دکتر پویا جبل عاملی
ارزیابی رییس‌کل بانک مرکزی از وضعیت اقتصاد ایران در سال گذشته و چشم‌انداز آتی با توجه به جایگاه و مسوولیت ایشان، می‌تواند تا حد زیادی منصفانه قلمداد شود.

ضمن آنکه وی با صراحت بیشتری از مشکلات پیش‌رو سخن می‌راند و در عین حال با واقع‌بینی بیشتر و به دور از وعده‌های مرسوم به ترسیم تصویری از اقتصاد ایران تمایل دارد که با وجود معضلاتی که به خصوص از حوزه بین‌الملل در سال پیش رو بر این اقتصاد سنگینی خواهد کرد، نتواند آنچنان بر معیشت مردم تاثیر بگذارد.
این گزاره هر چند نشان‌دهنده آن است که بانک مرکزی به دور از ایده‌آل‌ها، به واقعیات ملموس اقتصاد ایران نظاره می‌کند، اما حاکی از این امر نیز هست که سیاستگذاران اقتصادی ایران بیش از هر زمان دیگر مجبور هستند تا با ریسک‌هایی دست‌وپنجه نرم کنند که از حوزه‌هایی خارج از حیطه اقتصاد بر آنان تحمیل می‌شود و این امر برای اقتصادی که خواهان رشد و ترقی افزون‌تر است، نمی‌تواند مطلوب باشد. شاید رییس کل با بیان این عبارات که در جای جای مقاله وی به چشم می‌خورد، در پی آن است تا دستگاه‌های مسوول را به کاهش این ریسک‌ها فرا بخواند.
فراتر از این، رییس‌کل اذعان به این مساله می‌کند که پیش از افزایش نرخ بهره بانکی، سیاست‌های بانک مرکزی برای کنترل بازار ارز و طلا موثر نبوده است و در عین حال سیاست‌های پولی جدید را راهکاری می‌داند که توانسته به طور کارآمدتری بر این بازارها تاثیر بگذارد. هر چند می‌توان با رییس کل همراهی کرد و همواره یکی از توصیه‌های کارشناسان برای کنترل شوک‌ها در بازار ارز و طلا، افزایش سود بانکی بوده است، اما نمی‌توان از این مساله چشم پوشی کرد که بانک مرکزی در سال 1390 یکی از دستاورد‌های خودش را که تک نرخی شدن قیمت ارز بود از دست داد.
این روزنامه از همان ابتدای سال گذشته بارها و بارها نسبت به احتمال از دست رفتن نظام مطلوب تک‌نرخی ارز هشدار داد و بر این نظر بود که بهای ارز هر چه افزایش یابد بهتر از این است که شکافی میان نرخ ارز رسمی و غیررسمی به وجود بیاید. لیک آنچه در سال ۱۳۹۰ با وجود سیاست‌های بانک مرکزی رخ داد آن بود که نه تنها ارز از حالت تک نرخی خارج شد که بهای دلار آمریکا نیز در پایان سال ۱۳۹۰ نسبت به ابتدای آن بیش از ۷۰ درصد رشد داشت. با این وجود در ارزیابی رییس‌کل اشاره‌ای به از دست رفتن نظام تک‌نرخی ارز نمی‌شود.
امری که به باور بسیاری از کارشناسان مخرب‌تر از شوک‌هایی بود که در بازار ارز رخ داد و بانک مرکزی از نظر تئوریک ابزار کافی برای بقای آن نظام را داشت و اینک احیای آن بسیار سخت‌تر از ابقای آن می‌نماید و به نظر می‌رسد که بانک مرکزی نیز دیگر نظام چند نرخی را پذیرفته است و به دنبال راهکارهایی است که فساد ناشی از آن را بگیرد تا آنکه شکاف را از بین ببرد.
البته شاید این جمله رییس‌کل که «چنانچه سیاست‌های پولی و اعتباری از استقلال عملیاتی کافی برخوردار باشند» خود حکایت از مداخلاتی دارد که بانک مرکزی را از انجام وظایف اصلی خود دور می کند، مداخلاتی که البته پیش از این همواره از سوی مقامات بانک مرکزی رد شده بود و اینک رییس کل در قالب این گزاره در پی آن است تا با تضمین استقلال بیشتر، سیاست‌های پولی موثرتری را به کار بندد.
با تمام این اوصاف، تحلیل رییس کل از وضعیت اقتصادی نشان می‌دهد که بانک مرکزی فارغ از آنچه در صحنه عمل انجام می‌دهد، کم و بیش با تهدید‌ها و فرصت‌های اقتصاد ایران آشنا است و البته این تحلیل، بار دیگر این مشکل همواره اقتصاد ایران را آشکار می‌کند که به‌رغم آگاهی به مسائل، در عمل، آنچه رخ می‌دهد فاصله بسیار با مطلوب قابل دسترس دارد.