روایت رهبر انقلاب از رابطه خیلی خوبش با آیتالله منتظری
در کتاب «روایت رهبری: مناسبات جمهوریت و اسلامیت» نوشته سید یاسر جبرائیلی که سال گذشته از سوی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی منتشر شد، برای نخستین بار خاطراتی از رهبر انقلاب مربوط به مقاطعی حساس از دهه ۱۳۶۰ شمسی آمده است. در بخشی از این خاطرات آمده است؛
حساب ویژه انقلاب اسلامی روی آقای منتظری
از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، هرگاه این پرسش مطرح میشد که پس از امام خمینی چه کسی شایستگی به دست گرفتن سکّان هدایت انقلاب را دارد، اذهان متوجّه آیتالله منتظری میشد و همین نقطهی امید، مخالفان و دشمنان نظام را ناامید و ناراحت ساخته بود. آقای هاشمی رفسنجانی میگوید: «برای همهی ما، یعنی سران و امام، روشن بود که بنا است اگر حادثهای پیش بیاید، آقای منتظری را جایگزین کنیم.»
جانشینی آیتالله منتظری به اذهان محدود نماند و شرایط خاصّ امام و کشور باعث شد این مسئله به افعال و اقوال شخصیّتهای مهمّ کشور نیز راه یابد. تا جایی که پس از تثبیت ولایت فقیه بهعنوان یکی از اصول قانون اساسی، تلاشهایی نیز برای مطرح کردن آیتالله منتظری بهعنوان ولیّفقیه پس از امام(قدّسسرّه) آغاز شد و حتّی در سال ۱۳۵۸، مرحوم سیّداحمد خمینی، فرزند امام(قدّسسرّه)، بحث قائممقامی ایشان را برای رهبری مطرح کرد. آیتالله خامنهای دراینباره میگویند: «از اویل انقلاب ما سعیمان بر این بود که برای ایشان [آیتالله منتظری] یک تمیّز و تشخّصی را هم فرض کنیم، هم تحقّق ببخشیم. بعضیهای دیگر هم این را که ماها در این فکر هستیم احساس کرده بودند. یک عدّه هم ناراحت بودند. من یادم است در یک جلسهی شورای انقلاب یکی از همین آقایان عضو نهضت آزادی که جزو شورای انقلاب بود، رو کرد به من و بعضی دیگر و گفت: «آقای خمینی نوکرش هم هستیم، امّا اگر شما بخواهید بعد از آقای خمینی، منتظری، پُنتظری، بگذارید، ما قبول نمیکنیمها!».
این مربوط به آن اوایل است که هنوز شورای انقلاب بود و ماها عضو شورای انقلاب بودیم. یعنی افراد حس میکردند که ماها روی آقای منتظری یک حساب ویژهای باز کردهایم. البتّه این به معنای این نبود که آقای منتظری برای این کار یک شخصیّت کامل و تمامعیار بود؛ نه، ضعفهای آقای منتظری را ماها بیش از دیگران میدانستیم و فاصلهی بین ایشان و امام را ماها میدانستیم.».
از سویی به نظر میرسید از نظر آیتالله خامنهای، آیتالله منتظری در بین «عناصری که در انقلاب هستند، از لحاظ سنّی و دورهی درسی از بقیّه جلوتر بود و جزو کسانی هم بود که در جریان مبارزات وسط میدان بود» و از سوی دیگر دارای نقاط ضعفی از جمله نفوذ افراد ناصالح در بیتش بود که امثال ایشان امیدوار بودند بتوانند آنرا برطرف کنند که برخی از این تلاشها در صفحات پیش رو بازگو میشود.
میخواستند مسئله رهبری را با غوغاسالاری تمام کنند
طرح و پیگیری این ایده در داخل و خارج مجلس خبرگان که «نیازی به تشکیل مجلس خبرگان برای شناسایی رهبری نیست.»، گروهی از دلسوزان نظام را بشدّت نگران کرده بود؛ چه، مجلس خبرگان یکی از ارکان اصلی نظام جمهوری اسلامی بود و این تهدید وجود داشت که از دُور خارج شدن مجلس خبرگان بهعنوان مرجع تشخیص رهبری، فرایند نهادینه شدن ساختار سیاسی نظام را با چالشهایی اساسی مواجه سازد. اتّفاقاتی نظیر آنچه در نشست سالانهی دفتر تحکیم وحدت در سال ۱۳۶۳ افتاد و اعلام شد این تشکّل اجازه نخواهد داد که انتخاب آیتالله منتظری توسّط خبرگان انجام شود، این خطر را بسیار جدّی کرده بود.
آیتالله خامنهای روایت میکنند: «من احساس کردم که جمعی در صددند مسئلهی رهبری بعد از امام را با غوغاسالاری تمام کنند. ممکن هم بود آن شخص به نظر آنها همان آقای منتظری باشد امّا دوست میداشتند که این کار تحت ضابطه نیاید [بلکه] با هیاهو و هایوهوی یک نفر را بگذارند، بعد هم با تبلیغات، قضیّه را تمام کنند. من خوفم این بود. [بنابراین] میخواستم این قضیه به شکل قانونی و منضبط تحقّق پیدا کند تا اینکه جایی برای غوغاسالاری نباشد. چیزی که من را در این احساس بیشتر دچار سوءظن میکرد این بود که بعضی از کسانی که در جلسه با این قضیّه مخالفت کردند جزو کسانی بودند که آن روز معروف بودند به جریان چپ. میدانید دیگر، سال ۶۳ و ۶۴ بعضی از اینها، افراد خیلی تند فعّالِ تبلیغاتچی بودند. جماعت خیلی فعّالی بودند، از لحاظ تبلیغات هم خیلی تبلیغات میکردند و فعّالیّتهای زیادی میکردند و هیاهو زیاد داشتند. چند نفر از اینها که دو نفرشان الان یادم است ــ البتّه اسم نمیآورم ــ با اینکه این کار در مجلس خبرگان انجام بگیرد در جلسه مخالفت میکردند که به احتمال زیاد در صورتجلسات منعکس است. لذا بود که در این قضیّه خیلی اصرار ورزیدم [که] ما باید این کار را با ضابطه تمام کنیم.».
بر این اساس و به منظور مقابله با حاکمیّت غوغاسالاری و ساختارشکنی و صیانت از قانون اساسی و تحکیم فرایند قانونی انتخاب رهبر آینده توسط مجلس خبرگان، در روز بیستوچهارم تیرماه ۱۳۶۴، در جلسهی چهارم سوّمین اجلاسیّهی خبرگان، طرحی توسّط آیتالله خامنهای دربارهی شناسایی رهبر آینده تنظیم و با امضای چهل نفر از اعضا تقدیم هیئت رئیسه شد.
اصرار آیت الله منتظری برای استفاده از سیدمهدی هاشمی در سپاه
با پیروزی انقلاب اسلامی مهدی هاشمی از زندان بیرون آمد و علیرغم اینکه بهعنوان یک مجرم و یا لااقل متّهم به قتل شناخته میشد، باتوجّهبه شرایط سالهای اوّل پیروزی انقلاب و در پناه حمایتها و اصرار آیتالله منتظری، توانست به مسئولیّت واحد نهضتهای آزادیبخش سپاه پاسداران برسد. امّا هنگامی که امام(قدّسسرّه) متوجّه حضور او در سپاه شدند، بلافاصله به مقامات اطّلاعات سپاه دستور دادند مراقب او باشند.
حضرت آیتالله خامنهای، که در آن هنگام سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عهده داشتند، دربارهی اصرار آیتالله منتظری برای استفاده از مهدی هاشمی در سپاه میگویند: «من یادم است یک روز در همین محلّ مجلس شورای اسلامی سابق، که آن وقت جلسات شورای انقلاب، آنجا تشکیل میشد، ناهار خورده بودیم و داشتیم میرفتیم بالا. من و آقای منتظری با هم داشتیم میرفتیم. پلّهها هم شلوغ بود. آقای منتظری به من گفت که شما چرا از آقا مهدی در سپاه استفاده نمیکنی؟ از آقا مهدی استفاده کن! در سپاه، یک جای خوبی بگذارش! من گفتم آخر من [نسبت به] آن قضیّهی قتل شمسآبادی، دلم چرکین است. ایشان گفت آقا، قضیّه اینجوری نیست که شما خیال میکنی. شروع کرد دفاع مفصّلی از او کردن. من هم به اعتماد حرف آقای منتظری، سیّد مهدی را آوردم در سپاه.»
البته در اوایل حضور سید مهدی هاشمی آیتالله خامنهای با سپاه ارتباط سازمانی داشتند و بنابراین به کارهای او اشراف داشتند. به همین دلیل بود که سید مهدی هاشمی خود قبل از اعدام نامهی مفصّلی به ایشان نوشته و به خطاهای خود اعتراف کرده بود. حضرت آیتالله خامنهای میگویند: «او نوشته بود ما تا وقتی با شما مرتبط بودیم کارهایمان درست بود، مرتّب بود؛ از وقتی از شما جدا شدیم، متأسّفانه دچار انحراف شدیم و کار ما به اینجاها رسید. حالا چه قدر درست بود، این را دیگر من نمیدانم.»
تصور اینکه امام مخالف رهبری آیتالله منتظری است، ممکن نبود
تصوّر اعضای خبرگان این بود که امام(قدّسسرّه) آیتالله منتظری را برای رهبری آینده در نظر دارند و برای مقابله با پیشامدهای ناگوار، باید در اسرع وقت، وظیفهای را که قانون اساسی در این زمینه به دوششان گذاشته، انجام دهند؛ لذا مسئله بهقدری برای خبرگان بدیهی است که برای اقدام خود نهتنها نیازی به مشورت با امام(قدّسسرّه) نمیبینند، بلکه هم در بیان فضایل آیتالله منتظری، و هم اساساً در تبیین صلاحیّت ایشان برای رهبری انقلاب، محور استدلالها، تأییدات امام(قدّسسرّه) است. فراتر از این، اعضای خبرگان تصمیم دربارهی رهبری آینده در زمان حیات امام(قدّسسرّه) را ازاینجهت یک مزیّت میدانند که این انتخاب، تأیید امام(قدّسسرّه) را نیز به همراه خواهد داشت. حضرت آیتالله خامنهای میگویند: «ماها اصلاً فکر نمیکردیم که امام با این قضیّه مخالف باشد. ما خیلی بعدها ــ نه اینکه همان وقت هم بلافاصله ــ شنیدیم که امام مخالف بودهاند. قضیّهی آقای محمّدی گیلانی و ملاقاتش با امام و پیغام به آقای هاشمی رفسنجانی را من سالها بعد شنیدم. اصلاً گمان نمیکردیم امام با این قضیّه مخالفتی داشته باشد. فکر میکردیم این چیزی است که حتماً امام [با آن] موافق است. شاید اگر کسی آن وقت میگفت امام مخالف است، ردّش میکردیم که چطور چنین چیزی ممکن است؟ به نظر ما این کار کاملاً یک کار درست، یک پیشبینی منطقی برای آینده بود.»
آقای محمدی گیلانی آیتالله منتظری را در قواره رهبری نمیدید
آقای محمّدی گیلانی از اعضای خبرگان بجد مخالف انتخاب آیتالله منتظری به رهبری بود و تصمیم گرفت پیش از برگزاری اجلاسیّهی فوقالعاده برای این انتخاب، موضوع را با امام (قدّسسرّه) در میان بگذارد. ایشان با دفتر امام خمینی (قدّسسرّه) تماس گرفته و درخواست ملاقات کرد. آن ایّام دفتر امام (قدّسسرّه) اعلام کرده بود که ایشان تا پانزده روز ملاقات ندارند؛ با این وجود آقای محمّدی گیلانی اصرار کرد که مطلبی واجب و ضروری دارد و اجازهی ملاقات یافت. در این دیدار، ایشان خدمت امام اطّلاع داد که قرار است موضوع آیتالله منتظری در خبرگان مطرح شود و درخواست کردند این اتّفاق نیفتد. آقای محمّدی گیلانی به امام عرض کرد که به آیتالله منتظری ارادت دارد، نزد ایشان درس خوانده است، ایشان را عابد و زاهد میداند، امّا این خصوصیّات برای رهبری کافی نیست.[۱] آیتالله خامنهای دربارهی مخالفت آقای محمّدی گیلانی با انتخاب آیتالله منتظری به رهبری و ملاقات وی با امام(قدّسسرّه)، نقل میکنند: «علت اینکه آقای محمّدی گیلانی از امام سؤال میکند [این بود که] خودش با این قضیّه موافق نبود. این را ما در سالهای بعد از رحلت امام فهمیدیم. [این را] آقای محمّدی گیلانی به خود من یک وقت گفت. مضمون حرف ایشان این بود که من آقای منتظری را اصلاً در قوارهی رهبری نمیدیدم. بعد ایشان خاطرهای نقل کرد که روزی با آقای منتظری سر یک قضیّهای صحبتی میشود. آقای منتظری حرفی میزند که میگفت من اصلاً مبهوت ماندم که این حرف چطور از دهان یک آدم مسنّ عاقل فاضلی ممکن است دربیاید. میگفت حیرت کردم. لذا ایشان میگفت من اصلاً آقای منتظری را در این قوارهها نمیدانستم. البتّه آقای منتظری فاضل است اما شخصیّت ایشان با شخصیّت رهبری متناسب نیست. معلوم میشود این در آن وقت در ذهن ایشان بوده. علّت این هم که به امام مراجعه میکند همین نقطه بوده ... ما خیلی بعدها ــ نه اینکه همان وقت هم بلافاصله ــ شنیدیم که امام مخالف بودهاند. قضیّهی آقای محمّدی گیلانی و ملاقاتش با امام و پیغام به آقای هاشمی رفسنجانی را من سالها بعد شنیدم». آیتالله خامنهای میگویند امام(قدّسسرّه) حتّی در ملاقاتهای خصوصی خود با ایشان نیز در زمینهی مخالفت خود با انتخاب آیتالله منتظری و پیامی که از طریق آقای محمّدی گیلانی به آقای هاشمی داده بودند، مطلبی نگفتند.
آیت الله منتظری چگونه «قائم مقام» شد؟
افشای تصمیم خبرگان و حوادث متعاقب آن، ماهیّت این تصمیم را از یک «آیندهنگری درون سازمانی» عملاً به یک «نهادسازی جدید» در ساختار جمهوری اسلامی تغییر داد. اندک اندک بیت آیتالله منتظری، اطرافیان ایشان و برخی رسانهها، عنوان «قائممقام رهبری» را برای ایشان جعل کردند و عملاً جایگاهی در ذیل امام و صدر سایر ارگانهای کشور برای آیتالله منتظری ایجاد شد. شعارهایی نظیر «قائممقام رهبری، آیت حق منتظری» نیز اندک اندک فراگیر شد و به تثبیت این جایگاه کمک کرد. آیتالله خامنهای دربارهی جا افتادن عنوان «قائممقام رهبری» بهجای «رهبری آینده» برای آیتالله منتظری میگویند: «آقای منتظری همان وقتی که اسم قائم مقام رهبری را هم نداشت، در همان کارهایی که از شئون امام و شئون رهبری است، خودسرانه دخالت میکرد؛ در دادگاهها دخالت میکرد، در دانشگاهها دخالت میکرد، نماینده میگذاشت، امام جمعه میگذاشت، برمیداشت، خیلی کارها میکرد دیگر. طبعاً بعد از قضیّهی جانشینی رهبری در آینده، این کارها از طرف ایشان یا شاید تعبیر درستتر این است که بگوییم از طرف آن تشکیلاتی که پشت سر ایشان بود و بیت ایشان، بیشتر و قویتر شد. لذا عملاً ایشان شد قائم مقام رهبری، یعنی منصب گرفت. در آن اوقاتی که یک مقدار اختلافاتی بر سر مسائل دولت بین مسئولین کشور و ایشان پیش آمده بود، گاهی هم بین ماها همین مطرح میشد که آخر ایشان به عنوان قائم مقام دارد عمل میکند با چه موضع قانونی؟! لکن روی این مسئله حسّاس نبودیم، چون فکر میکردیم که بالاخره اینها کارهایی است که در آینده در اختیار ایشان خواهد بود. قبلاً هم که ایشان از این کارها مقداری میکرده، حالا هم ادامهی آن است. لذا خیلی حسّاس نبودیم.»
رابطه خیلی خوب آیتالله خامنهای با آیتالله منتظری
جریان تند و افراطی سیدمهدی هاشمی، در مقطعی در صدد از بین بردن جامعهی مدرّسین حوزهی علمیّهی قم نیز برمیآید؛ امّا با مقاومت و ممانعت آیتالله خامنهای مواجه میشود و شاید از همین مقطع به بعد است که پروژهی تخریب و حذف ایشان را نیز آغاز میکند. آیتالله خامنهای میگویند:
«من از اوّلی که با این جماعت برخورد کردم، نقاط منفی در آنها دیدم. اینها همان کسانی بودند که دادگاههای انقلاب اصفهان را درست کردند و چند تا از عناصرشان کارهای بسیار بد کردند. مهندس بحرینیان را کشتند. میدیدم آدمهای صادقی نیستند. همهی نگاههایشان نسبت به امام و نسبت به مسائل اساسی انقلاب، نگاههای بدبینانه بود. نسبت به آقای بهشتی خیلی بدبین بودند و فحّاشی میکردند. به آقای مطهری فحّاشی میکردند. اینها اصلاً از اوّل پایهی کارشان را اینجوری گذاشته بودند. ما به اینها خوشبین نبودیم. بعد هم همان اوّل کار به جان جامعهی مدرّسین افتادند و علیه جامعهی مدرّسین [فعالیت میکردند.]»
هر چند آیتالله خامنهای نسبت به برخی از اعضای جامعهی مدرّسین نظراتی داشتند اما با نحوهی برخورد باند مهدی هاشمی مخالف بودند. آیتالله خامنهای روایت میکنند: «این را که باید آنها را نابود کرد، هر کار اینها میکنند، آدم باید بکلّی برخلافش حرف بزند و نظر بدهد، من قبول نداشتم. لذا یکبار که برای سمینار ائمّهی جمعه رفتیم قم، رفتیم خانهی ایشان [آیتالله منتظری]. من قم که میرفتم، همیشه خانهی آقای منتظری وارد میشدم. آن بار هم بغل خانهاش یک خانهای بود که آنجا رفتیم. صبح زود دو نفر از اطرافیهای نزدیک آقای منتظری از من وقت گرفتند که بیایند با من ملاقات کنند. گفتند یک کار واجب فوری داریم. آمدند پیش من. بعد گفتند جامعهی مدرّسین را باید از بین برد. آن کسی هم که در مقابل اینها باشد، باید یک «ریش» ــ تعبیرشان این بود ــ باشد، یعنی یک آدم مثلاً جاافتادهی مسنّی باشد و برای همین هم بایستی فلانی را ــ یک عالمی را اسم آوردند ــ بزرگش کنیم تا او بتواند به جان جامعهی مدرّسین بیفتد. آمده بودند این را با من درمیان بگذارند. من به آنها گفتم خب اوّل بدانیم که چرا باید جامعهی مدرّسین را از بین برد تا بعد دنبال آن ریشی باشیم که آن را میخواهد از بین ببرد. اینها از حرف من تعجّب کردند. این را هم ضمناً بگویم که در این مجموعه، عناصری بودند که از قبل از انقلاب من را میشناختند، بعضیشان هم به من خیلی علاقه و ارادت داشتند. میآمدند مشهد درس تفسیر ما و برمیگشتند. من را به عنوان آدمی که در کار مبارزه صادقانه عمل میکند، میشناختند. بعضیهای دیگر از رفقای ما را اصلاً قبول نداشتند. آنها را در کار مبارزه خیلی صادق نمیدانستند. اینها با آن دید به من نگاه میکردند و بنده را خودی مثلاً فرض میکردند. بعد که دیدند من حتّی در اصل نابودکردن جامعهی مدرّسین ــ چیز به این واضحی [از نظر آنها] ــ حرف دارم، فهمیدند که نه، من خودی نیستم. غرض این است که من با آنها یک سوابق این جوری داشتم. لذا از آنها هیچ وقت خوشم نمیآمد. تحت تأثیر حرف آنها هم قرار نمیگرفتم. در حالیکه بعضی از همین مسئولینی که در رأس امور بودند، ولو از روی اجبار، و با اینکه خیلی هم آنها را قبول نداشتند، اما بالاخره ملاحظه میکردند، و بعضیها هم واقعاً حرفهای آنها را قبول میکردند.»
باند مهدی هاشمی پس از اینکه نتوانست همراهی آیتالله خامنهای را جلب کند، دست به اقداماتی با هدف حذف ایشان زد. توزیع شبنامههایی با عناوین جعلی «جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی» و «حافظان انقلاب اسلامی» علیه آیتالله خامنهای از جملهی این اقدامات بود. حجّتالاسلام ریشهری وزیر وقت اطّلاعات دو مقطع را برای این اقدامات تخریبی برمیشمارد: «در مقطع نخست _ که شامل دورهی اوّل ریاستجمهوری ایشان است _ لبهی تیز حمله، در ظاهر متوجّه وزارت امور خارجه و نقش آن در ارتباط با نهضتها است، ولی هدف اصلی، تعرّض به آیتالله خامنهای بهعنوان مسئول اصلی سیاستهای تعیینشده در باب برخی از نهضتهای آزادیبخش است. در مقطع دوّم _ که از دورهی دوّم ریاستجمهوری ایشان شروع میشود _ برخوردها صریحتر شد، بیشتر در پوشش حمایت از دولت قرار میگیرد؛ گرچه در این مقطع نیز حملات مستقیم ادامه یافت و حتّی بعضاً از موضع و جایگاه نهضتهای موجود در ایران، صورت گرفت، ولی شاخصهی اصلی این مقطع، همان تعرّض مستقیم بود.».
این اقدامات تخریبی در داخل بیت آیتالله منتظری نیز پیگیری میشد، امّا این شبکهی نفوذ علیرغم سمپاشیهای فراوان نتوانست رابطهی دوستانهی آیتالله خامنهای و آیتالله منتظری را مخدوش کند. آیتالله خامنهای میگویند: « بیت ایشان با من خیلی برخوردهای از روی سرسنگینی و ناخشنودی داشت منتها من چون روابطم با آقای منتظری خیلی خوب بود و ارتباطاتمان نزدیک بود، اصلاً به آنها اعتنا نمیکردم.»
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.