زخمی که مجریان صداوسیما بر پیکره سازمانها زدند
در دولت سیزدهم سهم صداوسیماییها در روابط عمومی سازمانها پررنگ تر شد. انگار که دینی بر گردن دولت بود تا آنها را در بخش های مختلف بگمارد.
وزرا و روسای دولتی با این استدلال که رسانه در کشور ما یکی است آن هم رسانه ملی (صداوسیما) است به این فکر افتادند که برای حفظ روابط و منافع در رسانه ملی، یکی از خود آنها را در راس بخشهای ارتباطی خود به خصوص مدیریت روابط عمومی بگنجانند.
موضع صداوسیما در انتخابات لو رفت
اما این مدیران در عمل با تعارض منافع مواجه میشوند و این تعارض از آنجا آغاز می شود که صدا و سیمایی ها در قدم اول سایر رسانه ها از خبر محروم می کنند چون به زعم آنها خبرها اختصاصی و برای رسانه ملی است و اولویت با آن است اما روابط عمومی سازمان باید با تمام رسانهها در ارتباط باشد و درخواستهای آنها را پاسخ دهد.
فراتر از آن و در قدم بعدی، این مدیران سوژههای رسانه ملی را در درون سازمانها پیگیری میکنند. حال آنکه ممکن است این سوژهها با منافع سازمان در تضاد باشد و و مسئولان سازمان تمایلی به پیگیری این سوژهها نداشته باشد و در عمل به دنبال استفاده از رسانه برای خبررسانی و اطلاع رسانی پروژهها و فعالیتهای خود باشند.
نکته آنکه صدا و سیما طی سالهای اخیر با ریزش مخاطب مواجه بوده و زمین بازی را به نفع دیگر رسانهها خالی کرده است و این ریزش مخاطب نیز دلیلی ندارد جز نحوه مدیریت و فعالیت این سازمان که با کوچ این افراد به سایر سازمانها، این نوع مدیریت و فعالیت به سازمان های دیگر نیز تسری پیدا کرده است.
ضعف در عملکرد تیم اطلاع رسانی دولت نیز که بارها از سوی خود دولتیها به آن اشاره شده نیز متاثر از همین موارد و تعارض منافع بوده و کار را برای دولتی ها سخت کرده است.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.