چه عواملی در کشتار شیعیان افغانستان نقش دارند؟
حملات اخیر تروریستی در ولایت قندهار و قندوز افغانستان که صدها شهید و زخمی برجای گذشت، نگرانیهای زیادی را در افکار عمومی ایجاد کرده و این پرسشها را بر می انگیزد که چه عوامل و انگیزههایی در راهاندازی چنین موج کشتار و خون دخیل است؟ و پیامدهای آن چه خواهد بود؟
بر همین اساس ذکریا مشکور کابلی، آگآه مسایل سیاسی افغانستانی به این موضوعات به شرح زیر پرداخته است.
چه عواملی در کشتار شیعیان افغانستان دخیلاند؟
اولین عاملی که موجب شده ما چنین مصیبتها و نسلکشیهایی را در افغانستان شاهد باشیم، بنیادهای فکر تکفیری در کشور ماست که در ساخت گروههای تکفیری موجود نقش داشته و اکنون به حاکمیت رسیدهاند. عامل دیگر، ماموریت تعریفشدهای است که سرویسهای اطلاعاتی خارجی به این تروریستهای مزدور جهت شعلهور ساختن جنگهای فرقهای بین مسلمانان در غرب آسیا سپردهاند که نمونههای آن را در عراق و سوریه هم دیدیم. سومین عامل، بحث تاریخی است؛ چرا که این نسلکشیها و هم کوچهای اجباری شیعیان سابقهی طولانی دارد. کسانی امروز ما را میکُشند و مردم ما را کوچ میدهند که در گذشته در زمان عبدالرحمن خان هم مرتکب چنین کارهایی شدند. عامل دیگری که موجب چنین مصیبتها میشود ضعف ساختارهای دفاعی در حراست از جان و مال و ناموس شیعه است که نه دولتهای گذشته توان تامین امنیت آنها را داشته و نه هم خود شیعیان این توانمندی را داشتهاند. عامل پنجم، مسئله «بیهزینه بودن» قتل عام شیعیان در افغانستان است. اگر در طول ۲۵ سال هزینهای بر تروریستها از این جهت تحمیل میشد بدون شک آنها دیگر توان هدف قرار دادن شیعیان را از دست میدادند و یا هم ضعیف میشدند. چنانچه دیدیم که وقتی تروریستها و اتاقهای حمایتی شان در سوریه و عراق متوجه شدند که با هدف قرار دادن شیعیان، هزینههای سنگینی برای خود شان تحمیل می شود، مسیر شان را عوض کردند.
بنابراین، تا زمانی که مردم افغانستان در مقابل این حملات و کشتار تروریستها و تکفیریها، هزینههای سنگینی بر آنها در داخل و خارج وارد نسازند، متاسفانه این داستان همچنان ادامه خواهد یافت.
گروه داعش مسئولیت حملات تروریستی اخیر را به عهده گرفت، آیا چنین حملات تروریستی واقعا کار داعش است، چون گفتههایی وجود دارد که طالبان و دیگر گروهها را در سازماندهی و اجرای این حملات بالای مراکز شیعی دخیل میدانند؟
همیشه به دنبال این عملیاتها رویکرد افکار عمومی و تحلیلگران متفاوت بوده است، چه در زمان کرزی و چه در زمان اشرف غنی یک دیدگاه وجود داشت مبنی بر این که آمریکاییها بهخاطر ایجاد جنگ فرقهای پشت سر این حملات تروریستی قرار دارند. برخی هم میگفتند که حلقاتی در داخل حکومت با راهاندازی چنین حملاتی تلاش دارند شیعیان را تضعیف کنند. از جانب دیگر، اعلامیههایی هم از سوی گروههای تروریستی نشر میشد که در آن این گروهها مسئولیت حملات را به دوش میگرفتند و یا مسئولیت آن را متوجه گروه دیگری میکردند.
داعش چقدر در افغانستان وجود واقعی دارد و تمرکز آنها بیشتر در کدام مناطق است؟
داعش در افغانستان «واقعی» است و در پشت این حملات وجود دارد. بنده این را قبلا نیز گفته بودم. این طالبان بودند که بهخاطر فریب دیگران خطر داعش را کمرنگ و کماهمیت جلوه دادند. این دوستان ما در ایران بودند که خطر داعش را کماهمیت جلوه دادند. بنده به صراحت میگویم، از ننگرهار تا کابل تا دره ورسج و عملیاتی در قندهار و همچنین عملیاتهایی تروریستی دیگر در ننگرهار و میدان هوایی کابل و نیز آخرین عملیات داعشیها در قندهار، نشان میدهد که در مرکز سنتی اقتدار طالبان، داعش با قدرت وجود دارد. بیش از ۳۵۰۰ داعشی همیناکنون در دره استراتژیک ورسج حضور دارد. بیش از ۲۰۰۰ داعشی در کابل وجود دارد. سیر حرکت داعشیها از عراق و سوریه بهسوی افغانستان تسریع شده است، چنانچه حتی ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه هم به تازهگی اعتراف کرد که ۲۰۰۰ داعشی را در مرزهای قدیمی روسیه جابجا شدهاند.
براساس مستندات میدانی، به صراحت میتوان گفت که ۳۵ درصد از بدنه تشکیلات شبکه حقانی را از اول تا امروز نیروهای داعش تشکیل میدهد. در آینده پیشبینی میشود که بیش از ۵۰ درصد از ساختار شبکه حقانی را داعشیها تشکیل خواهند داد. درکل میتوان گفت که بین داعش، طالبان، آمریکاییها و دولت پیشین اشرف غنی و نیز نهادهای امنیتی حکومتهای گذشته افغانستان در این ۲۰ سال اخیر، یک ارتباط و هماهنگی تنگاتنگ وجود داشته است، برای همین بود که این آدرسها همیشه حتی از زمان و مکان حملات انتحاری و تروریستی از قبل آگاه بودند و در مواردی به دیگران هم گوشزد میکردند که مثلا به فلان منطقه نزدیک نشوند، چون احتمال وقوع حمله تروریستی در آنجا میرفت. بنابراین، میتوان گفت که بین آمریکاییها، دولت اشرف غنی و کرزی و نیز داعش و طالبان تا امروز یک توافق نوشتهشده و یا نانوشته برای کشتن شیعیان و نابودی مراکز دینی و فرهنگی آنها وجود داشته است.
طالبان قبلا اعلام کرده بودند که امنیت همه شهروندان کشور را تامین میکند؛ حال چگونه است که نمیتوانند امنیت مراکز این بخش مردم افغانستان (شیعیان) را تامین کنند؟
طالبان با چیزی که آشنایی ندارند مفهوم «امنیت» و «دولتداری» است. زامبیهای طالب بجز خونآشامی رسالت دیگری ندارند. از یک نگاه، بازگشت طالبان برای ناامن ساختن غرب آسیا است؛ معنای دیگر آن، گرفتن انتقام شکستهای سوریه و عراق است. هدف دیگر بازگشت طالبان، گسترش ناامنی در ۹۰۰ کیلومتر مرز شرقی ایران و در هزاران کیلومتر مرزهای جغرافیای سنتی روسیه، تاجیکستان، اوزبیکستان و ترکمنستان است.
طالبان در قندوز به نمازگزاران اجازه تامین امنیت را نداده و مسئولیت امنیتی مسجد شیعیان آن شهر را خود به عهده گرفته بودند، اما دیده شد که تروریستها وارد مسجد شدند و دست به کشتار مردم بیگناه زدند. به نظر شما مشکل در کجا بود؟
اگر وارد جزئیات شویم، حمله تروریستی بر مسجد شیعیان در قندوز از نظر ساختار امنیتی با حمله بالای مسجد فاطمیه قندهار فرق میکند، به این معنا که امنیت مسجد شیعیان در قندوز به حال خود رها شده بود و طالبان نتوانسته بودند امنیت نمازگزاران را تامین کند، اما در قندهار نظر به ادعای قوماندان/فرمانده امنیه طالبان آن شهر، مسئولیت امنیت به خود مردم شیعه و مسئولان مسجد فاطمیه سپرده شده بود.
برای جلوگیری از وقوع چنین رویدادها چه باید کرد؟
من معتقدم که در تامین امنیت مراکز شیعی، باید «مقاومت خودی» ایجاد شود و مسئولیت به عهده نهادهای مردمی و محلی سپرده شود، چنانچه در حکومت قبلی هم امنیت مراکز شیعی پس از آن افزایش موج حملات تروریستی بر تجمعات شیعیان، بهگونه محلی و مردمی تامین میشد. اینکه اینبار طالبان با چنین طرحی موافقت خواهند کرد یا نه، هنوز دقیق معلوم نیست، ولی نظر به آنچه که طالبان مدعیاند در قندهار مسئولیت تامین امنیت مسجد امامبارگاه فاطمیه را به مردم واگذار کرده بودند، امیدواریم بحث «مقاومت خودی» را این گروه به رسمیت بشناسند و تسلیحاتی را که از شیعیان پس گرفته بودند دوباره به آنها بدهند تا مردم خود امنیت مراکز شان را تامین کنند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.