دیپلماسی اقتصادی چین
مقدمه
وزیر امور خارجه ایران در سفری که اخیرا به چین داشت، ضمن اشاره به نقش مثبت چین و روسیه در حمایت از لغو تحریمها در مذاکرات وین، شروع اجرای توافق جامع همکاری راهبردی بین چین و ایران را اعلام کرد. پیش از این وانگیی، وزیر امور خارجه چین اعلام کرده بود که چین به حمایت خود از تقاضاهای منطقی ایران در مذاکرات هستهای ادامه میدهد. یادآور میشود که پیش از این در شهریور ماه۱۴۰۰ وزیر امور خارجه ایران در گفتوگوی تلفنی با همتای چینی خود خواهان عملیاتی کردن توافق ۲۵ساله شده بود و آن زمان مقام چینی، پیگیری موارد توافقشده را وعده داده بود. به نظر میرسد اعلام خبر اجرایی کردن توافق ۲۵ساله در بحبوحه مذاکرات وین و همچنین تقریبا همزمان با آن، اعلام آمار رسمی واردات نفتخام چین از ایران طی سال گذشته، علیرغم محدودیتهای آمریکا در این زمینه، نشان از علامتدهی به آمریکا در این برهه خاص داشته باشد. ازنگاه برخی نیروهای اصولگرا این نوع برخوردها از طرف چین میتواند بهعنوان تلاش برای مقابله با آمریکا از طریق «ائتلافسازی متوازن» تلقی شود. برخی دیگر پا را فراتر گذاشته و ضمن اشاره به «آغاز عصر جدید در روابط خارجی» ادعا میکنند که توسعه روابط همهجانبه چین و روسیه با ایران «دشمنان مستکبر غربی و برخی رقبای منطقهای و حتی برخی افراد در داخل کشور را متحیر و غافلگیر کرده و به انفعال کشانده است.» آنها این اتفاقات را موفقیتی برای راهبرد «نگاه به شرق» میدانند.
فارغ از بحث محتوای توافقنامهای که به هر دلیل بر آن مهر محرمانه خورده و اطلاعات دندانگیری درباره آن دردسترس نیست و همچنین بدون ورود به بحث راهبرد نگاه به شرق در روابط خارجی، در این نوشته بنا داریم تا ضمن بررسی رویکرد طرفین این توافقنامه، برداشت درستی از مفهوم رفتار اخیر چین به دست دهیم.
در شیوه تنظیم این نوشته سعی میکنیم به یک رویکرد متوازن وفادار بمانیم که در آن بهجای اصرار بر یک نظر و بهکارگیری گزینشی شواهد در تایید یک دیدگاه، تلاش میکنیم تا این موضوع را از زوایای مختلف و تحت دو نگاه معارض تحلیل کنیم.
نگاه اول: چین شریک راهبردی ایران در تقابل با آمریکا است. دلایل زیادی در تایید این گزاره وجود دارد. گذشته از تقابل ایدئولوژیک و شکاف عمیقی که در الگوی حکمرانی بین چین و آمریکا وجود دارد، در عرصه اقتصادی نیز رقابت شدیدی را بین این دو کشور شاهد هستیم و به نظر بسیاری چنانچه چین برنامه رشد نزدیک ۶درصدی تا سال۲۰۲۵ و پس از آن رشد حدود ۵درصدی خود را تا سال ۲۰۳۰ ادامه دهد، اقتصاد آمریکا را پشت سر خواهد گذاشت. پروژههای جاهطلبانهای مانند کمربند راه (Belt Road Initiative) که از سال ۲۰۱۳ آغاز شده و شامل شبکهای عظیم از راهآهن، شبکه بزرگراهها و جریان انرژی برای پیوستن مناطق اقتصادی در ۶۰ کشور است و انتظار میرود تا ۲/ ۱تریلیون دلار سرمایهگذاری در این زیرساختها را در پی داشته باشد، اشتهای سیریناپذیر اژدهای زرد برای توسعه حوزه نفوذ خود را نشان میدهد و این بالطبع با خود پیامدهایی سیاسی نیز به دنبال دارد. در مقابل شاهد آن هستیم که آمریکا روز به روز بیشتر عقبنشینی میکند و به مواضع منفعلانهتری در مقایسه با گذشته عقب مینشیند. این امر در برخی مناطق چون منطقه مهم خاورمیانه سبب خلأ قدرتی شده است که به نظر میرسد مانور اخیر چین و روسیه و ایران اظهار تمایلی از طرف قدرتهای معارض برای پر کردن این خلأ باشد.
درگیریهای چین با آمریکا در موضوعاتی چون مسائل حقوق بشری و همچنین تقابل در مسائل ژئوپلیتیک چون بحث تایوان یا محدودیت بر فعالیت برخی شرکتهای چینی در آمریکا یا افزایش تعرفه بر واردات از چین همه از تقابل جدی چین و آمریکا خبر میدهند. برای ایران که راهبرد خود را در سیاست خارجی تقابل با آمریکا تعریف کرده است، چنین به نظر میرسد که چین یک شریک راهبردی و قابل اتکا بهشمار آید.
نگاه دوم: دلایلی که چین نمیتواند شریک راهبردی ایران در تقابل با آمریکا باشد. هرچند رقابت جدی بین چین و آمریکا در بسیاری از حوزهها در جریان است، اما باید توجه داشت که دولت چین همواره در برابر آمریکا سیاست اعلامشده خود را همکاری و تلاش در جهت ثبات معرفی کرده و هر جا تقابلی پیشآمده آن را به برخورد تهاجمی آمریکا نسبت داده است. دلیل این امر ساده است، آمریکا و کشورهای غربی درمجموع بیش از ۶۰درصد روابط تجاری چین را در دست دارند و رابطه با این بلوک بهدلیل نقشی که در دسترسی به بازارهای مالی و نوآوریهای تکنولوژیک بازی میکنند، حیاتی است. بر این اساس، اصل مهم در دیپلماسی چین، پرهیز از برخورد ایدئولوژیک در امور خارجه و تاکید بر پیوندها و همکاریهای اقتصادی است. این همان چیزی است که چین از آن بهعنوان «دیپلماسی اقتصادی» «economic diplomacy» یاد میکند. حال ببینیم این نوع دیپلماسی چگونه عمل میکند و خصوصا پیامد آن در برخورد با کشورها چیست؟
هرچند چین در زبان دیپلماتیک عبارتهای مختلفی را برای توصیف توافقات بیندولی خود با کشورهای دیگر بهکار میگیرد، اما در این میان دو الگوی متمایز قابل تشخیص است: نخست آنچه بهعنوان همکاری جامع استراتژیک (Comprehensive Strategic Partnership) شناخته میشود و به قول یک مقام چینی از آن یک رابطه بلندمدت و باثبات فراتر از اختلاف در دیدگاهها و مبانی ارزشی مورد نظر است. جامع بودن در این نوع توافقها به چندبعدی و چند لایهای بودن آن دلالت دارد. در اینجا چندبعدی بودن رابطه اشاره به آن دارد که بخشهای مختلف اقتصادی را در برگرفته و حتی گاه تا حوزههای نظامی و امنیتی پیش میرود. چند لایه بودن رابطه نیز اشاره به آن دارد که این روابط به روابط بین دولی محدود نمیماند و شرکتهای دولتی و خصوصی را دربرمیگیرد. در مقابل توافقهایی که این عنصر «جامعیت» را در خود ندارد، اما ناظر بر روابط و پیوندهای بلندمدت است، ذیل عنوان همکاری استراتژیک طبقهبندی میشود.
در خاورمیانه و شمال آفریقا، چین با کشورهایی چون عربستانسعودی، امارات، الجزیره، ایران و مصر توافقنامه همکاری جامع استراتژیک و با کشورهایی چون قطر، ترکیه، عمان، مراکش، تونس، کویت، اردن، جیبوتی و عراق توافقنامه همکاری استراتژیک امضا کرده است.
در میان این کشورها چین تاکید خاصی بر روابط با عربستانسعودی و امارات دارد. این روابط گسترده را میتوان در سایه دیپلماسی اقتصادی چین به روشنی درک کرد. چین با حدود ۱۱میلیون بشکه واردات نفتخام در روز، بزرگترین مصرفکننده نفتخام در جهان است. برای کشورهای صادرکننده نفت، در شرایطی که مصرف نفتخام در کشورهای دیگر رو به کاهش است، تقاضای فزاینده چین یک فرصت استثنایی است؛ همانطور که برای اقتصاد بالنده چین دسترسی به منابع انرژی حیاتی و امنیت جریان صادرات نفت به این کشور بسیار اهمیت دارد. عربستانسعودی با ۱۶درصد بیشترین سهم را در تامین نفت چین دارد. پس از آن روسیه با ۱۵درصد و عراق با ۱۰درصد و سپس ایران با حدود ۶درصد سهم قرار دارند. رابطه چین با عربستان محدود به تجارت انرژی نیست. درحوزه تکنولوژی در برنامه تحول ملی عربستان (Saudi Arabia National Transformation Program) برای سال۲۰۳۰ نیز شرکتهای چینی نقش مهمی برعهده گرفتهاند. اخیرا چین همکاری خود با عربستان را حتی به حوزه مسائل امنیتی و توسعه برنامههای موشکی گسترش داده است.
هرچند چین اهمیت خاصی برای ایران در برنامههای بلندپروازانه اقتصادی خود قائل است، اما در دیپلماسی اقتصادی چین جایی برای هماوردجویی نظامی و سیاسی با آمریکا از آن دست که برخی گروههای سیاسی در داخل ایران تبلیغ میکنند، وجود ندارد.
مثالی در این مورد رفتار چینیها در مقابل تحریمها بوده است. آنها که دیپلماسی اقتصادی چین را نادیده گرفته و بر همراهی چین در تقابل بین ایران و آمریکا حساب ویژهای باز کردهاند، خوب است نگاهی به رفتار گذشته این کشور بیفکنند.
درحالیکه ایران و قطر مشترکا بزرگترین میدان گازی جهان یعنی پارسجنوبی را در اختیار داشتند و رقابتی نفسگیر بین ایران و طرف قطری در جریان بود، قطر با بهرهبرداری از تحریمها توانسته بود از ایران پیش افتد. وزارت نفت نیاز به احداث ۸ تا ۱۰ سکو داشت تا با کاهش افت فشار و استخراج گاز بیشتر این معادله را به نفع خود تغییر دهد. کنسرسیوم توتال (۵۰درصد)، شرکت سیانپیسی چین (۳۰درصد) و پتروپارس (۲۰درصد) برای توسعه فاز ۱۱ شکل گرفت و قرار شد سکوهای فشارافزا نصب شوند، دلیل واگذاری کار به این کنسرسیوم آن بود که تکنولوژی نصب سکوهای مزبور تنها در اختیار شرکتهای خارجی بود و این تنها شانس ایران برای پیروزی در این رقابت بود. هرچند طرف ایرانی برای جذب سرمایهگذاران خارجی شرایط جذابی را در قرارداد گنجانده بود، ولی با خروج آمریکا از برجام، شرکت توتال از این کنسرسیوم خارج شد. طرف ایرانی حاضر شد تا راهبری کنسرسیوم را به شرکت چینی واگذار کند؛ اما پس از مقداری کش و قوس نهایتا این شرکت نیز اندکی پس از شرکت توتال از این پروژه خارج شد و ما را تنها گذاشت. البته خوشبختانه بهدلیل گشایشهایی که در این فاصله بهدنبال برجام حاصل شد و فرصتهایی که برای ارتباط و اخذ تکنولوژی پیش آمد و مهمتر از آن بهدلیل توانمندی و غیرت متخصصان داخلی، نهایتا توسعه سکوهای نفتی انجام شد تا ایران از قطر در این میدان گازی پیش افتد. این تجربه در کنار سایر تجاربی که از موضعگیری چین در گذشته وجود دارد، خصوصا همراهی چین در تصویب قطعنامهها علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل، ضرورت واقعگرایی و پرهیز از اغراق در طرح شعار نگاه به شرق را گوشزد میکند. حال با توجه به آنچه گفته شد رفتار چین در حمایت از ایران و بر ضدتحریمها و علاوه بر آن افشای واردات نفت از ایران چه پیامی ممکن است داشته باشد؟ به باور نگارنده، چین مایل است به آمریکا نقش ایران در امنیت انرژی خود را گوشزد کند. در زمانی که آمریکا برای تحت فشار قرار دادن ایران به همراهی چین نظر دارد، چین با این تاکید بر اهمیت ایران سعی دارد که هزینههای چنین همراهی را به آمریکا یادآور شود. شاید این اقدام چین بیانگر نگرانیاش از شکست مذاکرات و علامتدهی به آمریکا است که چین بدون تضمین دسترسی به نفت جایگزین، حاضر به همراهی با تحریمها نخواهد بود. رفتار چین هر چه باشد دستگاه دیپلماسی کشور از این رفتار نباید براساس برداشتهای غیرواقعی خود تفسیری ایدئولوژیک خارج از چارچوب دیپلماسی اقتصادی چین برداشت کند، چون چینیها نشان دادهاند واقعا به این نوع دیپلماسی باور دارند.