پویا جبل عاملی

در گیر و دار بحث‌هایی که پیرامون هدفمند کردن یارانه‌ها صورت گرفت، موردی وجود داشت که دائما از سوی مخالفان دولت مطرح می‌شد و امکان آن نبود تا در همان زمان پاسخی درخور بدان داد ... ... و چه بسا متهم به آن می‌شدیم که از عملکردها و نظرهای غیر اقتصادی دفاع می‌کنیم. لیک حال که غوغا کمی خوابیده است، شاید بهتر بتوان روی آن تمرکز کرد.

مخالفان بیش از هر چیز عنوان می‌کردند که لایحه هدفمند کردن یارانه‌ها بر مبنای «شوک درمانی» است و چه چیز منکوب‌تر از چنین سیاست لیبرالی. مقالات و اظهار نظرهای بسیاری در این ارتباط نوشته و گفته شد و پیام اصلی آن بود که جهش قیمتی خسران بی‌حدی برای اقتصاد در بر خواهد داشت. فارغ از لایحه مسکوت گذاشته شده، در اینجا برآنیم تا توجیه‌های علمی «شوک درمانی» را که به خصوص در مورد اصلاح قیمتی کارایی دارد، بیان داریم.

انتظارات یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم علم اقتصاد است که در طول زمان نیز کامل‌تر شده است. از انتظارات تطبیقی و عقلایی گرفته تا مباحث جدیدتری چون یادگیری (Learning) و همه اینها بر آنند تا نشان دهند عاملان اقتصادی با پیش بینی سطوح قیمتی آتی بر میزان محقق شده آنها در آینده تاثیر می‌گذارند. به عبارت دیگر تورم انتظاری برای دوره بعدی بر تورم آن دوره تاثیر می‌گذارد و نیاز به توضیح نیست که این اثر مثبت است و در بسیاری از مدل‌ها اثری یک‌به‌یک دارد. تنها نقطه اختلاف بین مدل‌ها در چگونگی به وجود آمدن این انتظارات است. آیا عاملان به سطوح قیمتی گذشته می‌نگرند و آینده را پیش‌بینی می‌کنند؟ یا بر اساس اطلاعاتی که در رسانه‌ها وجود دارد، انتظارات خود را شکل می‌دهند؟ یا بر مبنای ترکیبی از این دو؟ یا مانند اقتصاد سنجی دان‌ها با مدل‌های پیچیده آینده را پیش‌بینی می‌کنند (مباحث ذیل عنوان «یادگیری»)؟

بنابراین انتظارات به هر صورت که شکل بگیرد، بر تورم آتی موثر است. سیاست‌های شوک درمانی بر همین مبناست که توصیه می‌کند برای کاهش تورم‌های آتی که ناشی از انتظارات است، اصلاح قیمتی به شکل جهشی و در یک نقطه از زمان صورت گیرد.

در این صورت عاملان در وضعیتی قرار می‌گیرند که قادر نخواهند بود تابع انتظارات خود را تغییر دهند. از یک سو در گذشته چنین اصلاحی وجود نداشته است و در نتیجه فرم تطبیقی انتظارات شکل نمی‌گیرد و از سوی دیگر وقتی فاصله تصمیم تا عمل کوتاه باشد، عملا زمانی نمی ماند تا عاملان اقتصادی، نگاه پیش نگر (Forward Looking) خود به قیمت‌های آتی را اصلاح کنند. در این صورت این اصلاح قیمتی با کمترین تورم و تنها از کانال‌های واقعی اقتصاد بروز می‌یابد. اگرچه این تورم حاصل شده در کمترین زمان رخ می‌دهد.

اما اگر راه جایگزین را که بر اصلاح تدریجی قیمت تاکید دارد، برگزینیم، نمی‌توان کتمان کرد که تورمی که در نهایت و پس از انجام اصلاح صورت می‌گیرد به مراتب بالاتر از سیاست شوک درمانی است. انتظارات در این حالت از دو جهت می‌تواند تکوین یابد. از یک سو عاملان از سطح نهایی اصلاح مطلع هستند و بر مبنای آن سطح انتظارات خود را شکل می‌دهند و از سوی دیگر در حین اعمال سیاست سرعت تعدیل را به شکل فرآیند تطبیقی درمی‌یابند. همه اینها بر تورم تاثیر می‌گذارد و تعدیل قیمت با تورمی بالاتر حاصل می‌شود. مساله دیگری هم که وجود دارد، آن است که طرفداران اقتصاد خوانده تعدیل تدریجی نیز با این نظر همراه هستند، اما بیان می‌دارند که تورم بالاتر در دوره زمانی بیشتر، کم هزینه تر از تورم کمتری است که در یک لحظه ایجاد می‌شود. در واقع اختلاف در این نیست که شوک درمانی تورم کمتری را حاصل می‌کند، بلکه اختلاف در گزینش میان تورم بالاتر در مدتی طولانی تر و تورمی کمتر در زمانی کوتاه است.

نگارنده خود به خوبی آگاه است که اجماع بر روی آلترناتیو شوک درمانی بیشتر است و طرفداران شوک درمانی را در نحله‌های افراطی اقتصاد آزاد تقسیم‌بندی می‌کنند، اما اگر بپذیریم هزینه اصلی به جز تورم نیست، این سیاست به مراتب برتر از تعدیل تدریجی است. فراموش نکنیم که بیشترین حساسیت نسبت به تعدیل یکباره که از سوی سیاست‌گذاران مطرح می‌شود، در زمینه هزینه‌های اجتماعی و آشوب‌هایی است که می‌تواند ایجاد کند، نه هزینه اقتصادی. از سوی دیگر، چون این تعدیل‌ها بیشتر در کشورهای در حال توسعه با معضلات سیاسی- اجتماعی انجام می‌شود، خطر اعتراض بالاتر است و در نتیجه هزینه‌ها برای سیستم بالاتر خواهد بود.

اگر توجه کنید، تمامی این مباحث بر مبنای اصولی غیر از اقتصاد است، ضمن آنکه به نوعی به نااعتمادی میان حاکمیت و طبقات پایین دستی اشاره دارد و بنابراین اگر واقعا بیمی از این مسائل وجود ندارد، چرا باید از سیاست‌های شوک درمانی بر حذر بود؟ به دیگر سخن، اگر با دیدی اقتصادی بنگریم و چون یک اقتصاددان بخواهیم میان این تعدیل یکبار ه و تدریجی، یکی را انتخاب کنیم، شاید انتخاب علمی تر، گزینه یکباره باشد.