افول حدادعادل /جدال پرویز فتاح با حداد بر سر ریاست جمهوری ۱۴۰۰ بود؟
۲۰ سال پیش وقتی به جای علیرضا رجایی بر روی صندلی پارلمان نشست شهرت امروزش را نداشت و کمتر کسی بود که اسم «غلامعلی حداد عادل» به گوشش خورده باشد، هرچند در همان سال هم برای آنکه نماینده شود راه دشواری را طی کرد و اگر آرای برخی صندوقها باطل اعلام نمی شد نماینده شدنش ۴ سال به تعویق میافتاد اما نهایتا توانست در میان فراکسیون اقلیت مجلس ششم جای خودش را باز کند.
شطرنج سیاست وقتی اسب مراد او را به مجلس هفتم و راس قوه مقننه رساند دوران طلایی حدادعادل هم رقم خورد؛ اما این کام شیرین خیلی دوام نیاورد و بعد از چهارسال در رقابت با علی لاریجانی مجبور شد از این اسب مراد پایین بیاید و از همان دوران میتوان گفت منحنی افول «ادیب اصولگرایان» آغاز شد.
عزم کوچ به خیابان پاستور
از آغاز مجلس هشتم و ورود علی لاریجانی به معادلات پارلمانی، عملا اصولگرایان ترجیح دادند رایشان را به جای حدادعادل به گلدان علی لاریجانی بریزند و به این ترتیب او دیگر مجال سکو نشینی بهارستان را پیدا نکرد برای همین دست به کار شد تا وارد کارزار انتخابات ریاست جمهوری شود و با تغییر مسیر به سمت پاستور دوباره بر آن اسب مراد سوار شود.
اما نه «تقوا و تدبیر» و نه ائتلاف «۲+۱» نتوانست او را به سرمنزل مقصود برساند و از آنجا که قالیباف و ولایتی پا در یک کفش کرده بودند که تا آخرین لحظه در رقابت بمانند چارهای برای حدادعادل نماند تا عطای کاندیداتوری را به لقایش ببخشد و از میدان رقابت کنار بکشد؛ هرچند این اتفاق نتوانست برای او کرسی ریاست را به ارمغان بیاورد اما در همان مقطع حدادعادل به فردی تبدیل شد که منفعت جمع را به منفعت شخصی ترجیح داده است؛ البته این تعریف و تمجیدها باعث نشد تا حدادعادل دلخوریاش را علنی نکند. برای همین مهر سکوت را شکست و ولایتی را عامل شکست این ائتلاف سه نفره معرفی کرد. انتقاداتی که بدون پاسخ نماند و در همان مقطع علیاکبرولایتی در یادداشتی به حدادعادل جواب داد و کنار کشیدنش را هم از انتخابات مصلحت شخصی و نه منفعت جمعی دانست.
سودای لیدری زیر علم اصولگرایی
رفتار حدادعادل در انتخابات سال ۹۲ و تعریف و تمجید اصولگرایان از او موجب شد تا او به این فکر بیفتد که در غیاب اشخاصی مانند آیت الله مهدوی کنی و حبیبالله عسگراولادی پرچم وحدت اصولگرایان را به دست بگیرد و ناکامی انتخابات ۹۲ را در اسفند ۹۴ جبران کند اما اینبار به جای ائتلاف ۲+۱، ائتلاف ۷+۸ یا همان ائتلاف ۱۵ نفره را کلید زد اما باز هم بخت با او یار نبود لیست اصولگرایان که از دل این ائتلاف بیرون آمد هیزمی شد تا آتش اختلاف در اردوگاه اصولگرایان زبانه بکشد و ناکامی انتخابات ۹۲ با تلخی بیشتر در دهمین انتخابات مجلس تکرار شد به طوری که حدادعادل به عنوان سرلیست اصولگرایان نیز از راه یافتن به خانه ملت باز ماند و شکست ۳۰ بر هیچ بر کارنامه اصولگرایان و میدانداری حدادعادل نشست.
البته سودای لیدری با پایان انتخابات مجلس دهم به نقطه آخر نرسید و درجریان انتخابات۹۶سنگ بزرگ ائتلاف ۳۰۰۰ نفره اصولگرایان را برداشت و جمنا را با جمعی از رفقای اصولگرایش به راه انداخت اما ساز و کار «جبهه مردمی نیروهای انقلاب» هم سرانجام خوبی نداشت و کاندیدا اصلی این جبهه یعنی «ابراهیم رئیسی» در برابر «حسن روحانی» با اختلاف ۸ میلیون رای از نشستن بر کرسی ریاست جمهوری بازماند. اتفاقی که سیل انتقادات را متوجه این جبهه و شخص حدادعادل کرد.
پیکان اصولگرایان در سیبل حداد
نیمه دوم سال ۹۷ وقتی هنوز اخبار دقیقی درباره انتخابات مجلس یازدهم نبود ابراهیم رئیسی شورای وحدت اصولگرایان را کلید زد تا بتواند با کنار زدن جمنا و ایجاد یک تشکیلات جدید برای یازدهمین انتخابات برنامهای دقیق بریزد اما حکم رهبر انقلاب برای او برای ریاست قوه قضائیه او را مجبور کرد تا از فعالیت جناحی فاصله بگیرد؛ کنار رفتن رئیسی دوباره ادیب اصولگرایان را ترغیب کرد تا کار نیمهتمام رئیسی را به اتمام برساند و در سایه آن خود را به عنوان لیدر معرفی کند؛ هرچند ریاست او بر شورای وحدت بارها از سوی مهدی چمران تکذیب شد اما در نهایت هر دو طرف بر سر عنوان «ریاست اداره شورای وحدت» توافق کردند. البته از همان زمان اختلافات آقای رئیس با طیف نواصولگرایان به ویژه پایداریها اوج گرفت و انتقادات به شخص حدادعادل علنیشد. انتقاداتی که تندترین آن از سوی مرتضی آقاتهرانی دبیرکل جبهه پایداری مطرح شد و به نوعی حدادعادل را به تلاش برای پدرخواندگی در جریان اصولگرایی متهم کرد. هرچند حدادعادل به این صحبتها واکنش نشان داد و در نامهای به آقاتهرانی انتقادات تندی را درباره رویکرد این جبهه مطرح کرد اما به هر صورت گویا قبح انتقادات علنی به حداد شکسته شد و حمید رسایی نماینده اسبق تهران و از افراد نزدیک به جبهه پایداری در نامهای خطاب به حدادعادل و قالیباف نوشت: «به مردم توضیح دهید چرا برخی کاندیداهای مطرح با سابقه روشن و قابل افتخار که از تمام ویژگیهای مد نظر رهبری را برخوردارند، در لیست پایداری و ائتلاف و حالا در لیست مشترک شما نیستند اما داماد این فرد و لابی مالی آن فرد در لیست قرار دارند؟ مگر رهبر انقلاب معرفی کنندگان لیست را از باندبازی و رفیق بازی منع نکردند؟»
از بنیاد سعدی تا تیرخلاص فتاح
تحرکات حزبی و سیاسی اما تنها حواشی مربوط به ادیب سیاستمدار نبوده است، «جدول شماره ۱۷ بودجه» یکی از همان مواردی بود که نام حدادعادل را زیر عنوان «بنیاد سعدی» مطرح کرد؛ جدولی که لیستی از موسسههای فرهنگی ذیل آن از بودجه سهمی داشتند و البته نظارتی هم برآنها وجود نداشت؛ «چرا باید از بودجه ۶ هزار و ۱۲ میلیارد تومانی بخش فرهنگ کشور، بدون حساب و کتاب رقمهایی به برخی مؤسسات داده شود؛ حدود ۳۰۰ میلیارد تومان از بودجه فرهنگی کشور به بنیادهایی چون بنیاد دعبل خزاعی، بنیاد سعدی، حافظ، مولانا و ۵۰ مؤسسه دیگر از جدول شماده ۱۷ که فقط حامیشان نمایندگان پرقدرت و پرزور و نفوذ هستند،اختصاص میدهید. آیا مجلس مقصر نیست؟ مجلس لایق عِقاب است که بر اساس تحفظ و رودربایستی با این پدیده ناصحیح برخورد نمیکند.» اینها جملاتی بود که تیرماه سال ۹۴ بخشایش اردستانی نماینده اصولگرای مجلس نهم آن را از تریبون مجلس بیان کرد و شاید بتوان آن را از اولین انتقادات صریحی دانست که نسبت به حدادعادل مطرح میشد اما قطعا پایانش نبود.
چند سال بعد از این ماجرا یعنی اوایل آبان ۹۸ ماهروزاده همسر غلامعلی حدادعادل در برابر دوربینهای صدا و سیما گفت: «مدرسه غیرانتفاعی تاسیس کردیم؛ زیرا پسرم سال ششم رشته ریاضی بود می خواست به رشته های علوم انسانی برود، ما دنبال مدرسه ای می گشتیم که نه ازنظر درسی خوب باشد، بلکه از نظر محیطی سالم باشد، اما باورتان نمی شود که در تهران چنین مدرسه ای پیدا نکردیم.» همین چند جمله کفایت میکرد تا سیل جدیدی از انتقادات متوجه حدادعادل و خانواده او شود. هیاهویی که هرچند به مرور زمان رنگ باخت اما فراموش نشد تا اینکه اواسط مرداد ۹۹ اینبار پرویز فتاح رئیس بنیاد مستضعفین جنجال تازهای به پا کرد که دوباره سیاستمدار ادیب و خانوادهاش را بر سر زبانها انداخت؛
«ساختمان مدرسه فرهنگ را آقای حداد عادل در منطقه فرشته تهران گرفته اند که البته اجاره آن به روز هم نبوده،آقای حداد عادل باید یا اجاره به روز پرداخت کنند یا ساختمان را به بنیاد پس بدهند.آقای حداد عادل ۸ هزار متر زمین هم در منطقه هروی به ارزش ۴۰۰ میلیارد تومان را به بنیاد پس دادند قرار بود ایشان در آنجا مدرسه ای بسازند که مجوزهای آن توسط شهرداری صادر نشد.» اینها جملاتی بود که فتاح آن را از آنتن رسانه ملی مطرح کرد و ولولهای در فضای سیاسی و رسانهای به پا کرد. هرچند این اظهارات بسیاری از اشخاص و نهادها را نشانه گرفته بود اما ابهاماتی که درباره حدادعادل مطرح کرده بود روند نزولی منحنی محبوبیت حداد را با سرعت بیشتری در سراشیبی قرار داد و این شیب وقتی تندتر شد که حدادعادل در مقام دفاع از خود ویدئویی را منتشر کرد.
او در این ویدئو خطاب به فتاح گفت: «شما با بردن نام حداد عادل و ذکر اینکه قطعه زمینی از بنیاد به قیمت بیش از ۴۰۰ میلیارد تومان در اختیار مدرسه فرهنگ بوده که به تازگی آن را برگرداندهاند و دیگر اینکه خانهای با قیمت ۲۰۰ میلیارد در اختیار دارند که باید برگردانند دو شبهه ایجاد کردهاید.
۱-اینکه در سالهای گذشته هرج و مرج کاملی بر بنیاد حاکم بوده و حالا فتاح فرشته نجات شده است.
۲-حدادعادل برای مدرسه شخصی خود و املاک متعلق به مستضعفان دستاندازی کرده است.»
حدادعادل در نهایت اعلام کرد آنچه را که از بنیاد گرفته بود با اجازه رهبری بوده است و در برخی موارد زمین و ملک به بنیاد پس داده شد؛ او درباره فرزندانش و حقوقی که به آنها در مدرسه فرهنگ پرداخت میشود نیز توضیحاتی داد که خودش باب جدیدی برای جنجال آفرینی آغاز کرد تا جایی که برخی معتقد بودند حدادعادل اگر سکوت میکرد و پاسخ نمیداد بهتر از این دفاعیه بود.
هرچند فتاح از حدادعادل و دیگر کسانی که نام برده بود عذرخواهی کرد اما برخی براین اعتقادند که حاشیه های ایجاد شده برای حدادعادل که نامش در لیست کاندیداهای ۱۴۰۰ بود بسیار گران تمام شد. شاید حدادعادل مجبور باشد قدم های سیاست ورزی اش را در همین سازکارهای مقطعی و گاه و بیگاه انتخاباتی بردارد و فراتر از آن رویای لیدری یا ریاست جمهوری را در سر نپروراند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.