مهدی طاهرخانی در آی‌اسپورت نوشت: هفته دوم برای قضاوت زود است اما آنچه امروز از پرسپولس می‌بینیم به اندازه‌ای به ما می‌رساند که فرق زیادی در تفکر آنها صورت گرفته. آنقدر زیاد و اساسی که حالا با قاطعیت می‌شود گفت؛ پرسپولیس اگر هم قهرمان شود کلا به سر و شکل دیگری خواهد بود. همه چیز تغییر بنیادین کرده است. چهار فصل متوالی برانکو با تیمش که تقریبا و تحقیقا همین تیم کالدرون بود به تبریز آمد اما هرگز نباخت. سوای این زمین، بارها به زمین‌های دشوارتر رفت و نباخت. اما حالا کالدرون از راه نرسیده به زشت‌ترین شکل ممکن در اولین خوان، وا می دهد.

کلید قهرمانی‌های متوالی برانکو نه در جیب وزیر بود نه در سوت داوران. فرمولش در عین مهمی بسیار ساده بود؛ با دفاعی‌ترین حالت ممکن پا به تبریز می‌گذاشت، «دریبل» و «تک‌روی» ممنوع را به عنوان مهم‌ترین «فرمان» به بازیکنانش می‌داد و ضمن تاکید به بازی پر فشار که مانع حملات حریف می‌شد، به پاسکاری‌های متوالی در خط میانی تاکید می‌کرد.

۵ ماه قبل درست در همین ورزشگاه و در صورتی که تراکتور هنوز شانس قهرمانی داشت دو تیم رو در روی هم قرار گرفتند؛ تراکتور با گل دقایق پایانی از شکست گریخت. همان یک امتیاز تبریز برای سومین جام متوالی کفایت می‌کرد. خب حالا چه اتفاقی بعد از ۵ ماه افتاده؟ پرسپولیس هنوز همان علیپور را بعنوان مهاجم اصلی در اختیار دارد که به راحتی بهترین فرصت گلزنی را مثل سابق خراب می‌کند. برانکو‌ مثل امروز کالدرون طعم افت عجیب علیپور را چشیده بود، مهاجمی که گلزن مادرزاد نیست. او بود و رشید مظاهری که پاس گل داده بود اما عوض چرخیدن و ضربه به دروازه بدترین تصمیم را گرفت. با این وجود علیپور نمی‌تواند دلیل شکست باشد. او زمان برانکو بیشتر از اینها بد بود. 

پس دلیل باخت او نیست. برسیم به تنها گل بازی. اگرچه عالیشاه اشتباه بزرگی را در مواجه با حاج‌صفی مرتکب شد، اما اگر به جای وحید امیری که نزدیک‌ترین فرد به توپ بود، کمال کامیابی‌نیا آنجا قرار داشت، احسان به راحتی شوت می‌زد؟ اینکه بیرانوند چرا آن شوت را از آن فاصله خورد، جواب مشخصی دارد؛ چند فصل قبل دقیقا از همان نقطه، حاج‌صفی با پیراهن زرد در اصفهان چنین گلی را زده بود. پس نتیجه‌گیری عقلانی می‌گوید؛ این تنها نقطه ضعف بزرگ بیرو است. اما مگر او حق گل خوردن ندارد؟ زمان برانکو نمی‌خورد؟ همان یک گل کلید بازی بود؟

نیمه دوم کلید باخت بود!

اگر پرسپولیس نیمه دوم‌ آنگونه عجولانه و بی‌کیفیت بازی نمی‌کرد قطعا نمی‌باخت. هرچه در نیمه اول گذشت را فراموش کنید؛ آنچه باید مهم انگاشته شود و از آن ترسید، تفکری بود که کالدرون بین دو نیمه به رگ فکری تیمش تزریق کرد. شجاعت مرد آرژانتینی قابل ستایش است اما تعویض‌هایش منهای ورود بشار و خروج عالیشاه، باعث باخت تیمش شد. پرسپولیس با برانکو هرگاه عقب می‌افتاد نوع بازی‌اش تفاوت چندانی با حالت تساوی نداشت. یعنی حفظ خونسردی و ارائه فوتبالی که آن را سال‌ها تمرین می‌کردند. هرگز هافبک را با مهاجم عوض نمی‌کرد چون برای گلزنی محتاج تصاحب میانه زمین بود، اما کالدرون چه کرد؟ دو دفاع کناری تیمش که تنها بازیکنان رونده به جلو بودند را بیرون آورد و دو مهاجم کنار دست علیپور آورد. پرسپولیس بعد ۴ سال ناگهان فوتبال با ۳ مهاجم تخصصی و دو وینگر هجومی را امتحان کرد.

اما ماحصل این تغییرات چه بود؟ تنها یک ضربه سر خطرناک امیری که آن هم روی ارسال ایستگاهی بود. پرسپولس بازی را اینجا باخت. نه توپ خراب کردن‌های حالا معمولی علیپور، نه بازی شلخته عالیشاه و امیری، نه تک‌روی‌های تیم نابودکن ترابی و نه حتی غیبت مهم‌ترین هافبک دفاعی چند سال اخیر این تیم یعنی کمال.

همه آنها برای ۴۵ دقیقه اول بود. اما ۵۰ دقیقه نیمه دوم چه؟ کالدرون مربی خوبی است. او هجومی و شجاعانه‌تر از مربی قبل است و شاید در چند آپشن برتری‌هایی داشته باشد اما لپ کلام؛ او جانشین خوبی برای آنچه برانکو ۴ سال با صبر و تلاش ساخت، نیست. انتخابش مهندسی نداشت چون عرب تخصص فوتبال و فهم آن را نداشت.

در طول فصل، قطعا شاهد بردهای پرگل‌تری در بازی‌های آسان نسبت به سه سال قبل خواهیم بود. شاید بازی‌های جذاب‌تری هم در انتظار هواداران سرخ باشد اما آنچه در تبریز دیدیم می‌گوید؛ پرسپولیس دیگر آن تیم «همیشه مطمئن» در بازی‌های «بزرگ» نیست. دیگر بازی داربی که پرویز مظلومی و تیمش تا دقیقه ۹۴ پیش باشند و ناگهان یکی مثه جری بنگستون آخرین توپ را گل کند را شاهد نخواهیم بود. چرا؟ علت آن است که تیم برانکو مزد صبوری و تکرار همین کاری که بلد بود را می‌گرفت. اگر هم گل نمی‌زد موقعیت جدی روی همان روشش خلق می‌کرد.

اگر برانکو بود در تبریز...

تردید نکنید اگر او جای کالدرون روی نیمکت بود چند اتفاق رخ نمی‌داد:

۱- هرگز اجازه عمل جراحی به کمال را نمی‌داد چون پرسپولیس با ۲ هافبک دفاعی بود که  «نباز بازی‌های بزرگ» لقب می‌گرفت اما کالدرون که متوجه اهمیت حیاتی کمال نبود اجازه جراحی بی‌موقع را داد و ثمره‌اش را در تک‌تک بازی‌های دشوار خواهد دید. این تازه اولینش بود.

۲- برانکو بود هرگز به امیری و عالیشاه همزمان بازی نمی‌داد اما پرسپولیس باید حتما ۳ امتیاز هزینه می‌کرد تا کالدرون بفهمد چرا عالیشاه هر روز به نیمکت و سکو نزدیک‌تر می‌شد.

۳- تعویض‌های احساسی و به زمین آوردن ۲ مهاجم کنار دست علیپور و خالی کردن وسط زمین هم قطعا حربه‌ای نبود که برانکو سراغش برود. روستایی جوان و بی‌تجربه چه داشته‌ای در زمین سخت و دشوار یادگار دارد؟ او و مهاجم برزیلی چندبار پای‌شان به توپ خورد؟ گیرم که ۳ مهاجم در باکس ۶ قدم داری، کدام هافبک باید توپ برساند؟ شمردی که سیامک دقیقا چند توپ حساس لو داد؟ شمرد ترابی چند بار تکروی کرد و لو داد؟ احمدزاده که می‌توانست عصای دستش باشد به راحتی کنار گذاشته شد تا نعمتی یک تنه یک جناح را تعطیل کند.

خوش به حال آن یک نفر

زمان برای قضاوت زود است اما آنچه کالدرون در تبریز ارائه داد تنها باعث به وجود آمدن یک نفر در تمام ایران شد؛ امیر قلعه‌نویی که ۴ سال تمام زیر سایه برانکو بود و فصل قبل چند سانتی‌متر با صید ۲ جام‌ فاصله ‌داشت، جمعه شب از پای تلویزیون مشت‌هایش را برای پایان دادن به سال‌های بی‌جامی گره کرد. همان یکی دو امتیاز حساس که مانع قهرمانی امیر بود، از همین زمین‌های دشوار توسط برانکو صید می‌شد.

به هر حال زندگی بدون برانکو برای قرمزها ادامه خواهد داشت اما قطعا با سختی‌های بیشتر، پک عمیق‌تر به نیکوتین و احتمالا حسرت‌های کشدارتر. درست شبیه قبلش که نبود. دورانی که علی‌اصغری بازی می‌کردند و محصول مهم هر سال‌شان نهایت برد داربی بود.

جمعه شب، نیمه دوم، پرسپولیس با هدایت کالدرون به همان‌ دوران سلامی مجدد کرد. روزهایی که بازیکن حتی در دقیقه ۹۴ که تیمش عقب بود جرات سانتر بلند را نداشت چون‌ می‌دانست یک نفر به اسم سرمربی او را مواخذه می‌کند و شاید چند هفته‌ای رنگ ترکیب را نبیند. اما چه شده که حالا همان بازیکن ۵۰ دقیقه مقابل چشمان کالدرون می‌کشد زیرش؟ جواب ساده است؛ چون مربی وسط زمین را خالی کرده و ۵ نفر در هجده قدم منتظرند که از آسمان توپی ببارد؛ اسمش علی‌اصغری است و چهار سال سراغش رفتن ممنوع بود. انشاالله که کام‌بکش برای همین یک بار بود.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.