آقای علیعسکری! الان منتظرید چندجاسوس دستگیر شوند؟
علیعسکری در این بحران، یک بار دیگر تلاش کرد تا مسئولیت را از دوش خود بردارد و به دوش مدیران میانی سازمان و حتی هنرمندان بیندازد؛ اقدامی که پیشتر هم سابقه داشت و به خاطر چند ثانیه پخش زنده مداحی جنجالی، حکم به برکناری مدیر شبکه پنج سیما داد.
رئیس سازمان صداوسیما در دستور خود خطاب به معاون سیما، طوری واژهها را در کنار هم چیدهاند که گویی در میانه یک «جنگ سرد» قرار دارند و تلاش افسران شان باید به عملیات دستگیری شماری از جاسوسهای بیگانه بینجامد. دراین که در این فاجعه سازندگان «پایتخت»، حتماً عمدی وجود داشته، تردیدی نیست و این که کدام عوامل و با چه انگیزهای دست به این اقدام زدهاند، موضوعی است که حتماً ضرورت دارد بررسی شود، اما آن چه در ادبیات بهکارگرفتهشده در دستور آقای علیعسکری آشکار است، نوعی فرافکنی و ندیدن نقش خطاهای مدیران سازمان است و به نظر میرسد که با فرار رو به جلو تلاش میکنند تا مسئولیت اتفاقات درون سازمان خود را به گردن دشمن بیندازند و خود را از میدان تبرئه کنند.
این در حالی است که انتظار از رئیس سازمان صداوسیما، اظهارنظری مسئولیتپذیرانه و پاسخ گویانه است.نتیجه این ادبیات آن است که عدهای در فضای مجازی، به دنبال سوابق نویسنده سریال که مدتی در کشور ایتالیا زندگی کرده، میگردند تا او را به عنوان مقصر احتمالی و «ستون پنجم فرهنگی دشمن» معرفی کنند که این مسئله در جای خود قابل بررسی است. بدیهی است که در چنین فضایی، خطاهای مدیران سازمان نادیده گرفته میشود.اما سؤال اصلی این است که چرا چنین سکانسی با این درجه از اشکال، از سازوکار بازبینی و پخش سازمان عبور میکند و اجازه پخش مییابد، در حالی که گاهی با کوچکترین ابهامات، صحنهها یا حتی جزئیات یک صحنه، سانسور و اصلاح میشود.
پاسخ برمیگردد به همان رویکرد اقتصادمحوری که در دوره جدید در پیش گرفته شده است؛ یعنی ورود بخش بازرگانی به برنامهسازی و طبیعتاً دخالت در حوزه محتوایی سیما.ریشه خطا از نگاهی است که سازمان صداوسیما را بیش از یک سازمان رسانهای، یک بنگاه اقتصادی میبیند. این نگاه به شدت اقتصادی، برای تولید و پخش مجموعه «پایتخت ۶» روند عادی تولید سریالها را برهم زده است؛ پرواضح است که اصل روند ممیزی و نظارت محتوایی در سریالها فاقد اشکال نیست، اما به هر حال روال تجربهشدهای است که سالها اجرا شده و از بسیاری خطاها پیشگیری کرده است. حال وقتی به طمع درآمد ۳۰۰ میلیارد تومانی، بازبینی سریال از ناظران باتجربه شبکه گرفته شده و به شماری از مدیران ارشد واگذار شود، چنین خطاهایی طبیعی خواهد بود. طبیعی است چهار مدیر ارشد الزاماً متخصص در بازبینی و پیدا کردن این قبیل انحرافات نیستند و اصلاً بعید نیست که هیچکدام از آنها نه فیلمفارسیهای قبل از انقلاب را دیده باشند و نه بدانند حساسیتها چیست. سازمان صداوسیما تحت مدیریت کنونی، به حدی مسائل مالی را ارزش مینهد که گاه همه شئون فرهنگی-رسانهای را در ذیل آن تعریف میکند.این جاست که نباید مسئولیت آقای علیعسکری به عنوان رئیس سازمان را در خطای بهوجودآمده، کمتر از مدیران ارشد سیما دانست. با نگاهی که یکسره معطوف به مسائل مالی باشد، چنین خطاهایی اجتنابناپذیر است و نمیتوان آن را صرفاً شیطنت چند برنامهساز دانست و نقش این رویکرد را نادیده گرفت. همین نگاه است که اینفلوئنسرهای فضای مجازی را به عنوان بازیگر، مجری و... به رسانه ملی قالب میکند و شأنی بسیار بیشتر از آن چه باید، به آنان میبخشد.
بدیهی است که جذب آگهی برای سازمان صداوسیما، واجد اهمیتی بسیار است، اما در این میان نباید محتوا، قربانی آگهی شود.این یادداشت به هیچ وجه در پی آن نیست که سازندگان سریال «پایتخت ۶» به ویژه محسن تنابنده را به عنوان طراح داستان، تبرئه کند.
فصل ششم مجموعه «پایتخت»، از سویی با خلأ قصه و ماجرا مواجه بود و از سوی دیگر در موارد زیادی برای مخاطبان بدآموزی داشت؛ چیزی که در فصول گذشته این سریال باسابقه، شاهد آن نبودیم. به علاوه همچنان این شائبه مطرح است که محسن تنابنده طراح سریال «پایتخت» که پیشتر اعلام کرده بود دیگر با صداوسیما همکاری نخواهد کرد، آگاهانه اشارات تلویحی قسمت آخر سریال را به سینمای پیش از انقلاب، در قصه گنجانده است تا با حاشیهسازی، فشار افکار عمومی برای ادامه سریال «پایتخت» را به دوش سازمان صداوسیما بیندازد و در عین حال، با نمایش ژست اپوزیسیون، همکاری با رسانه ملی را نفی کند. در نهایت آن چه مهمتر است و باید بار دیگر به آن اشاره کرد، لزوم مسئولیتپذیری رئیس رسانه ملی و پاسخ گویی اوست؛ اقدامی که خلأ آن به صورت جدی در بسیاری از تصمیمات مدیران سازمان صداوسیما به وضوح پیداست.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.