سرنوشت جبهه مقاومت پس از سردار سلیمانی
سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی، پس از سالها مجاهدت در نهایت به آرزوی دیرینه خود، شهادت نائل آمد اما داغی بزرگ بر دل میلیونها ایرانی و دوستداران جبهه مقاومت در عرصه بینالمللی برجای گذاشت.
همانگونه که شهید بهشتی با شهادتش، انقلاب را بیمه کرد، شهید قاسم سلیمانی نیز با خونش، جبهه مقاومت را بیمه کرد. بههرحال آنچه تحت عنوان محور مقاومت یا جبهه مقاومت در توصیف تعدادی از کشورها و گروهها در منطقه غرب آسیا به کار گرفته میشود، بخش عمده موفقیت و شکلگیری آن ماحصل تلاشهای سردار سلیمانی در قوامبخشی به مقاومت بود.
یکی از مهمترین سؤالاتی که در حال حاضر در ذهن تحلیلگران در جریان است، وضعیت جبهه مقاومت پس از شهادت فرمانده سابق سپاه قدس ایران است. پاسخ به این سؤال کلیدی را باید در تاریخ جبهه مقاومت از بدو تولد تا بلوغش جستوجو کرد. اگر مبدأ تولد جبهه مقاومت را انقلاب اسلامی ایران قرار دهیم، در طول چهار دهه اخیر، بسیاری از تحولات و رویدادها باعث قوامبخشی و انسجام این جبهه شده است. جنگهای داخلی، تهاجمات بینالمللی، ترورها و توطئههای داخلی نهتنها کشورها و گروههای عضو محور مقاومت را تضعیف نکرد بلکه باعث گسترش و اهمیت این محور و گفتمان آن در منطقه و جهان شد.
در حال حاضر جبهه مقاومت، یک بازیگر فعال و تأثیرگذار در کشورهای مبدأ و سراسر منطقه است. هرگونه تغییر و تحولی بنیادی در منطقه بدون در نظر گرفتن این جبهه، امکان شکلگیری یا ادامه ندارد.
ترور سردار سلیمانی توسط ارتش ایالاتمتحده آمریکا، گویای همین واقعیت است که نقش محور مقاومت در معادلات منطقه به طرز فوقالعادهای افزایشیافته بود و دولت آمریکا برای تضعیف و عقبگرد چنین شرایطی، برنامه ترور فرمانده سپاه قدس ایران را در دستور کار قرار داد. تغییر معادلات و موازنه منطقهای قدرت از جمله اهداف ترور بوده که با در نظر گرفتن تحولات گذشته، چنین روندی بسیار بعید به نظر میرسد. بررسی تاریخ گروههای مقاومت در لبنان، عراق، فلسطین و یمن خلاف این فرضیه را به اثبات میرساند.
برخی از فرماندهان و رهبران گروههای مقاومت در چند دهه اخیر توسط عوامل داخلی یا توطئه خارجی ترور شدند ولی روند تحولات بهگونهای پیش رفت که نهتنها آسیبی به جبهه مقاومت وارد نشد بلکه آن را گسترش داد و به یک بازیگر بزرگ و مهم منطقهای و فرامنطقهای تبدیل کرد. از اینرو، شهادت سردار سلیمانی نهتنها خللی در این مسیر ایجاد نخواهد کرد بلکه بهمانند خونی تازه در رگهای جبهه مقاومت عمل خواهد کرد و باید شاهد تحولات بنیادین در آینده بود.
همچنین یکی از مهمترین مؤلفههایی که به قوام و ادامه حیات جبهه مقاومت کمک کرده، تفاوت ماهوی آن با سایر الگوها و روندهای قدرت و اقتدار در حوزه بینالملل است. این مؤلفه مهم نیز گفتمان مقاومت انقلابی در غرب آسیاست. از اینرو مقاومت قائم به یک فرد یا رهبر نیست بلکه افراد، گروهها و کشورها زیر سایه گفتمان مقاومت قرار میگیرند و به عضوی یا بخشی از آن در روند تحولات کنونی و آینده تبدیل میشوند.
در کنار این و با نگاه واقعگرایانه، وجود محور مقاومت نوع بازدارندگی در منطقه غرب آسیا به نفع کشورها و گروههای تحت لوای آن ایجاد کرده است. هزینه مقابله با عناصر محور مقاومت بسیار بالا رفته و موارد متعددی در این زمینه میتوان مثال زد، از جمله میتوان به عدم تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به لبنان بعد از جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ اشاره کرد. انصارالله یمن با تجاوز ائتلاف عربی به رهبری عربستان از سال ۹۴ شمسی نهتنها تضعیف نشد بلکه به بازیگر اصلی تحولات کشور یمن تبدیل شده است. باتلاقی که در یمن برای عربستان شکلگرفته، نیازمند هزینههای بسیار از لحاظ مالی، نظامی و حیثیتی برای خروج از آن است. در جنگ داخلی سوریه، علیرغم اتحاد بزرگ بینالمللی برای سرنگونی بشار اسد رئیسجمهوری این کشور، شکست گروههای تروریستی و اعتراف جهانی به بقای اسد را شاهد هستیم. همین مورد در عراق نیز ساری و جاری است.
شکست گروههای تروریستی تکفیری، از جمله دستاوردهای مهم محور مقاومت در چند سال اخیر بوده که علاوه برافزایش امنیت کشورها، دامنه نفوذ و تأثیرگذاری محور مقاومت را نیز افزایش داده است.
این موضوع به آن معنا نیست که تحولات بدون تنش ادامه خواهد یافت بلکه در صحنه بزرگ قدرت، اقدامات کشورهای غربی برای تروریستی اعلام کردن گروههای مقاومت، نقطهزنیها، توطئههای بینالمللی، تحریم و فشار اقتصادی و ... بهصورت گستردهای در جریان است.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.