره، مالزی و چین است. متاسفانه تبعات سیاستهای غلط ارزی در ژاپن منعکس نمیگردد و تصور اشتباهی نسبت به سیاستگذاری ارزی ترویج میشود. این نمونه مشتی است از خروار که نشان میدهد رسانهها خصوصا رسانههای تصویری و شنیداری چه نقش بی بدیلی را در اقتصاد ایفا میکنند و اگر نقش خود را به اشتباه انجام دهند، ضررهای بزرگی به اقتصاد وارد میآورند.
پیامد این وضع آن است که بدنه نظام اجرایی کشور در سازمانهای دولتی پیش داوری شدیدی نسبت به کاهش ارزش پول ملی دارند. معمولا کسانی هم که از توده مردم به سطوح سیاستمداری و سیاستگذاری میرسند (نظیر نمایندگان مجلس)، حامل چنین نگرشی نسبت به نرخ ارز هستند. مشکل کار در اینجا است که تغییر این ذهنیت مجال فراخی را میطلبد که معمولا این فرصت برای تصمیمگیران و سیاستگذاران موجود نیست. در نتیجه سیاستهای ارزی نادرست به تصویب میرسد، بهرغم اینکه در برخی سطوح کارشناسی اصلاح سیاستهای ارزی پیشنهاد میگردد.
نکته دیگری که در پایان ذکر آن خالی از فایده نیست، نقش برخی دانش آموختگان اقتصاد است. درک غلط از مبانی علم اقتصاد موجب گردیده تا همواره هواداران تقویت پول ملی بتوانند کسانی را در میان اقتصاد خواندهها پیدا کنند که از دیدگاههای آنها حمایت کرده و آنها را تئوریزه کنند.
به نظر میرسد تا زمانی که دانش اقتصادی در میان اصحاب رسانه تقویت نشود و افکار عمومی نسبت به این مساله اصلاح نگردد، نباید انتظار داشت که تغییر جدی در سیاست ارزی به وجود آید.
ارسال نظر