روایتی جالب از گفتوشنود بر سر ردصلاحیت یک نماینده مجلس
در جلسه علنی روز گذشته، قاسم میرزایی نیکو نماینده اصلاح طلب که در طول این چهارسال نطقهای جنجالی کم نداشت، در بخشی از آخرین نطق خود به ماجرای ردصلاحیتش اشاره کرد و روایتی جالب از جلسه مربوط به این اتفاق را روایت کرد.
او گفت: و اما داستان رد صلاحیت! این یک داستان نیست؛ واقعیت زندگی من است "گفتم: اسم شما
گفت: فلانی!
ورق می زد و تند تند می گفت.
گفتم: بازجویی یا جواب بدهم؟!
گفت: در مراسم سالگرد طالقانی از نهضت آزادی دفاع کردی! (منظورش همان آیت الله طالقانی بود که من انقلاب را با او و دکتر شریعتی، حزب را با شهید بهشتی، دین را با شهید مطهری، قرآن را با المیزان علامه طباطبایی، ولایت فقیه را با آیت الله منتظری و انقلاب را با حضرت روح الله شناختم).
گفتم: اهالی انقلاب به قیمت جسم و جانشان، تمام عمرشان، قبل و بعد از انقلاب زندان کشیده و چشیده اند! مگر می توانیم تاریخ را تحریف کنیم؟ مگر حق داریم هست را نیست کنیم؟! تاریخ دفترچه ی سیاه مشقمان نیست که با مداد بنویسیم پاک کنیم یا آن صفحه را بکنیم و پاره کنیم! تاریخ، تفکر انسان هاست! تاریخ، حافظه ی یک نسل است!
گفت: گفته ای فسادِ نهادینه! ما فساد نهادینه نداریم!
گفتم؛ این همه یقه سفیدِ دست به جیب و متهم که کشفشان از افتخارات قوه ی قضاست! این ها نهاد نیستند؟! راست می گویی! آب را گل نکنیم! مردم هم نمی گویند! اما می بینند!
گفت: به مردمِ مقاوم، گفتی غارنشین!
گفتم: معنی دوران شعب چیست؟! عربی من ضعیف است یا شما؟!
گفت: چرا وقتی روضه خواندی گفتی کربلا یعنی آب!؟ چیزی مانده بود بگویم؟ از کدام سیاره آمده بود؟ مسلمان بود؟! شیعه بود؟ سر سفره ی امام حسین سینه زده بود؟ "
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.