دکترمرتضی بینا

وقتی آلمانی‌ها و کشورهای شمالی اروپا به وضعیت مالی کشورهای اروپایی کرانه مدیترانه نگاه می‌کنند و خود را در آینه می‌بینند، احساس برتری خاصی می‌کنند. این احساس برتری به آنها اجازه می‌دهد تا در مورد حفظ پول واحد یعنی یورو، به کشورهای حوزه مدیترانه درس اخلاق بدهند.

سیاستمداران اروپا با تجربه تر از آن هستند که مستقیما درس اخلاق بدهند، ولی در توجیه مشکلات مالی یونان، پرتغال و اسپانیا و اخیرا ایتالیا، در مورد عدم پرداخت مالیات کافی، وجود تقاضای بیشتر از امکانات برای تامین اجتماعی، مصرف بی‌رویه بدون تولید کافی، حیف و میل منابع مالی در اثر بی‌کفایتی یا فساد و مسائلی از این دست صحبت می‌کنند.

دلایل بالا که برای توجیه کسری بودجه فزاینده دولت‌های حوزه مدیترانه عنوان می‌شوند موجه و منطقی هستند. از این رو اصرار آلمانی‌ها در کم کردن هزینه‌های دولتی و افزایش درآمدهای مالیاتی منطق خاص خود را دارد. این طرز فکر که مردم حوزه مدیترانه باید تقاضای خود برای تامین اجتماعی را پایین بیاورند و مالیات بیشتری بدهند در افکار عمومی آلمانی‌ها جا افتاده است.

اما کم کردن کسری بودجه دولت‌ها راه‌حل دراز مدت است و جواب مشکل عدم توانایی در پرداخت اقساط وام‌ها با سررسید‌های کوتاه‌مدت را نمی‌دهد. منطق آلمانی‌ها این است که کشورهایی مانند یونان باید با کم کردن هزینه‌ها، پول لازم برای پرداخت اقساط وام‌های گرفته شده را تهیه کنند. شواهد بر این است که یونان به هیچ وجه توان پرداخت اقساط را ندارد حتی با وجود اینکه اخیرا حدود ۵۰ درصد وام‌ها بخشیده شدند. البته قبل از بخشش وام‌ها توسط بانک‌های فرانسوی و آلمانی، یونان برای وام‌های جدید باید با بهره بیش از ۲۵ درصد وام می‌گرفت و وام‌های قبلی به قیمت کمتر از ۵۰ درصد ارزش اسمی در بازار معامله می‌شدند. بنابراین قانع کردن بانک‌ها در بخشیدن ۵۰ درصد وام‌های یونان کار چندان سختی نبود و در حقیقت به نفع بانک‌ها بود.

در حال حاضر به خاطر عدم اعتماد سرمایه گذاران به توانایی کشورهای حوزه مدیترانه در قابلیت بازپرداخت، نرخ بهره‌ای که تقاضا می‌شود بسیار بیشتر از توان این کشور‌ها در پرداخت فقط بهره وام‌ها است، یعنی وضعیت طوری است که روز به روز به اصل وام‌ها افزوده می‌شود و چون زیاد شدن اصل وام، ترس عدم توانایی در بازپرداخت‌ها را بیشتر می‌کند، سرمایه‌گذاران هم تقاضای بهره بیشتری می‌کنند. این چرخه خراب به خودی خود در کوتاه مدت قابل ترمیم نیست، چون با تحمیل مالیات‌های بیشتر و کم کردن هزینه‌های دولتی، نرخ رشد تولید ناخالص ملی در کوتاه‌مدت آنقدر کم می‌شود که میزان کل مالیات‌های دریافتی جواب پرداخت بهره وام‌ها و هزینه‌ها را نمی‌دهد.

چنانکه آلمان در تجویز راه حلی برای یونان و بقیه کشورهای حوزه مدیترانه اصرار بورزد، کار به آنجا خواهد کشید که این کشور‌ها مجبور خواهند شد حقوق مردم خود را با قول پرداخت در آینده بپردازند. احتمالا این قول‌های پرداخت در آینده قابل انتقال خواهند بود و در حقیقت این کار به منزله چاپ پول خاص آن کشور خواهد بود. مردم هم چاره‌ای جز قبول کردن این کاغذ‌ها نخواهند داشت.

شبیه این اتفاق مرتبا در ایالت کالیفرنیای آمریکا می‌افتد. با محدودیت قانونی که دولت کالیفرنیا برای کسری بودجه دارد، گاهی دیگر نمی‌تواند وام بگیرد و با کم شدن نرخ رشد، دریافتی‌های مالیاتی کم می‌شوند و ایالت مجبور می‌شود دیون خود را با انتشار کاغذ‌هایی که روی آنها قول پرداخت در آینده نوشته می‌شود پرداخت کند. اصطلاحا به این کاغذ‌ها «IOU» یا «من به شما مدیونم» گفته می‌شود. این کاغذ‌های «IOU» قابل انتقال هستند و مردم می‌توانند از این کاغذ‌ها برای خرید از مغازه‌ها استفاده کنند و مغازه‌ها این کاغذ‌ها را با تنزیل قابل قبولی می‌پذیرند.

چاپ کاغذهای «من به شما مدیونم» برای حوزه مدیترانه وقتی کار ساز است که مردم اطمینان داشته باشند که مساله موقتی است و دولت واقعا در آینده توان پرداخت این کاغذ‌ها به یورو را خواهد داشت. در غیر این صورت، نرخ تنزیلی که برای این کاغذ‌ها تقاضا خواهد شد آنقدر بالا خواهد بود که بی ارزش خواهند شد. طبیعتا اگر چنین اتفاقی بیفتد، با وقوع شورش‌های اجتماعی، دولت‌ها مجبور خواهند شد از خیر پول واحد و یورو بگذرند و اقدام به چاپ و انتشار پول اختصاصی دولت خود کنند.

راه‌حلی که توسط دیگر کشورها پیشنهاد می‌شود، استفاده از بانک مرکزی اروپا به عنوان یک بانک مرکزی واقعی است که مانند فدرال رزرو آمریکا اقدام به خرید وام‌های دولتی بکند و در نتیجه نرخ وام‌ها را برای کشورهای حوزه مدیترانه پایین بیاورد. در این صورت، علت پایین آمدن نرخ بهره برای این کشورها جلب اعتماد سرمایه گذاران در پس گرفتن سرمایه و در نتیجه بالا رفتن تقاضا خواهد بود.

ترس آلمان برای استفاده از بانک مرکزی اروپا برای خرید اوراق قرضه همه کشورها در این است که این کار باعث بالا رفتن نرخ بهره برای آلمانی‌ها بشود. چون در این روش همه کشورها چه با اعتبار خوب و چه اعتبار بد یک کاسه می‌شوند و نرخ بهره برای کشورهای ضعیف پایین می‌آید و برای کشورهای قوی بالا می‌رود. فعلا این کار به مذاق آلمانی‌ها خوش نمی‌آید.

تا به امروز آلمان از اصرار خود در تحمیل شرایط سخت برای کم کردن کسری بودجه در کشورهای حوزه مدیترانه دست بر نداشته، اما چند روز پیش خود آلمان با تقاضای کم برای اوراق قرضه‌اش مواجه شد که این نشانه دو نکته است؛ یکی کم شدن اعتماد سرمایه‌گذاران به اقتصاد آلمان و دوم باور سرمایه‌گذاران در اینکه آلمانی‌ها به هر حال مجبور خواهند شد جور کشورهای حوزه مدیترانه را بکشند و به آنها وام بیشتری بدهند.

چنانکه نرخ رشد آلمان کم بشود و نیاز به وام گرفتنش زیاد شود یا مجبور بشود وام بقیه کشور‌ها را هم بپردازد، نرخ بهره برای آلمان هم بالا خواهد رفت. بالا رفتن نرخ بهره برای آلمان، منطق مخالفت با استفاده از بانک مرکزی اروپا را ضعیف می‌کند، چون ممکن است نرخ بهره آلمان همانقدر بالا برود که یک کاسه شدن همه وام‌ها فرقی از نظر بالا رفتن نرخ بهره آلمان نکند.

در این صورت اگر آلمان بپذیرد که بانک مرکزی اروپا مانند فدرال رزرو آمریکا اقدام به خرید همه وام‌ها در همه کشورهای حوزه یورو بکند، بحران عدم پرداخت‌ها به طور موقت تسکین می‌یابد. ولی چون این کار مانند انتشار حجم زیاد پول است، در آینده باید منتظر تورم بالایی در حوزه یورو باشیم، چون بر خلاف فدرال رزرو، معلوم نیست که بانک مرکزی اروپا بتواند به راحتی اوراق قرضه خریداری شده را بفروشد و پول‌ها را از بازار جمع کند.

احتمالا با عقب‌نشینی آلمان از مواضع سخت‌گیرانه خود، در کوتاه‌مدت شاهد کمی بالا رفتن تقاضا برای یورو خواهیم بود. ولی هر تصمیمی که آلمانی‌ها بگیرند، تا تشکیل یک اروپای متحد از نظر اقتصادی و یک بانک مرکزی واقعی برای اروپا و برگشتن نرخ رشد بالا در اروپا، راه زیادی در پیش است و یورو همچنان تحت فشار باقی خواهد ماند.