ماجرای اخطار سردار سلیمانی به آمریکایی‌ها در سوریه

بلافاصله دستور شلیک از طرف قرارگاه صادر شد و یک موشک به قلب مواضع آمریکایی‌‌­ها فرود آمد. گرچه این موشک منفجر نشد، اما همین زهر چشم کافی بود تا وحشت، اردوی آمریکایی­‌‌ها را بگیرد و آن­‌ها پیام ترک مخاصمه بدهند.

سید­اکبر طباطبایی از مستشاران نظامی ایران در سوریه درباره نبرد اراده‌ها در کتاب «سیمای سلیمانی» این چنین روایت کرده است: پیشروی نیروهای مقاومت از محورهایی که تعیین کرده بودیم، شروع شد. نیروها در حرکتی برق­‌آسا، بعد از پشت سر گذاشتن «مطار سین»، به «سبع بیار» در عمق ۳۰ کیلومتری رسیدند. آن روز، ۱۵ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۶ بود. بعد، ۴۰ کیلومتر دیگر پیش رفتند و بعد از ظهر روز شانزدهم اردیبهشت، خود را به سه ­راهی ظاظا رساندند.

عملیات چنان با شتاب پیش رفت که در دو گام اولیه که ۴۸ ساعت طول کشید، یکی از یگان‌­های ما یعنی لشکر حضرت عباس (ع)، ۷۰ کیلومتر پیشروی کرد و در منطقه حساس ظاظا مستقر شد. می­‌دانستیم تا رسیدن به مرز، ۵۰ کیلومتر دیگر باقی مانده است. از این موضوع هم اطلاع داشتیم که تا ۲۰ کیلومتر مانده به مرز، آمریکایی­‌ها مستقر هستند و ممکن است برای یگان­‌های ما مشکلاتی ایجاد کنند.

به حیدریون دستور دادیم عملیات را به طرف مرز «کید» ادامه بدهند. بعد از ابلاغ این دستور، فرمانده حیدریون، صبح روز ۲۸ اردیبهشت ماه، یگانش را حرکت داد؛ اما قبل از آن­که یگانش به کید برسد، هواپیماهای آمریکایی تهدید به بمبارانش کردند. جنگنده­‌‌های آمریکایی با شلیک چند موشک فسفری در اطراف محل تجمع نیروهای حیدریون، به آن­‌‌ها اخطار دادند که اگر همین­ طور به راه­شان ادامه دهند، حتماً بمباران خواهند شد.

فرمانده حیدریون وقتی متوجه این اخطار شد، با تغییر در مسیر حرکت نیروها و دور زدن منطقه به سمت مرز «تنف»، راهش را ادامه داد و ساعت ۱۲ ظهر، نیروهایش را به ۱۰ ­کیلومتری تنف رساند. آمریکایی‌­ها نگران شدند. از قرارگاه، تحولات میدانی صحنه را رصد می‌کردیم که ناگاه افسر رابط روس، پیام فرماندهی آمریکا را برای ما خواند: «نیروهای ما در تنف مستقر هستند و تا شعاع ۵۵کیلومتری این شهر، منطقه­ ممنوعه اعلام می‌­شود و با هر تحرک و اقدامی در این محدوده مقابله خواهد شد. شما وارد منطقه شده‌­اید و باید سریعاً از آن­ خارج شوید؛ وگرنه هدف جنگنده‌­های ما قرار خواهید گرفت».

با این حال به فرمانده حیدریون گفتم به هشدار آمریکایی­‌ها توجه نکند و نیرو­ها را تا سه­‌ راه کید پیش ببرد. در همین گیرودار، جنگنده‌­های آمریکایی، یک بولدوزر ما را زدند و به آتش کشیدند. این بولدوزر داشت برایمان خاکریز می‌زد. لودری را هم که برای مهار همان آتش رفته بود، زدند. یک دستگاه تانک و یک دستگاه بیل مکانیکی ما را هم که روی کمرشکن بود، هدف قرار دادند و به آتش کشیدند. در آن لحظه­ حساس، حاج­ قاسم تصمیم نهایی را گرفت و گفت: به اخطار آمریکایی­‌ها توجه نکنید و بروید جلو!

افسر رابط روس‌­ها، در اتاق وضعیت، پیام دیگری را از طرف آمریکایی‌­ها قرائت کرد: «به منطقه­ تحت کنترل آمریکایی­‌ها نزدیک نشوید؛ وگرنه مورد حمله­ جنگنده­‌های ما قرار خواهید گرفت».

در این لحظه، فرمانده میدان، با اعلام پیامی کوتاه و غیرمنتظره به نماینده روس، از او خواست این پیام را به اطلاع آمریکایی­‌ها برساند: «اگر آمریکایی­‌ها به این وضعیت ادامه بدهند، ما تنف را گلوله‌­باران خواهیم کرد».

این پیام در حالی به آمریکایی­‌ها ابلاغ شد که نیروهای آمریکایی خارج از مدار، با برافراشتن پرچم آمریکا داشتند خاکریز می‌زدند. اخطار بعدی هم با این منظور به آن­‌ها داده شد: «پهباد شاهد در آسمان منطقه، مجهز به موشک و آماده­ی شلیک است».

بلافاصله دستور شلیک از طرف قرارگاه صادر شد و یک موشک به قلب مواضع آمریکایی‌‌­ها فرود آمد. گرچه این موشک منفجر نشد، همین زهر چشم کافی بود تا وحشت، اردوی آمریکایی­‌‌ها را بگیرد و آن­‌ها پیام ترک مخاصمه بدهند. بعد هم به داخل مدار ۵۵ درجه­ تنف برگردند.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.