ورود دوباره مخالفان برجام به میدان

اما هنوز موارد اختلافی مهمی باقی مانده است که حل و فصل آن‌ها نیازمند بحث و بررسی بیشتر و اتخاذ تصمیمات سیاسی است.

با این حال برخی طرف‌های مذاکرات در ابراز خوشبینی محتاط‌تر هستند و حتی در مواردی سخنان آن‌ها لحن هشدار آمیز به خود می‌گیرد؛ بالأخص در اظهارات مقامات آمریکایی که خوش‌بینی اندک و هشدارها فراوان است.

«نه» قاطعانه مردم آمریکا به جنگ با ایران

شاهین‌های جنگ‌طلب وارد شدند

بر اساس گزارش قرن نو، با افزایش امید نسبت به حصول توافق، مخالفان برجام در حال ورود دوباره به میدان هستند و شاهین‌های واشنگتن، هیاهوی جنگ‌طلبانه خود را شدت بخشیده‌اند. تنها چند هفته پس از آغاز سال جدید جدید میلادی، شاهین‌های جنگ‌طلب دوباره از ارتش ایالات متحده می خواهند تا برنامه هایی را برای حمله همه جانبه به زیرساخت های هسته ای ایران آماده کند.

مارک دوبوویتز، مدیرعامل بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها (لابی ضد ایران) و متیو کرونیگ از شورای آتلانتیک (از مدافعان قدیمی جنگ پیشگیرانه با ایران) در مقاله ای در وال استریت ژورنال استدلال کردند که «خط قرمز برای اقدام نظامی زمانی فرا خواهد رسید که جدول زمانی برنامه هسته‌ای ایران تا رسیدن به یک سلاح هسته‌ای [ادعایی] به سرعت در حال کاهش به میزان کمتر از زمان واکنش پنتاگون باشد»، که آن‌ها ادعا می‌کنند «می‌تواند در اوایل امسال اتفاق بیفتد».

لفاظی‌های جنگ‌طلبانه در بحبوحه مذاکرات

علی احمدی، کارشناس سیاست‌خارجی آمریکا در قبال ایران و خاورمیانه، و عضو پژوهشی غیرمقیم در مؤسسه Vocal Europe (اندیشکده مستقر در بروکسل که در حوزه‌های سیاست خارجی و امنیت اتحادیه اروپا و دموکراسی کار می‌کند) در مطلبی برای وبسایت این موسسه نوشت: با ادامه مذاکرات در وین، علی‌رغم پیشرفت‌ها، نارضایتی هیئت‌های غربی از مواضع ایران و لفاظی در مورد جنگ و حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران ادامه دارد. در حالی که ایالات متحده می گوید که با حسن نیت در حال مذاکره است و به دنبال احیای توافق هسته ای است، صحبت از جنگ با ایران به بخشی از تقریباً هر سخنرانی، بیانیه یا کنفرانس مطبوعاتی دولت ایالات متحده در مورد موضوع مذاکرات تبدیل شده است. نیازی به گفتن نیست که این لفاظی ها تنها محیط خصمانه و بدبینانه‌ای را که در حال حاضر در آن مذاکرات جریان دارد، به طور قابل توجهی بدتر می کند.

بحران اوکرانی / مذاکرات

ایران به‌خاطر تهدیدات امتیاز نمی‌دهد

بدیهی است یکی از دلایل این لفاظی، عنصر جنگ روانی علیه ایران است. برخی از محققان تحریم استدلال کرده‌اند که در مواردی که تحریم‌ها مؤثر هستند، اغلب به این دلیل است که آنها پوششی برای اقدام نظامی هستند. با این حال، بعید به نظر می رسد که مقامات ایرانی نسبت به چنین تهدیدهایی امتیاز بدهند. از منظر ایران، تهدیدات جنگ به عنصر ثابتی از رویکرد ایالات متحده در قبال ایران تبدیل شده است و امتیاز دادن در قبال این تهدید‌ تنها سودمندی درک شده آن را افزایش می دهد. علاوه بر این، محتمل ترین احتمال جنگ، حمله اسرائیل است که از حمایت آمریکا برخوردار باشد. با توجه به مخالفت قطعی اسرائیل با هر توافقی، نمی توان گفت که آیا توافق با آمریکا در وین این تهدید را خنثی می کند یا خیر.

اعتماد به نفس کاذب و اشتباه محاسباتی

فخرفروشی که مقامات آمریکایی با آن تصور حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را «بسیار قابل دستیابی» می‌دانند و آن را با بمباران تأسیسات هسته‌ای عراق یا سوریه مقایسه می‌کنند نشان می‌دهد که بسیاری بر این باورند که انجام این کار آسان است؛ اینکه ارتش آمریکا برنامه هسته ای ایران را با حملات یک شبه به طور قطعی نابود خواهد کرد و واشنگتن به موقع برای شادی میهن پرستانه از خواب بیدار خواهد شد. اما دلیلی وجود دارد که حتی دولت های بوش و ترامپ هرگز چنین جنگی را انجام ندادند.

زمانی که گزارش شد که دولت بوش در حال بررسی چنین حملاتی علیه ایران است، ژنرال بازنشسته ارتش ایالات متحده آنتونی زینی به سی‌ان‌ان گفت: «هر گونه طرح نظامی علیه ایران بسیار دشوار خواهد بود. ما نباید خودمان را گول بزنیم که فکر کنیم این فقط یک حمله خواهد بود و سپس تمام می شود. ایرانی ها تلافی خواهند کرد. و آنها در منطقه‌ای که آسیب‌پذیری‌های زیادی وجود دارد، از مواضع نیروهای ما گرفته تا نفت و گاز در منطقه که می‌توان جریان صادرات آن‌ها را قطع کرد، امکانات زیادی دارند.»

زمانی که دولت اوباما در روزهای اولیه خود در حال بررسی اقدام نظامی بود، کارآمدی چنین گزینه هایی توسط رهبران نظامی از جمله رابرت گیتس، وزیر دفاع، زیر سوال رفت. زمانی که ترامپ در حال بررسی حمله به ایران بر سر یک پهپاد سرنگون شده بود، با واکنش قابل توجهی از سوی ژنرال مارک مایلی، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، بلندپایه‌ترین مقام نظامی آمریکا مواجه شد. نگرانی برنامه ریزان نظامی ایالات متحده از مدت ها قبل، هم قابلیت نظامی چنین حمله ای و هم عواقب تلافی جویانه ایران است. ژنرال کنت مک کنزی، رئیس ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده مسئول عملیات نظامی در خاورمیانه و جنوب آسیا، به تازگی گفته است «ایران ظرفیت بالایی برای انتقام‌جویی دارد. ظرفیت استراتژیک ایران اکنون بسیار زیاد است. آنها با هم تطابق دارند... در تئاتر - توانایی غلبه کردن».

ژنرال نیروی هوایی ایالات متحده توماس مک اینرنی در سال 2006 اظهار داشت که تلاش ایالات متحده برای نابودی برنامه هسته ای ایران به حدود 700 هواپیما، 500 موشک کروز و مجموعه وسیعی از مهمات پیشرفته در مرحله 36 تا 48 ساعت ابتدایی جنگ نیاز دارد. ارزیابی آنتونی کوردزمن از CSIS در سال 2012 می‌گوید که حملات علیه تأسیسات هسته‌ای مستلزم آن است که مجموعه وسیعی از هواپیماها، کشتی‌ها و موشک‌ها روزها را صرف خنثی کردن پدافند هوایی ایران کنند. نیازی به گفتن نیست که اسرائیل در چنین ارزیابی هایی بسیار بدتر عمل می کند.

و البته این ارزیابی‌ها پیش از پیشرفت‌های قابل‌توجه در ظرفیت‌های دفاع هوایی و موشکی ایران است. تهران همچنین هرگونه تهاجم را با تلافی‌جویی علیه نیروهای آمریکایی و متحدانش پاسخ خواهد داد که احتمالاً به یک جنگ منطقه‌ای گسترده‌تر سرایت می‌کند. کالین کال که اکنون معاون وزیر دفاع در امور سیاسی است، در سال 2019 نوشت که این ممکن است به شوک در اقتصاد جهانی و یک "چرخه قتل عام" در منطقه منجر شود.

جنگ ایران و آمریکا

بر اساس یک پنل روبان آبی که توسط مرکز ویلسون برگزار شده بود، حملات ایالات متحده حتی اگر "تا حد کمال" انجام شود، تنها حداکثر تا 4 سال برنامه هسته ای را به عقب می اندازد. برنامه ریزان آمریکایی می دانند که چنین حملاتی در نهایت ایران را متقاعد می کند که به یک بازدارنده هسته ای نیاز دارد و هرگونه امید به دیپلماسی را از بین می برد. مایکل هیدن، مدیر سیا در دولت بوش، گفت:«اجماع بر این بود که [حمله به ایران] تضمین کننده چیزی است که ما در تلاش برای جلوگیری از آن هستیم».

پس چرا این تهدید همچنان یکی از ویژگی های اصلی گفتمان ایالات متحده در مورد موضوع ایران است؟ البته، نمی توان رد کرد که نهادهای سیاست خارجی ایالات متحده، از جمله کارشناسان و حتی غیرنظامیان در دولت، تمایلی به توجه جدی به این هشدارهای برنامه ریزان نظامی ندارند. انجام این کار احتمالاً به معنای ارزیابی مجدد خواسته‌ها و جاه‌طلبی‌ها در میز مذاکره است.

تصور این ممکن است دشوار باشد اما بدون سابقه نیست. در سال 2003، ژنرال ارتش ایالات متحده اریک شینسکی در مقابل کنگره شهادت داد که تهاجم به عراق تقریباً به دو برابر تعداد نیروهایی نیاز دارد که ایالات متحده قصد استقرار آن را داشت. او بعداً از سمت خود برکنار شد و ایالات متحده با نیروی کوچکی حمله کرد و انتظار پیروزی آسان و تاریخی را داشت، که دونالد رامسفلد، وزیر دفاع، پیش‌بینی می‌کرد که «شش روز، شش هفته، من شک دارم شش ماه» طول بکشد.

تبدیل تهدیدات نظامی به تحریم

در طول تحریم‌های آمریکا در دهه 2000، آمریکا با مقاومت حتی متحدان اصلی اروپا در برابر اعمال تحریم‌های گسترده‌تر علیه ایران مواجه شد. به گفته ریچارد نفیو، معمار ارشد تحریم‌های دولت اوباما، کاخ سفید یک «استدلال ساده، اما قدرتمند» را اتخاذ کرد تا متحدانش را به سمت تحریم‌های بیشتر سوق دهد. پیام این بود که «عدم حل و فصل دیپلماتیک مسئله هسته‌ای ایران، شانس جنگ دیگری را در خاورمیانه افزایش می‌دهد» و «او آماده استفاده از نیروی نظامی برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای است». تهدیدها مبنی بر اینکه اسرائیل به ایران حمله خواهد کرد، به ویژه با این فرض که ایالات متحده از طرف اسرائیل به چنین کارزاری بپیوندد، نیز عامل انگیزه دهنده بود.

1qVeaC1WR7Ht

تارجا کرونبرگ، که بین سال‌های 2011 تا 2014 ریاست هیئت پارلمان اروپا در رابطه با ایران را بر عهده داشت، استدلال می‌کند که قصد آشکار اروپایی‌ها در دوره 2010 تا 2013 از تصویب تحریم نفتی از سوی آنها، اجتناب از رویارویی نظامی ایران و آمریکا بود. "پذیرش فشار آمریکا برای تحریم های بیشتر، راهی برای جلوگیری از حمله نظامی اسرائیل به تاسیسات ایران" بود. لوران فابیوس که از سال 2012 تا 2016 به عنوان وزیر امور خارجه فرانسه فعالیت می کرد، گفت که «محتوای ملاحظات اروپا در مورد تحریم های جدید طی چند ماه تغییر کرد، زیرا هدف دوباره بر جلوگیری از حمله اسرائیل به جای حل اساسی مشکل ظرفیت هسته ای ایران متمرکز شد».

ترس از مداخله نظامی بار دیگر سوالی را مطرح می‌کند که از زمان آغاز بحران در سال 2002 اغلب پرسیده می شود: «آیا ما همه تلاش خود را برای یافتن راه حل دیپلماتیک برای این بحران انجام داده ایم؟»

بسیاری از محققان به نقش محوری تهدیدات نظامی در تشویق تحریم های اروپا اشاره کرده اند. به گفته محققین نصیری تبریزی و هاناو سانتینی، «بر اساس محاسبات استراتژیک اروپا، دورنمای درگیری نظامی -چه توسط اسرائیل به تنهایی و چه همراه با واشنگتن- آغاز شده است، و این احتمالاً تحلیل هزینه-فایده کشورهای عضوی را که تمایلی به انجام آن ندارند، تغییر داده است. بنابراین تحریم های پرهزینه را تایید می‌کنیم.»

تهدیدها، موضع ایران را نرم‌تر نکرد

می توان تصور کرد که این تهدیدها بر ایران و موضع آن در میز مذاکره در وین مؤثر بوده است؛ اگر پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، موضع مذاکراتی تهران سخت تر نمی‌شد. و البته جدی ترین نگرانی در مورد احتمال وقوع چنین جنگی این است که اتفاق بیفتد. بسیاری از جنگ‌های تاریخ محصول اشتباه محاسباتی یا عدم توجه به واقعیت‌های نظامی است. اما به نظر می رسد که تهدید دائمی جنگ جدید در خاورمیانه اساساً ناشی از ارزش آن به عنوان یک ابزار اثبات شده اجباری نسبت به سایر کشورها، به ویژه کشورهای اتحادیه اروپا است، که واشنگتن معتقد است همکاری آنها برای فشار علیه ایران حیاتی است.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.