در این روزها که نمایش‌های تبلیغات نمایندگی از هر دوره‌ی دیگری دیدنی‌تر و شنیدنی‌تر است، فردی از یک لیست انرژتیک(!) وعده داده، که جزء اولین رسالت‌های او در مجلس آینده، گرفتن حکم اعدام رییس جمهور مستقر است.

اکنون برای پیداکردن پرتقال‌فروش مفقودالاثر تاریخی، دو اظهار بالا را کنار هم بگذارید، تا باهم ببینیم چه ملت ناز و نازنینی هستیم!

«اعدام»، که کلمه‌اش هم کافی‌ست تا لرزه بر اندام آوَرَد، چه ارزان شده؛ که جزء وعده‌های انتخاباتی درآمده و رعشه‌ای بر هیچ‌جا هم نمی‌فکَنَد. هنوز نمی‌دانم آن وعده چقدر شوخی و طنز تبلیغاتی بوده، و یا به چه میزان از عقبه‌ی عزم و تصمیم و غلبه‌ی اقدام و عمل برخوردار است، چرا که دیده‌ایم، اول می‌گویند و سپس فریاد می‌زنند و زان‌پس حساسیت‌زدایی می‌کنند و عاقبة‌الامر هم اجرا. -… و خدا کند هرچه اجرا می‌کنند به نص قانون و منهج عدل باشد!- اما نفس اعلام اعدام رییس‌جمهور مستقر، خارج از مجامع قانونی و مراحل محکمه‌ای، حتی وعده به محکمه به عنوان تبلیغ انتخاباتی، نمی‌دانم آیا جرم است یا خود فرمی از گرم‌کردن تنور انتخابات!؟

درست است که‌ چشم و گوش ما از این حرف‌ها پراست و گاه تره‌ای هم بر این افاضات خرد نمی‌شود، اما به قول علما(!)، للهیکل قسط من‌الثمن؛ هر حرفی بالاخره باری دارد. کلمه‌ی «اعدام»، نه تنها برای منِ جان‌دوستِ عافیت‌طلب کلمه‌ی سنگینی‌است، بلکه برای هر شنونده‌ی جان‌نادوست هم ثقیل است.

تصور کنید فردی خارج از این کشور و بیگانه با مجادلات ومنازعات درونی، بشنود که در زمره‌ی وعده‌های تبلیغات انتخاباتی، گرفتن حکم اعدام رییس‌جمهور آن کشور است، که هنوز به کار است و شخص دوم کشور. با خود مثلا می‌گوید:

ـ آزادی بیان و لابد آزادی اراده در این کشور غوغا می‌کند!

ـ علم حقوق و دانشمندانش بالاترین و پرتیراژترین در این کشور هستند.

ـ چرا رؤسای جمهور، قریب به اتفاق، عاقبت خوشی در این کشور ندارند؟

ـ دیگر فرض‌ها را جرأت بیان ندارم.

از زمانی که بنا به مصالحی(!) برخی مراسم اعدام‌ها ملأ عام یافت و به یکی از هیجانات نسبتا پراستقبال اجتماعی بدل شد، باید برخی عقلا بدین پیامدها نیز می‌اندیشیدند، که حساسیت‌زدایی‌ها از اموری که فی‌نفسه با آرامش و طمأنینه‌ی ذهنی و اجتماعی در تضاد هستند، گام به گام و زیرپوستی صورت می‌گیرند و در نهایت، یک امر ذاتا قبیح، نیکو شمرده می‌شود؛ آن هم در تیراژ عَرضه‌ی بازاری؛ و لابد تابع قانون عرضه و تقاضا!

اگر آن فرد وعده‌گر، مشخص‌تر وعده‌ می‌فرمود، که آیا آن اعدامِ در انتظار، از نوع علنی‌است یا خفایی؛ شاید حقیر نیز از هم‌اکنون تیر چراغ‌برقی، درختی، یا سردستی و سرشانه‌ای را برای آن روز رزرو می‌کردم.

بُود آیا، که عرضه و تقاضای ادبیات خشونت و خطِ نشان‌کشی، فرجامی یابد در سیطره‌ی لطیف‌اندیشی و زبان‌درکشی!؟

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.