دو موضوع اساسی و سرنوشت در انتخابات اسراییل
در ادامه این مطلب آمده است: من قصد ندارم که این قضیه را کوچک قلمداد کنم. کاملا آشکار است وقتی که دادستان عمومی آویچای ماندلبلیت که خودش از هواداران نتانیاهو محسوب میشود، نخستوزیر را به جرایم جدی متهم میکند، ادامه کار او توجیهی ندارد. اما این قضیه نمیتواند تنها مسأله مطروحه در انتخابات پیش رو باشد. پیش از برگزاری انتخابات و پیش از اینکه احزاب وارد ائتلافها و جبهههای گوناگون شوند، چندین مسأله مهم دیگر وجود دارد که نیاز هست در موردشان بحث و مناظره شود. این مسائل محور توجه افکار عمومی در اسراییل هستند.
تفکیک کردن یا تفکیک نکردن، مسأله ای که بیش از همه چیز موجب دودستگی در اسراییل شده است. در طول ۵۲ سال گذشته این مسأله، تعیین کننده هویت سیاسی ساکنان اسراییل بوده است. اما آنچه موجب تفاوت شرایط امروز میشود، فوریت این تصمیم با توجه به توازن عددی یهودیان و اعراب در کرانه باختری رود اردن است. طبق اعلام وزارت جنگ، این دو جماعت رقیب هر کدام ۶.۵ میلیون نفر را در خود جای میدهند. مجلس بیستویکم کنست مجبور است دست به انتخاب میان این دو نگاه کلی بزند. نگاه نخست معتقد است که آرمانهای صهیونیزم تنها با دولت یکپارچه و مستقلی تحقق مییابد که اکثریت جمعیت آن را یهودیان تشکیل دهند و اقلیتها نیز از حقوق برابر و یکسانی در آن برخوردار باشند. نگاه دوم معتقد است یک دولت یهودی و دموکراتیک با نام اسراییل که در آن اقلیت یهود بر اکثریت مسلمان حکومت کند، امری قابل تحقق است. رویکرد نخست، ویژگی اصلی صهیونیزمی است که تئودور هرتزل و جانشینانش به دنبال آن بودند. نگاه دوم اگرچه مورد حمایت اقلیت در اسراییل است، هوادارانش موفق شدهاند کنترل حزب لیکود را به دست بگیرند که زمانی به علت رویکرد پراگماتیستی خود شناخته میشد. در دوران نخستوزیری مناخم بگین، اسراییل از شبهجزیره سینا عقبنشینی کرد. در دوران نخستوزیری آریل شارون نیز اسراییل از غزه عقبنشینی کرد. در دوران نخستوزیری بنیامین نتانیاهو، حزب لیکود از شهر هبرون عقب نشست و موافقت کرد که از ۱۳ درصد از کرانه باختری صرفنظر کند.
نتانیاهو نیز مانند پیشینیانش زمانی از ایده راهکار دو کشوری حمایت میکرد اما اکنون او از هرگونه توافق با فلسطینیان و پیروی از قواعد حقوق بینالملل سر باز میزند و به دنبال توسعه شهرکسازی و در نهایت الحاق کرانه باختری به خاک اسراییل است.
این دو نگاه کلی یعنی احداث دیواری میان سرزمینهای اسراییلی و فلسطینی و الحاق کرانه باختری به اسراییل، باید محور انتخابات آتی اسراییل تلقی شوند. مخالفان الحاق باید متعهد شوند که در یک بازه زمانی معین، با یا بدون توافق با فلسطینیان اقدام به جداسازی خاک اسراییل کنند. تنها این کار است که به توهم حکمرانی اقلیت یهود بر اکثریت مسلمان پایان میدهد و به هدف باقی ماندن اسراییل به عنوان دولتی دموکراتیک و یهودی در بلندمدت میانجامد.
نه به لیبرال دموکراسی
در ائتلاف فعلی حاکم بر اسراییل، نتانیاهو موفق شده از فرمول سیاسی مورد استفاده نخستوزیر مجارستان، ویکتور اوربان بهره ببرد. خصایص گفتمان نخستوزیر و وزرای کابینه او مبین این ایده است که همزمان با یک دموکراسی بودن که در آن دولت با رای اکثریت تغییر مییابد، امکان تجاوز به حقوق اقلیتها، آزادی بیان و قواعد بینالملل وجود دارد. برای نتانیاهو و هوادارانش، حفاظت از دموکراسی تبدیل به مانعی برای حکمرانی شده است. به همین دلیل او و همفکرانش در تلاشند مقامات قضایی لیبرال را با قضات سنتگرا، محافظهکار و مذهبی جایگزین کنند. به طرز مشابهی به دنبال این هستند که اعضای شورای حقوقی دولت را به جای انتصاب طبق ضوابط معین شده توسط هیاتی حرفهای، براساس وفاداری به وزرا بچینند. آنها مشکلی با این موضوع ندارند که درخصوص اراضی فلسطینی خصوصی اشغالشده توسط شهرکنشینان به توافقی برسند که به علت حسن نیتی که اشغالگران داشتند، نیازی به بازگرداندن این زمینها به مالکان اصلی آنها نباشد. عامل چالشزا برای رویکرد «لیبرال دموکراسی نبودن» این نگاه است که بدون یک رویکرد لیبرالی در پسزمینه، دموکراسیای وجود نخواهد داشت. یک دموکراسی که بدون توجه به حقوق بشر و اقلیتها، تماما بر مبنای رای اکثریت شکل گرفته باشد، خود عمل رایگیری را واجد ماهیتی غیردموکراتیک خواهد کرد چرا که عقاید متفاوت قادر نخواهند بود آزادانه مطرح شوند و دیگران را متقاعد به رای دادن کنند. این نگاههای متفاوت به دموکراسی، در زیرساخت موجودیت اسراییل ریشه دارند. بنابراین پیش از برگزاری انتخابات آتی، باید در مورد آنها بحث و مناظره شود.
روابط با یهودیت آمریکایی
ارتباط اسراییل با یهودیت آمریکا، در قلب و روح جامعه اسراییلی ریشه دارد. اگر اسراییل واقعا دولت-ملت مردم یهود باشد، قوم یهود حق ندارد یهودیانی را که خود را یهودی میدانند اما در تعریف دولت یهود از یهودی بودن نمیگنجند، رها کند. بلی، یهودیان اسراییلی در حال دور شدن از یهودیت آمریکایی هستند. یهودیت ارتدوکس، بخش ناچیزی از جمعیت یهودیان را تشکیل میدهد،اما وقتی بحث بازگشت مطرح میشود، (یعنی اعطای شهروندی اسراییل به هر کسی که از نظر یهودیت ارتدوکس یک یهودی یا دارای اعقاب یهودی قلمداد شود) این حق انحصاری برای تعیین یهودی بودن در اختیار آنها قرار میگیرد.
در دوران حکمرانی دولت فعلی، در موارد متعدد اختلافنظر میان یهودیان مطرح شده است. اوج این اختلافات زمانی بود که دولت نتانیاهو با اعطای حق عبادت به زنان مرتبط با یهودیت اصلاحطلب در دیوار غربی مخالفت کرد؛ اقدامی که موجب بیزاری یهودیت آمریکایی و عصبانیت از حکومت اسراییل شد.
در داخل اسراییل میان کسانی که معتقدند یهودیان واقعی تنها پیروان قواعد سنتی یهودیت ارتدوکس هستند و کسانی که تمایلی به چشمپوشی از تمام یهودیان به خصوص پس از تلف شدن یک سوم یهودیان در هولوکاست ندارند، مباحثهای در حال شکلگیری است. آنها میخواهند هر کسی که خود را یهودی میداند، جایی در دولت یهود داشته باشد. اختلاف میان کسانی است که معتقدند اسراییل باید تنوع جامعه یهودیت آمریکایی را بپذیرد، با آن دیالوگ تعامل گرایانه برقرار کند و به درک مشترکی برسد که نیازهای یهودیان در آمریکا را مدنظر قرار دهد و کسانی که علاقهای به یهودیان متفاوت از خود ندارند. میتوان اطمینان داشت که هیچ یک از این مباحث در ماههای آتی به اندازه کافی مورد توجه قرار نمیگیرند و در عوض، مناظرات سیاسی بیشتر واجد جنبه شخصی خواهند بود: آیا نتانیاهو فاسد است؟ آیا وزیر دفاع سابق اسراییل، بنی گانتز از تجربه کافی برای رهبری برخوردار است؟ آیا رهبر کمپ صهیونیزم، آوی گابای به اندازه کافی کاریزماتیک هست؟ بنابراین یک روز پس از انتخابات، خود را در بنبستی همیشگی خواهیم یافت؛ وقتی که نوبت به این مسائل واقعا مهم میرسد، هر رای در تعیین سرنوشت تاثیرگذار خواهد بود.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر