بولتون: ترامپ سستعنصر و تحت تأثیر دیگران بود
در بخش اول این کتاب بولتون با اشاره به اینکه یکی از جذابیتهای مشاور امنیت ملی، تعدد و حجم بینظیر چالشهای پیش روست، نوشته است: اگر آشفتگی، عدم اطمینان و خطر را دوست ندارید - همه در حالی است که مدام با اطلاعات، تصمیماتی که باید گرفته شود و حجم زیاد کار سر و کله میزنید و با شخصیتهای بینالمللی و داخلی و تعارضهای نفسانی خارج از بیان، نیرو میگیرید - کار دیگری را امتحان کنید. این هیجان انگیز است، اما تقریبا غیرممکن است که برای بیرونیها توضیح دهید که چطور قطعات در کنار هم قرار میگیرند که اغلب اوقات به هیچ وجه شدنی نیست.
وی می افزاید:نمیتوانم یک تئوری کامل از دگرگونی دولت ترامپ ارائه دهم، چرا که ممکن نیست. با این حال خرد متعارف واشنگتن در مورد مسیر ترامپ اشتباه است. حقیقت مورد قبول عامه و دلکش برای کسانی که عقل خود را به کار نمیاندازند، این است که ترامپ همیشه عجیب و غریب بود، اما در ۱۵ ماه نخست که در جایگاه جدیدش جا نیفتاده بود و بزرگان(آقا بالا سرها) مهارش میکردند، در اقدام کردن تردید داشت. با این حال، با گذشت زمان، ترامپ به خود اطمینان بیشتری پیدا کرد، بزرگان رفتند، اوضاع از هم پاشید و ترامپ در محاصره «بله قربانگویان» قرار گرفت.
بولتون ادامه می دهد: آقا بالاسرها از بسیاری جهات باعث ایجاد مشکلات پایدار شدند نه به این دلیل که آنها با موفقیت ترامپ را مدیریت کردند، بلکه به این دلیل که دقیقا عکس آن عمل کردند. آنها تقریبا به اندازه کافی برای برقراری نظم عمل نکردند و کاری که انجام دادند این بود که آنقدر واضح به خود خدمت کردند و چنان بسیاری از اهداف بسیار روشن ترامپ را (چه شایسته یا ناشایست) به طور علنی بیارزش دانستند که ذهن شکاک ترامپ را شکاکتر کرد و تبادلات سیاسی قانونی با رئیس جمهوری را برای کسانی که پس از آنها آمدند، دشوارتر ساختند.
وی می نویسد:مدتها احساس میکردم که نقش مشاور امنیت ملی این است که رئیس جمهوری درک کند چه گزینههایی برای تصمیم گیری لازم در اختیار دارد و سپس اطمینان حاصل شود که این تصمیم توسط بخشهای اداری مربوطه انجام شده است. اینها اهداف اساسی بودند که فرایند باید به آن منجر میشد. با این وجود به دلیل آنکه آقا بالاسرها در خدمت به ترامپ بسیار بد عمل کردند، او انگیزه افراد را زیر سوال میبرد، دچار توهم توطئه شد و به طرز حیرتانگیزی از نحوه اداره کاخ سفید ناآگاه باقی ماند چه رسد به دولت عظیم فدرال.
به نوشته این مشاور پیشین امنیت ملی رئیس جمهوری آمریکا، او(ترامپ) معتقد بود میتواند قوه مجریه را اداره کند و سیاستهای امنیت ملی را بر اساس غریزه، با تکیه بر روابط شخصی با رهبران خارجی و نمایشهای خوراک تلویزیون که همواره در آستین داشت، وضع کند. اکنون، غریزه، روابط شخصی و نمایشگری، در چنته هر رئیسجمهوری بوده ولی به هیچ وجه همه آن را در بر نمیگیرند. تحلیل، برنامه ریزی، نظم و صلابت فکری، ارزیابی نتایج، اصلاح مسیر و مواردی از قبیل مسدود کردن و مقابله با تصمیم گیری رییس جمهوری، جنبه غیرمهیج شغل است. ظواهر تنها بخشی از کار است.
بولتون نوشت: بنابراین از لحاظ سازمانی، انکارناپذیر است که دوره انتقال ترامپ (به کاخ سفید) و سال نخست آن به شکل جبران ناپذیری خراب شد. فرآیندهایی که باید فوری ملکه ذهن به خصوص مشاوران فراوان ترامپ که هیچ سابقه کاری حتی در سمتهای دون پایه قوه مجریه نداشتند میشد، هرگز اتفاق نیفتاد. ترامپ و بیشتر تیم او هرگز «دفترچه راهنمای کاربر» را نخواندند، شاید متوجه نبودند که چنین کاری به طور خودکار آنها را عضو «دولت پنهان» نمیکند. من وارد هرج و مرج موجود شدم و دیدم مشکلاتی وجود دارد که میتوانست در ۱۰۰ روز نخست دولت و حتی زودتر برطرف شود. بدیهی است که نه تغییرات مداوم تحولات پرسنلی فردی فایده داشت و نه به قول هابز (جنگ همه با همه) در کاخ سفید.
بولتون ادامه می دهد: شاید گفتن این کمی اغراق باشد که توصیف هابز از وجود انسان به عنوان «انزوا و فقر، نامطبوع، خشن و کوتاه» به طور دقیق زندگی در کاخ سفید را توصیف میکرد اما تا پایان دوره تصدی آنها، بسیاری از مشاوران اصلی به این امر متمایل میشدند. دربازدیدهای اولیه از ضلع غربی (بخش اداری) کاخ سفید، تفاوتها بین این ریاست جمهوری و دورههای پیشین که خدمت کرده بودم، حیرتآور بود. آنچه که در یک روز در مورد یک موضوع خاص رخ میداد با آنچه که فردا یا روز دیگری اتفاق میافتاد، مشابهتی نداشت.
گویا کمتر کسی متوجه این موضوع شده، به آن اهمیت میداد یا علاقهای به برطرف کردن آن داشت. بهتر نشدن اوضاع حزن آور بود اما نتیجه گیری گریزناپذیری بود که تنها پس از پیوستن به دولت به آن رسیدم.
بولتون در بخش های دیگری از این کتاب، ترامپ را فردی ناآگاه به مسایل ژئوپلیتیک معرفی کرده و می نویسد: ناآگاهی ترامپ باعث شده بود تا حتی متحدانش هم وی را مسخره کنند. جان کلی، رئیس دفتر وقت ترامپ، وقتی جان بولتون برای نخستین بار به کاخ سفید رفت، به او هشدار داد که "اینجا جای بدی برای کار است و حتی مایک پومپئو وزیر خارجه آمریکا، نیز روی یک تکه کاغذ نوشته بود که رئیسجمهور "فقط مزخرف میگوید".
از دیگر موارد مورد اشاره توسط بولتون این است که ترامپ نمی دانست بریتانیا یک قدرت اتمی است و فنلاند نیز جزو روسیه نیست و یا اینکه از چین برای پیروزی مجدد در انتخابات کمک خواسته بود.
دولت دونالد ترامپ تلاش کرد تا مانع چاپ این کتاب شود، اما دادگاه رای به انتشار آن داد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.