اگر آمریکا به ایران حمله کند، مردم میجنگند؟
مردم ایران دقیقاً یک سال و چند ماه است که فشارهای مضاعفی را تحمل میکنند. دلار از سه هزار و خردهای به یکباره پنجرقمی شد و به تبع آن قیمت کالاها از جمله مصرفی، بهداشتی، دارویی و... سیر صعودی بیش از صد درصدی داشتند که در نتیجه میتوان گفت «مشکل معیشت» بیش از پیش خودنمایی میکند.
با وجود این، تقی آزاد ارمکی، استاد جامعهشناسی دانشگاه، معتقد است «مردم حالشان خوب است» و میگوید «باید کارگروههایی تلاش انقلابی میکردند تا به این شرایط- که شرایط خوبی هم هست- برسند».
بخشهایی از این گفتگو را در ادامه میخوانید:
* دو اصطلاح وجود دارد: یکی اینکه برخی میگویند جامعه حال بدی دارد و برخی دیگر معتقدند مردم حالشان بد است. به نظر من جامعه حال بدی دارد و مردم حالشان خوب است. تمیز این دو بسیار مهم است؛ اینکه ما چطور میگوییم وقتی مردم حالشان خوب است، جامعه حالش بد است یا وقتی جامعه حالش بد است، مگر میشود حال مردم خوب باشد؟ بله میشود.
* از فرد بگیرید تا ساختارهای بیرونی، ما دامنه وسیعی داریم. اگر حال فرد بد است، مردم خیلی عصبانی، منزوی و ناراضی هستند و اعتماد اجتماعیشان به دیگران کم است و فردفرد همینطور که پیوست میخورند یک سرخوشی پیدا میکنند. به لحاظ ساختاری وضعیت بدی وجود دارد. اما با توجه به همه این شرایط مردم حال خوبی دارند، چون اگر حال خوبی نداشتند، حتماً جامعه یا باید فرو میریخت یا باید انقلاب میشد یا نظام غرب بر ایران حاکم میشد.
* کمااینکه الان بهترین لحظه برای تصاحب ایران برای آمریکای امروز است! آمریکا، لب مرز است، چرا آمریکا پایش را این طرف نمیگذارد و ایران را تصاحب نمیکند و ایران را چند تکه نمیکند و تمام نمیکند؟ آمریکا هیچوقت تا به این حد نزدیک ما نیامده بود و هیچوقت رئیسجمهوری مثل ترامپ هم نیامده بود که بگوید میزنم و شوخی هم ندارم.
* در واقع ترامپ به خوبی میداند مردم با هر کنش آمریکا احتمالاً پشت نظام سیاسی جمع میشوند، که این کار را برای آمریکا سخت میکند. اگر پنج سال پیش بود، برخی از مردم میگفتند آمریکا بیاید تمام کند و برود وعدهای هم خم به ابرو نمیآوردند. اما امروز بیشتر مردم میگویند اگر آمریکا حمله کند، با آمریکاییها میجنگیم.
* میخواهم بگویم اینکه حال مردم خوب شده بدان معناست که تقریباً برای برخی مسائل تعیین تکلیف شده است.
* نظام سیاسی در وضعیت فوق با آمریکا و غرب در حال جنگیدن است. اگر نظام ذرهای در برابر غرب و آمریکا عقبنشینی کند نه تنها غرب میزند که کشورهای همسایه هم به فکر اشغال بخشی از ایران میافتند.
* بیشتر انرژی مسئولان صرف حوزه نظامی و امنیتی شده است. پول به ارتش و نیروهای امنیتی و بسیج اختصاص مییابد تا بتوانند امر مهم دفاع را به خوبی انجام دهند که اتفاقاً کار مهم و لازمی است.
* از طرفی نظام مجبور است مشکلات داخلی را به نوعی حل کند. اگر دقت کنید، میبینید وزیر آموزشوپرورش، وزیر بهداشت، وزیر رفاه و... همچنین شهرداران و مسئولانی که جلو هستند و بیشتر به چشم میآیند، چند بار عوض شدند. همه این تغییرات نشاندهنده عزم حاکمیت برای برطرف کردن نارضایتیها و تبدیل آن به رضایتمندیهای اجتماعی است.
* بخش عمده جامعه فکر میکند چطور مشکلات اقتصادی خودش را حل کند، چطور زندگیاش را خودش سامان دهد. تا دیروز میگفت دولت بیاید به من خانه بدهد، شغل دهد و... امروز میبیند که مردم این توقعات را از دولت ندارند و ترجیحشان این است که زندگیشان را خودشان بسازند.
* تاکید میکنم که دولت به اجبار از عرصه داخلی خارج شده نه به اختیار. بنابراین وقتی قدرت پیدا کند و به جامعه برگردد و بتواند مشکلات را حل کند، سر چهارراه ارتباط با مردم برمیگردد.
* ماجرای تهرانپارس نشان داد که مردم ضد نظام نیستند، بلکه حرفشان این است که عرصه زیست اجتماعی فردیشان باید به رسمیت شناخته شود. پس دیگر امکان برگشتی نیست و مردم دامنه عمل جامعه را بیشتر خواهند کرد که این احتمالاً به خوب شدن حال جامعه هم بینجامد.
* ما در دوره و شرایط استثنایی تاریخی قرار داریم. آمریکا آمده ما را بزند و ما هم میخواهیم آمریکا را بزنیم اما شاید فردا با یکدیگر روبوسی هم بکنند. یا باید یک جنگ تمامعیار با آمریکا راه بیندازیم، که نابود شدن ما و آسیبپذیری آمریکا را موجب خواهد شد، یا باید با هم کنار بیاییم.
* آمریکا فقط میخواهد کلکل کند و برود، اما نمیتواند این کار را انجام دهد. الان هم ماجرای کشتیها نشان میدهد که نمیشود.
* اگر از این شرایط بحرانی عبور کنیم، نظام سیاسی ما نظام سیاسی غیرمداخلهگر خواهد شد.
* انتخابات اکثری در ایران برای حاکمیت یک آبرو و یک پرستیژ است. به یاد دارم وقتی که در انتخابات آقای هاشمی میخواستند رئیسجمهور شوند، اینقدر فشار نبود که انتخابات با مشارکتی حداکثری برگزار شود و اصلاً چنین بحثها و حساسیتی در میان نبود. رقیب او جاسبیای که بود مثل خودش بود، فردی شبیه خودش که رقیب نمیشود. مردم همینطوری ۱۴ میلیون رای دادند و در واقع همینطوری رفتند رای دادند.
* برای عبور از این شرایط عجیب بینالمللی فقط کافی است حرف مردم را گوش کنیم. انتخابات موجب شده و میشود در ایران آن چیزی که کف جامعه است بالا بیاید. نمایندگان و رئیسجمهورهای ایران عموماً این کفها را بیشتر اعلام کردهاند.
* الان رقبای راست اصلاحطلبان بیشتر از اصلاحطلبان از جامعه حرف میزنند و کف را مطرح میکنند و نیازهایشان، انتظاراتشان، زنان، قومیتها و... را بازگو میکنند، اصلاً چیز عجیبی در این جامعه اتفاق افتاده که هیچ چیز با ساحت ایدئولوژی نمیخواند.
* وقتی فضای مجازی آمد، روز اول گفتند بزنید و بکوبید و... بعد آقای رئیسی با آقای تتلو وارد گفتوگو شد؛ یعنی کاندیدای انتخابات با دورترین، بیدینترین، افراطیترین و رادیکالترین چهره عکس گرفت و لبخند زد. خیلی اتفاق جالبی است که آقای رئیسی از کسی که تا دیروز نفیاش میکرد به این شکل استقبال کند. در این صورت سلبریتیها زاییده و به رسمیت شناخته میشوند و نیروی اجتماعی با خودشان میآورند.
* فکر میکنید سلبریتیها چهکار میکنند؟ میگویند هرچه شما بگویید ما گوش میکنیم؟ نه. خودشان منطق عمل خودشان را دارند. بعد به قدرت تبدیل میشوند و بعد نیروهای اجتماعی میآیند و بعد نیروی محلی و نیروهای قومی و... امثالهم. در چنین حالتی که مجبور هستید قدرت سیاسی را به دست بگیرید، در انتخابات با آنها گفتوگو میکنید. بالاخره اینها بالا آمدهاند، ایدهها هم بالا آمده است و این بخش حالخوش، بیشتر توانسته خودش را بالا ببرد و قویتر میشود.
* در دنیای غرب هم دقت کنید همین افراد حضور دارند. وقتی اوباما میخواست با ایران رابطه برقرار کند یک کشیش در شهر ایستاد و قرآن آتش زد؛ یعنی اعلام جنگ دینی با اسلام میکند. در آن جامعه هم چنین افرادی وجود دارد. من در آمریکا زندگی کردهام. یک جاهایی در آمریکا نمیتوان رفت؛ اگر با خانم باحجابی به آن مکانها بروید کتک میخورید، آن هم در آمریکا! اینطور نیست که فکر کنید نیروی رادیکال در دنیا وجود ندارد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر