رسیدگی به این پرونده از سال ۹۴ با گزارش نزاع در روستای پلایین از توابع بخش آفتاب شهرستان تهران آغاز شد. بلافاصله مأموران به محل حادثه اعزام شدند و پس از تحقیقات اولیه مشخص شد که درگیری میان دو جوان به نام‌های اکبر و دوست قدیمی‌اش ناصر رخ داده است. اکبر که در این ماجرا به شدت مجروح شده بود، به بیمارستان منتقل شد اما  به علت خونریزی شدید جانش را از دست داد.

در ادامه مأموران به سراغ مادر مقتول رفتند که از شاهدان درگیری بود. او به مأموران گفت: دو ساعت پیش ناصر که از دوستان قدیمی پسرم بود به در خانه‌مان آمد و با عربده‌کشی پسرم را از خانه بیرون کشید و بعد با او درگیر شد و با شمشیری که همراهش بود، پسرم را کشت. 

چند روز بعد  ناصر که متواری شده بود، با تلاش مأموران دستگیر شد و در همان ابتدا اتهام قتل  را پذیرفت و گفت: قصدم کشتن اکبر نبود. من و اکبر سال‌هاست که باهم دوست بودیم اما چند وقتی بود که باهم اختلاف پیدا کرده بودیم. 

آن شب من مشروب خورده بودم و حالت طبیعی نداشتم. وقتی یاد اختلافم با اکبر افتادم نتوانستم خودم را کنترل کنم و با چند نفر از دوستانم به سراغش رفتم و باهم درگیر شدیم. در ابتدا او به من حمله کرد و من هم یک ضربه با شمشیر به او زدم. شمشیر خیلی کند بود بریدگی ایجاد نکرد. دوستانم هم چوب داشتند. با این حال در درگیری شرکت نکردند. ضربه‌ای که من به کتف مقتول زدم، برنده نبود اما چند روز بعد فهمیدم که او فوت کرده است. 

کیفرخواست علیه همه متهمان صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه رسیدگی کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. سپس مادر مقتول به عنوان ولی دم در جایگاه قرار گرفت و گفت: پسر من تازه داماد بود. من از خون او نمی‌گذرم و باید متهم قصاص شود. 

در ادامه وکیل مدافع متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: موکل من به قصد قتل وارد درگیری نشده است. ضربه‌ای که او وارد کرده ارادی و کشنده نبوده است. با این حال از اولیای دم درخواست برائت موکلم را دارم.سپس سه شرکت کننده در دعوا که با قرار وثیقه آزاد بودند یک به یک از خودشان دفاع کردند. 

یکی از آنها گفت: من از محل کارم که میدان تره‌بار بود به خانه برگشتم و متوجه درگیری دوستانم شدم. من با ناصر رفاقت زیادی دارم و از او خواستم تا وارد دعوا نشود اما او گوش نکرد  و فقط به من گفت که اگر دست خالی بیایم، ممکن است کشته شوم. به همین خاطر به داخل خانه رفتم و شمشیر سامورایی تزئینی را که روی دیوار اتاقم بود برداشتم و با آنها همراه شدم. وقتی وارد دعوا شدیم، ناصر شمشیر را از من گرفت و یک ضربه به کتف مقتول زد. بلافاصله  سوار موتور شدیم و با هم فرار کردیم و صبح روز بعد فهمیدیم اکبر کشته شده است. 

بعد از گفته‌های متهمان، هیأت قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. این در حالی بود که وکیل مدافع متهم درخواست بررسی مجدد پرونده را در دیوان عالی کشور مطرح کرد. او گفت: در این پرونده اصلاً معلوم نیست ضارب موکل من باشد. شمشیر هم تزئینی بوده و به همین خاطر به نظر نمی‌رسد موکل من مرتکب قتل شده باشد.

دیوان عالی کشور بعد از بررسی پرونده اعلام کرد ایراداتی در پرونده وجود دارد که باید برطرف شود به این ترتیب پرونده با نقض حکم قصاص دوباره به دادگاه بازگردانده شد. درحالی که دادگاه در حال برطرف کردن نواقص پرونده بود، خانواده ناصر موفق شدند رضایت مادر مقتول را بگیرند. 

با توجه به رضایت اولیای دم این بار کیفرخواست به لحاظ جنبه عمومی جرم صادر شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 ارسال شد. متهم در جلسه رسیدگی که دیروز برگزار شد، گفت: از کاری که کردم پشیمان هستم. هرچند شمشیر سامورایی تزئینی بود و من فکر می‌کردم برندگی ندارد اما اشتباه کردم. 

در پایان جلسه قضات برای صدور رأی از جنبه عمومی جرم وارد شور شدند.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.