سید حسن خمینی: اگر منتظر هستید کسی از پشت کوهها برسد و اینجا را درست کند راهتان غلط است
یادگار امام سپس در خصوص مسائل مربوط به عاشورا، اظهار داشت: شاید مهمترین مسأله ای که در بحث پیرامون عاشورا، محرم و قیام سالار شهیدان(ع) مطرح است، پیگیری و بررسی چرایی این اتفاق باشد. این چرایی از چند جهت قابل بررسی است. یکی اینکه چه شد این اتفاق واقع شد؟! از رحلت پیامبر(ص) ۵۰ سال گذشته بود که این اتفاق افتاد؛ یعنی بازه زمانی طولانی ای نگذشته بود، اما انحرافی بعد از پیامبر(ص) واقع شد که اوج آن در دولت اموی به صورت فاجعه آمیز رخ نمود و در شخصیت یزید جلوه گر شد.
وی با بیان اینکه تلخ ترین اتفاقی که در این دوره ممکن بود واقع شود داستان کربلا است، تأکید کرد: حادثه کربلا مسأله کمی نیست؛ بعضا آنقدر آن را تکرار کرده ایم که در ذائقه ما آن تلخی لازم ندارد. این در حالی است که فارغ از مباحث دینی، تمام عزت عرب از پیامبر(ص) است و همه کسانی که به جنگ سیدالشهدا(ع) آمدند همان ظهر نمازی را خوانده بودند که مطابق سنت در تشهد «صلوات خدا بر پیامبر(ص) و آل او» گفته اند. در عین حال، در همان زمان یک نفر نماینده «آل پیامبر(ص)» است و آن هم حسین بن علی(ع) است که آنان مقابل او ایستادند و او را کشتند؛ بعد هم با آن وضع با خانواده و پیکرش برخورد کردند.
سید حسن خمینی با اشاره به اینکه بُعد دوم بررسی واقعه عاشورا این است که «چرا حسین بن علی(ع) قیام کرد و ایستاد»، گفت: در این رابطه دو نگاه در طول تاریخ بوده است؛ یکی اینکه این یک وظیفه شخصی برای او بود و هیچ کس نباید از این کار تبعیت کند و الگو بگیرد. مثل اتفاقی که در مسیحیت برای عیسی(ع) افتاده و معتقدند عیسی(ع) کسی است که به دار رفته؛ یا مثل داستان ابراهیم(ع) که کس دیگری حق ندارد مانند او سر فرزندش را ببرد و ماجرا فقط منحصر به ابراهیم(ع) و اسماعیل است.
وی یادآور شد: در دوره صفویه برخی گفتند سیدالشهدا(ع) همان نقشی را دارد که عیسی(ع) دارد؛ یعنی همانگونه که عیسی(ع) در دنیا آمد و زجر کشید تا هرکسی گناه می کند را بتواند در آخرت از پل صراط عبور بدهد، سیدالشهدا(ع) نیز چنین نقشی دارد؛ او آمده که هرکس بر او گریه کرد، بخشیده شود؛ صفویان این برداشت را پررنگ کردند تا ثابت کنند خون حسین(ع) فدیه ای بود که قرار بود گناه امت را بشوید. بعد هم از آن نتیجه گرفتند که هر کاری می خواهی بکن، سپس یک «یا حسین(ع)» بگو و اینگونه مشکل حل است! بر اساس این برداشت از عاشورا، هیچ کسی از آن واقعه امکان الگو برداری، اتخاذ وظیفه و درس آموزی نخواهد داشت.
یادگار امام تأکید کرد: اما وقتی سیر تاریخی قضیه عاشورا را که نگاه می کنیم، می بینیم که این گونه نیست. یعنی نه ائمه ما نگاهشان به عاشورا آنگونه بوده، نه بزرگان ما چنین اعتقادی داشته اند و نه دین ما اصلا چنین تصویری از شهادت یک نفر را می دهد و اساسا فدیه شدن برای دیگران را قبول ندارد. همانگونه که امام سجاد(ع) یک روز می گریست و می فرمود، خدای سبحان گفته آتش برای آدم های بد است؛ ولو سرور قریش باشد؛ و بهشت برای آدم های خوب است ولو عبد حبشی باشد.
وی یادآور شد: امام خمینی(س) به صراحت می گویند مانند همه انبیاء و اولیاء؛ هدف، آرمان، علت و غایت قیام سیدالشهدا(ع) «دعوت به سوی خدا» و «دعوت به توحید» بود. این دو با هم فرق دارد. خیلی وقت ها ممکن است خدا را قبول کنید ولی موحد نباشید؛ یعنی شما قبول دارید خدا هست اما معتقدید خدایان دیگری هم هستند. فرق مشرک و کافر این است که کافر اصلا خدا را قبول ندارد، اما مشرک برای خدا شریک قائل است.
سید حسن خمینی گفت: امام می فرمایند زمانی این دعوت به توحید در زندگی انسان منشأ اثر می شود که برای «برپایی یک حکومت عادلانه» و «نفی ظلم و ستم» باشد. امام صادق(ع) در زیارت اربعین وقتی می خواهد سیدالشهدا(ع) را معرفی می کند می فرماید، او عزیزترین دارایی اش را داد تا مردم از گمراهی نجات پیدا کنند و از جهل بیرون بیایند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود «عدل» را مصداق توحید دانست و تصریح کرد: در رابطه با عدل تعریفهای متفاوتی مطرح است و اساسا این مفهوم از گنگ ترین و پر مشکل ترین مفاهیم بشری است. بعضی ها عدالت را به معنای «تساوی» گرفته اند و بعضی ها تعریف ارسطویی دارند و می گویند، عدالت یعنی «هر چیزی را همان جایی بگذارید که باید بگذارید». اما آخرین تعریفی که بشر از عدالت ارائه می دهد و فکر می کنند تعریف جدیدی است، «عدالت به مثابه انصاف» است. یعنی اگر می خواهی ببینی چه چیزی عدالت است و چه چیزی عدالت نیست به این دو قانون گوش کن: «هرچه برای خودت دوست داری برای بقیه هم دوست بدار و هرچه برای خودت نمی پسندی برای بقیه هم نپسند».
یادگار امام اظهار داشت: در عهدنامه مالک آن جایی که امیرالمؤمنین(ع) به مالک خطاب می کند که «حاکم اسلامی باید با مردم چگونه برخورد کند»، ایشان دقیقا می فرماید، «انصاف، عدل و عدم آن ظلم است». در واقع، انصاف همان عدالت است. عدالت این است که ببینم اگر تو جای من بودی و من جای تو بودم همین کار را می کردم که الان انجام می دهم؟! هرکس باید این را قاعده نصب العین خودش قرار بدهد. انسان برای رسیدن به این درک بیش از هر چیز نیازمند «تخیّل» است؛ انسان باید قدرت خیال قوی داشته باشد تا بتواند خودش را جای دیگری بگذارد.
وی تأکید کرد: باید بعضی وقت ها از جامه ای که دوخته اید بیرون بیایید و جای طرف مقابل بنشینید. تعبیر معروفی به نام «کفش های داستایوفسکی» را انگلیسی ها دارند و می گویند هر وقت خواستی در مورد راه رفتن کسی حرف بزنی یک مدت با کفش او راه برو؛ این انصاف است. آن وقت اگر انصاف بود، همه نسبت به هم با رحمانیت بیشتری رفتار و بهتر نقد می کنند.
سید حسن خمینی در پایان گفت: اگر می خواهیم حسینی(ع) باشیم، باید خودمان را به جای بقیه بگذاریم؛ حکومت با مردم، مردم با مردم، رئیس با کارمند، باید این قاعده را رعایت کنند. در آن صورت اگر کاری را می خواستی انجام دهی و دوست داشتی فرد دیگری هم با تو این کار را کند، آن را انجام بده. اگر این گونه بودیم یک گام به سمت عدالت برداشته ایم. جامعه وقتی خوب می شود که تک تک ما خوب شویم. لذا اگر شما یک گام به سمت خوب شدن برداشتید، یک گام به سمت خوب شدن جامعه برداشته شده است؛ اما اگر منتظر هستید کسی از پشت کوه ها برسد و اینجا را درست کند، و شما همان بدی که هستید باشید، راهتان غلط است.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.