سعید بیابانکی از بیمارستان به خانه بازگشت
این شاعر و طنزپرداز در گفتوگو با ایسنا درباره وضعیت جسمی خود گفت: من دیروز(جمعه، ۲ اردیبهشت) از بیمارستان مرخص شدم و الان در خانه دوران نقاهت را سپری میکنم.
بیابانکی همچنین بیان کرد: اکنون بهتر هستم. دیروز پزشک به من گفتند که عملم موفقیتآمیز بوده و یک هفته در خانه با مراعات شرایطی که گفتند و بستن کمربند طبی و مصرف داروها باشم و پنجشنبه که سرپا شدم، به بیمارستان بروم تا من را معاینه کنند.
او همچنین با بیان اینکه عملش حدود سهچهار ساعتی به طول انجامیده، گفت: خوشبختانه به خیر گذشته و حالا بهتر هستم.
سعید بیابانکی روز گذشته در صفحه شخصی خود نوشته بود: «حافظ میفرماید:
نه من ز بی«عملی» در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی«عمل» است...!
سلام رفقا، نترسید لباس عافیت است، و در واقع لباس پیش از عافیت.
دوستان نزدیک و فک و فامیل میدانند که من چند ماهی است دچار آسیب در دیسک کمر هستم، نگفتم دیسک کمر دارم چون اغلب جکوجانورهای مهرهدار دیسک کمر دارند!
اولینبار که عکس «امآرآی» را پزشک دید گفت: دیسک خفیف است و با استخر و فیزیوتراپی حل میشود. پزشک دیگری گفت: چه کسی گفته دیسک است؟ این نارسایی غضروف است و مادرزادی، چند تا نرمش یادت میدهم و یک جفت کفی طبی هم تجویز میکنم، بعد از دو هفته برو از زندگی لذت ببر، پزشک دیگری گفت: عمل لازم نیست با لیزر و طبسوزنی و فیزیوتراپی و شوک خوب میشوی، یک پزشک دیگر هم تا عکس امآرآی را دید گفت عمل لازم داری! و من در این مدت فقط درد کشیدم. آن هم از نوع وحشتناک، قادر به راه رفتن و نشستن و رانندگی نبودم. یک روز در بیمارستان به بنده خدایی گفتم درد سیاتیک بد کوفتی است، آن عزیز گفت: درد همه جورش بد است الّا درد عشق. و من گفتم نکند درد عشقی کشیدهای که نپرس؟ و او خندید. من به این نتیجه رسیدم که عکس امآرآی شباهت زیادی به شعر حافظ دارد که هر بزرگواری یک جور تفسیر میکند و:
شعر حافظ همه بیتالغزل معرفت است...
از نظرات پزشکان هم فهمیدم که گاه نظر اقلیت بر اکثریت میچربد، عین اتفاقات سیاسی اجتماعی فرهنگی یکیدو سال اخیر.
من طی این چند ماه هی درد کشیدم و هی مقاله در خصوص دیسک کمر، ستون فقرات، عصب سیاتیک، کایروپراکتیک خواندم، کلی کلیپ جراحی و عکس دیدم و کلی عکس امآرآی تحلیل کردم و حالا خودم یک پا مشاور دیسک کمرم البته با تعیین وقت قبلی!
البته حسین یاتاقان گندهلات محل جملهای دارد که پشت تریلیاش نوشته بود:
«مرد که درد نکشه، عاشق نشه، اجباری نره و حبس نکشه مرد نیست!»
در این چند ماه کلی راه نرفته، کلی پیادهروی گز نکرده و کلی خیاباننوردی از کوچهها و پارکها و خیابانها طلب دارم که باید وصول کنم، اولینبار بود به اتاق عمل میرفتم و بیهوشی را تجربه میکردم. تجربهای عجیب و تجربهای تاریک، نه به خواب شباهت داشت نه به کما نه به زندگی پس از زندگی عباس موزون. فقط خاموشی مطلق. به قول سیدحسن حسینی:
هیچ کس داد من از فریاد جانفرسا نداد
عاقبت خاموشی مطلق به فریادم رسید...
از خدای رحمان بسیار ممنونم، از پزشکان و کادر درمان بیمارستان مهر تهران سپاسگزارم که بسیار کاربلد و مهربان بودند، خاصه از دکتر «مصطفی راعی هدایت» متخصص مغز و اعصاب و جراح ستون فقرات که مرا به تنظیمات کارخانه برگرداند...!
یا حق»
سعید بیابانکی متولد چهارم مهر ۱۳۴۷ در خمینیشهر(سده سابق) در حوالی اصفهان است. اولین کتاب شعر او با نام «ردپایی بر برف» در سال ۱۳۶۹ توسط حوزه هنری منتشر شد ولی او با انتشار کتاب «نیمی از خورشید» که در سال ۱۳۷۶ منتشر شد، شهرت یافت. بیابانکی که تحصیلات خود را در سال ۱۳۷۲ در رشته کامپیوتر در دانشگاه اصفهان به پایان رساند، در کارنامه خود فعالیتهایی چون مدیر روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان، دبیر هنری سیزدهمین جشنواره شعر و داستان جوان سوره، عضو شورای عالی شعر صداوسیما، عضو شورای علمی جشنواره شعر فجر و نیز عضو شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را داراست.
همچنین برخی از آثار او توسط خوانندگانی مثل: علیرضا افتخاری، حسامالدین سراج، حجت اشرفزاده، مجید اخشابی و حمید غلامعلی اجرا شدهاست. از مجموعه شعرهای این شاعر هم میتوان به «نه ترنجی، نه اناری»، «نامههای کوفی»، «یلدا»، «هی شعر تر انگیزد»، «سکته ملیح»، «چقدر پنجره»، «لبخندهای مستند» و... اشاره کرد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.