سفسطههای ارزی
اینکه چرا پس از گذشت چند روز، هنوز رانت ارزی برطرف نشده، به عدم دسترسی کافی بازار به دلار رسمی برمیگردد.
دکتر پویا جبل عاملی
اینکه چرا پس از گذشت چند روز، هنوز رانت ارزی برطرف نشده، به عدم دسترسی کافی بازار به دلار رسمی برمیگردد. در سرمقاله «دنیای اقتصاد» که فردای افزایش نرخ رسمی منتشر شد، بیان شد که با افزایش نرخ رسمی که باید صورت میگرفت، میبایست از ذخایر بانک مرکزی استفاده کرد تا رانت باقیمانده سریعا از بین برود، اما اخبار و گزارشها حاکی از آن بود که سیاست تزریق دلار که باید فراگیر میبود، حداقل تا اواسط این هفته به تاخیر افتاد. در حالی که اگر همان روز همراه با افزایش نرخ ارز رسمی، عرضه دلار بلافاصله صورت میپذیرفت، ثبات زودتر دست یافتنی بود. با این وجود هنوز میتوان به ثبات رسید و باید دید که به راستی ذخایر ارزی که مقامات پولی و دولتی از آن سخن میگویند، میتواند نقش خود را ایفا کند یا خیر.
اما در این بین انتقاداتی در مورد افزایش نرخ ارز شده است که در این مجال به آنها میپردازیم. نکته اول این است که منتقدان افزایش نرخ ارز چشم به روی واقعیت بستهاند. واقعیت این است که بازار ارز با تقاضای بسیار بالایی مواجه است که حتی بانک مرکزی بیش از آنکه به طور اختیاری اقدام به افزایش نرخ ارز کند، مجبور به چنین کاری شد. این مساله در سخنان مقامات پولی هم به خوبی نمایان است که آنان برای کاهش رانت، مجبور به چنین کاری شدند وگرنه رویکرد دولت همواره کاهش نرخ ارز بوده و مقامات پولی به علت مقتضیات ساختار تصمیمگیری در اقتصاد ایران، خواستار جامه عمل پوشاندن به خواست دولت بودهاند. پس آنچه محقق شده تحمیلی بوده از سوی بازار و این افزایش نرخ ارز واقعیت اقتصاد ایران است. چگونه با چنین بازاری برخی سخن از کاهش نرخ ارز میگویند؟
نکته دوم اما این است که نه تنها با نرخهای رسمی قبلی، که حتی با همین نرخ فعلی نیز اقتصاد ایران در ناحیهای قرار دارد که واردات اکثر کالاها و عدم تولید در داخل توجیه اقتصادی دارد. درد کسانی که از افزایش نرخ ارز دفاع میکنند بیش از آنکه حمایت از صادرات غیر نفتی باشد، نگرانی از واردات بیحدی است که به خاطر نرخ غیرصحیح ارزی ایجاد شده است.
مساله اینجا است که همین الان با وجود مالیات بر ارزش افزوده بالا در اروپا و با همین نرخ دلار حدود ۱۲۲۰ تومانی یا نرخ یورو ۱۷۸۰ تومانی، هزینه زندگی در اروپا و مصرف کالاهای اروپایی اگر کمتر از هزینه در شهری چون تهران نباشد، بیشتر نیست؛ ایالات متحده که جای خود دارد. بدین شکل معلوم است که دیگر در این کشور تولیدی رخ نمیدهد و بازارهایش انبانی میشود از کالاهای نهایی خارجی. همین میشود که واردات ما از مرز ۶۴ میلیارد دلار تازه بدون احتساب خدماتی که خارجیها به ما فروختهاند، میگذرد.
این تلقی بدین معنا نیست که ما از اصلاحات دیگری که میتواند به تولید ما کمک کند، چشم بپوشیم، بلکه بحث این است که با این نرخ ارز اصولا انگیزهای برای تولید باقی نمیماند. آخر کشور در حال توسعهای که با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکند و به طور طبیعی سرمایههای مالی و انسانی از آن گریزان است، دیگر با چنین نرخ ارزی چه سرمایهای را میتواند در خود حفظ کند؟
نکته سوم؛ میگویند مواد اولیه گران میشود و قادر به تولید نیستیم. قادر به تولید نیستیم یعنی چه؟ مسلم است که نمیشود گفت قادر نیستیم، چون کالاهای خارجی ارزانتر میشود، زیرا این تنها سفسطهای است. اگر تا پیش از افزایش نرخ ارز یک کالای داخلی از کالای مشابه خارجی اش ارزانتر باشد پس از افزایش نرخ ارز بیتردید کالای داخلی باید نسبت به کالای خارجی ارزانتر شده باشد. چرا؟ برای فهم موضوع تصور کنید برای تولید این کالا یک واحد مواد اولیه و سرمایه و یک واحد نیروی کار لازم است و تولیدکننده داخلی آن یک واحد مواد اولیه را از خارج وارد میکند.
اگر نرخ ارز گران شود هزینه افزایش یافته برای تولیدکننده داخلی تنها برای یک واحد مواد اولیه است، اما برای واردکننده خارجی افزایش هزینه روی هر دو واحد دخیل در تولید است؛ بنابراین با افزایش نرخ ارز کالای داخلی به مراتب ارزان تر از کالای خارجی میشود. یک زمان هست میگویید، قیمت افزایش مییابد که مسلم است باید بازار را باز گذاشت و عرضهکننده اگر تقاضاکنندهای یافت کالایش را با قیمت بالاتر بفروشد و سیاستگذار نیز اگر از تورم بیم دارد که باید همان سیاستهای پولی انقباضی را پیش گیرد و اینها چه دخلی به قیمت ارز دارد؟
نکته چهارم؛ در مورد صادرات غیرنفتی البته که مشکلات بسیاری به غیر از نرخ ارز وجود دارد و باید به آنها نیز پرداخت. اما پرداختن به آنها یک مساله است و سفسطههایی که آگاهانه و ناآگاهانه حجم عظیمی از مطالب رسانهها را به خود اختصاص میدهد مساله دیگر. میگویند چون تولید ما وابسته به سرمایههای وارداتی است، آن وقت همین تولید اگر بخواهد شکل صادرات به خود بگیرد با افزایش نرخ ارز زیان میکند و صادراتی صورت نمی پذیرد.
بعد نسخه نوشته میشود که برای صادرات باید ارزش پول ملی تقویت شود! برگردیم به همان کالای خودمان و فرض کنیم این کالا پس از آنکه مواد اولیه اش از خارج وارد شد، در ایران تولید میشود و باز به خارج صادر میشود. چون حال این کالا در خارج به فروش میرسد، میخواهیم ببینیم که آیا هزینه تولیدش به دلار پس از کاهش ارزش پول ملی، افزایش مییابد؟ بیتردید آن یک واحد مواد اولیه و سرمایه، قیمت دلاریاش بدون تغییر خواهد بود، اما به خاطر کاهش ارزش پول ملی، هزینه تولید به دلار به خاطر یک واحد نیروی کار داخل کشور، کاهش مییابد. بنابراین حتی اگر ۹۹ درصد یک کالای صادراتی، مواد اولیه و سرمایه وارداتی باشد، تنها به خاطر آن ارزش افزوده داخلی در ازای کاهش ارزش پول ملی، هزینه و قیمت کالای صادراتی در خارج کاهش مییابد.
بدین شکل پس از رسیدن به ثبات در بازار ارز، بانک مرکزی باید، اولا کنترل تورم را به دوش سیاستهای انقباضی بگذارد و از لنگر نرخ ارز چشم بپوشد و از سوی دیگر برای رشد و توسعه اقتصادی اقدام به کاهش با ثبات پول ملی کند. این کاری است که مقامات پولی میتوانند انجام دهند و ناقض سیاستهایی که دیگر نهادها میتوانند برای افزایش تولید ملی انجام دهند، نیست.
ارسال نظر