محمد صادق جنان صفت

هسته مرکزی اندیشه کارل مارکس و فیلسوفان و سیاستمداران وفادار به این اندیشه در صحنه نبرد سیاسی، این بوده و هست که گروه‌های تهیدست و نادار جامعه - به ویژه طبقه کارگر - را باید به سلاح آگاهی طبقاتی تجهیز و آنها را به شورش علیه ثروتمندان .... ... و مالکان ابزار تولید فرخواند. آن گروه از کسانی که خواسته یا ناخواسته این اندیشه را پذیرفته و ذهنیت خود را با آن سازگار کرده‌اند، وقتی با انسان‌ها مواجه می‌شوند، بدون تردید آنها را طبقه‌بندی کرده و در دو دسته ثروتمندان و تهیدستان قرار می‌دهند.

این گروه از وفاداران به هسته مرکزی اندیشه این فیلسوف آلمانی که در همه جامعه‌ها طرفدارانی دارد، باور دارند که ثروتمندان حتما افرادی پلید، استثمارگر و ستمکارند و تهیدستان و فقیران افرادی شریف و ستمکش‌اند. از آنجا که در همه جامعه‌ها شمار تهیدستان و گروه‌های بادرآمد متوسط نسبت به شمار گروه‌های متمول بسیار بیشترند، سیاست‌ورزان تشنه قدرت به نیروی آنها چشم طمع دوخته و خود را هوادار فقیران نشان می‌دهند. این پدیده‌ای است که از زمان تولید و رشد اندیشه مارکس تا امروز خود را به شکل‌های متفاوت نشان داده و وفاداران سینه چاکی نیز دارد.

این حربه به ویژه در دوره مبارزات انتخاباتی برای کسب قدرت سیاسی دولتی یا مجلس قانونگذاری توسط سیاستمداران حرفه‌ای به کار گرفته می‌شود.

وفاداران به این اندیشه در عمل کاری می‌کنند که رای دهندگان به جای بررسی برنامه‌ها و سابقه کاندیداها و اینکه آیا منادی و دعوت‌کننده تهیدستان به قیام علیه گروه‌های پر درآمد واجد کدام لیاقت و کاردانی هستند، فقط به این بیندیشند که کدام کاندیدا بیشتر از این حرف‌ها می‌زند و کدام کاندیدا متهم به طرفداری از گروه‌های پر درآمد است. دقت در جریان مبارزات انتخاباتی در ایران به ویژه در سال‌های پس از پایان جنگ عراق و ایران، موید این است که تعدادی از احزاب و شخصیت‌های سیاسی دست‌کم در عمل به این اندیشه وفادارند و آموزه‌های آن را شاید ناخواسته به دستور کار تبدیل می‌کنند.

این احزاب و شخصیت‌ها با انتشار اخبار و گزارش‌های جهت‌دار و پرشمار درباره میزان ثروت کاندیداها، میزان و دارایی هواداران کاندیداها و ... ذهن شهروندان را از مسایل اصلی دور می‌کنند. این احزاب و شخصیت‌های سیاسی، رای‌دهندگان را به پولدارها و بی‌پول‌ها، جنوب شهری‌ها و شمال شهری‌ها، شهری‌ها و روستایی‌ها تقسیم کرده و با شعارهای هیجانی و تب‌آلود، وحدت جامعه را با شکاف اجتماعی مواجه کرده و بذر کینه و نفرت را نهادینه می‌کنند. این رفتار و تفکر در حالی نمود پیدا کرده است که هسته مرکزی اندیشه یاد شده در محل تولدش و در سرزمین‌های نزدیک به آن، سال‌ها است رنگ باخته و تکه‌تکه کردن شهروندان کنار گذاشته شده است. بازسازی و نوسازی این اندیشه متروک با شکل‌های تازه و نشاندن نهال دشمنی میان شهروندان، خطری مهیب است که نباید از آن غفلت کرد. راه سالم، کارآمد و پایدار برای کاهش شکاف درآمدی درمیان شهروندان این نیست که شعارهای هیجان‌آلود داده و در عمل نیز گامی برای پر کردن آن برنداریم. فراهم کردن امکانات مناسب برای آموزش شهروندان، سخت‌گیری‌های مبتنی بر مطالعات کارشناسانه برای مهار تورم، حرکت‌های مبتنی بر آموز‌ه‌های علم اقتصاد برای پدیدار کردن شعور و شناخت در ذهن شهروندان برای تولید ثروت، راه‌های سالم و اصولی برای کاهش فاصله درآمدی است و تجربه جهانی نیز این را نشان می‌دهد. نمی‌توان تا ابد از این حربه زنگ‌زده و نخ‌نما برای تهییج واجدان شرایط رای‌دادن استفاده و گمان کرد که همیشه پاسخ مثبت دریافت می‌کنیم.